دیدگاه‌ها

اتّحاد بین بنیادگرایان اسلامی شیعی و وهابی، در راستای شعار انجیلی نقش بسته بر دلار آمریکا!

جهان: اینک می‌پردازیم به یافتن پاسخی دربارۀ چرایی خروج پرسش برانگیز و قابل تأمّل آمریکا از افغانستان در مقطع کنونی. یعنی خروج آمریکا از افغانستانی که چند سال پیش به بهانۀ نجاتش از دست بنیادگرایان وهابی طالبان و استقرار دموکراسی برای مردمش آن ر ا به اشغال درآورده بود.

سالیانی دراز است که شعار «ما به خدا ایمان داریم» بر روی دلار آمریکا، جای خوش کرده است. در تاریخ آمریکا، این شعار برگرفته از انجیل، به‌عنوان شعاری با بار سیاسی، برای نخستین بار در سال ۱۸۱۴ از سوی فرانسیس اسکات‌کی، در یک سروده با نام پرچم پرستاره به کار برده شد که در همان سال به صورت سرود ملی ایالات متحدۀ آمریکا در آمد.

بعدها در پایان دهۀ نخست جنگ سرد و برقرار شدن دکترین ترومن، در سال ۱۹۵۶ این عبارت با تصویب کنگرهٔ آمریکا رسماً به عنوان شعار ملی ایالات متحده برگزیده شد و از سال ۱۹۵۷ بر روی اسکناس‌های ایالات متحده نقش بست.

تاریخ ۶۴ سالۀ قرار گرفتن این شعار بر دلارهای آمریکا نشان می‌دهد که این شعار برای سرکردۀ سرمایه داری جهانی، تنها جنبۀ یک شعار آنتی کمونیستی را داشته و گزینش آن از سوی قافله‌سالار سرمایه داری جهانی، نه به خاطر ارزش گذاشتن به باورهای دینی مردم، بل‌که برپایۀ فلسفۀ پراگماتیستی سرمایه داری بوده است و امپریالیست‌های یانکی این شعار را با سوءاستفاده از باورهای دینی مردم و تنها برای تحریک احساسات دینی‌شان علیه کمونیسم بر بیرق اقتصاد غارت‌بنیان خود نقش کرده اند. وگرنه: نسل کشی سرخ‌پوستان در سرزمین و در زادبوم خودشان آمریکا، کشتار روستای نوگون‌ری در جنگ کره، قتل‌عام گستردۀ انسان‌ها در ویتنام، نسل کشی کمونیست‌های اندونزی توسط عوامل آمریکا، کشتارهای حدیثه، محمودیه و شکنجه و آزار زندانیان ابوغریب در عراق، کشتارهای میوند و قندهار در افغانستان، آزمایش میکروب سفلیس روی مردم گواتمالا و… و… با باورهای خداشناسانۀ کدام‌یک از ادیان الهی سازگاری داشته است؟

امپریالیسم و سرمایه‌داری جهانی در طول تاریخ خود همواره ادیان را به صورت ابزاری برای به تسلیم کشاندن مردم و هدایتشان در مسیر منافع خود دیده و به کار گرفته است. نازیسم سرمایه داری یهودیان را نژاد پست نامیده و قتل عامشان کرد و سپس جانشینان کنونی هیتلر در جهان سرمایه‌داری با ادعای پر سرو صدای سکولاریسم و جدایی دین از سیاست، صهیونیسم را بر پایۀ بنیادگرایی یهودی بر مردم غرب آسیا تحمیل کرده اند. فرانسه شدیداً سکولار(!) که روسری دختران مسلمان را نماد دینی دانسته و از حضورشان در مدارس جلوگیری می کند، چشم بر ستارۀ داوود نماد یهودیت بر پرچم اسرائیل بسته و دولت بنیادگرای صهیونیستی اسرائیل را در نسل کشی های مکرّرش از تل زعتر تا نوار غزّه حمایت می‌کند.

آمریکای خداباور و هم پیمانان بسیار سکولار دموکراتش (!) در ناتو با تأیید تجاوزات دولت بنیادگرای یهودی اسرائیل در منطقه برای دستیابی به ارض موعود وعده داده شده از سوی موسای کلیم الله به قومش به او یاری می کنند. و این یاریشان نه به خاطر ایمان به خدا، بل‌که برای باور داشتن به دلارهای نفتی خاورمیانه است!

سرمایه داری جهانی تا کنون با رژیم ولایت فقیه حاکم بر ایران مخالفت می کرده است نه به خاطر ارتجاع دینی آنان و نقض آزادی‌ها و حقوق مردم ایران. بل‌که تنها به خاطر آن‌که چنین رژیمی که نارضایتی‌های مردمی‌اش همواره ادامه داشته‌است نمی تواند همانند شیوخ عربستان که ای‌بسا ارتجاعی‌تر و آزادی‌کش تر از رژیم ایران هستند، دوستی مطمئن و تثبیت شده با موقعیتی قابل اتکاء برای آمریکا و هم‌کاسه های جهانیش باشد. و…

و اینک می‌پردازیم به یافتن پاسخی دربارۀ چرایی خروج پرسش برانگیز و قابل تأمّل آمریکا از افغانستان در مقطع کنونی. یعنی خروج آمریکا از افغانستانی که چند سال پیش به بهانۀ نجاتش از دست بنیادگرایان وهابی طالبان و استقرار دموکراسی برای مردمش آن ر ا به اشغال درآورده بود.

– نخستین پرسشی که برای رسیدن به پاسخ اصلی، یعنی چرایی خروج آمریکا از افغانستان در ذهن ایجاد می‌شود این است که: آیا آمریکا به هدف ادعائیش یعنی نابودی تروریسم طالبانی و استقرار دموکراسی در افغانستان رسیده است و هم از این روست که دیگر نیازی به ماندن در آن کشور و پرداخت هزینۀ بیشتر  نمی‌بیند؟ پاسخ به این پرسش با قاطعیّت تمام “نه!” هست. زیرا می‌بینیم که پس از گذشت ۲۰ سال از اشغال نظامی افغانستان توسط آمریکا، طالبان هنوز دارای چنان قدرتی بود که توانست در عرض مدت بسیار کوتاهی پس از خروج آمریکا، ارتش بومی تعلیم دیده و تجهیز شده توسط آمریکا را زمین‌گیر کرده، آن کشور را اشغال و دولت دست نشاندۀ آمریکا در افغانستان را سر نگون کند. اتفاقی که نمی‌توان گفت برای طرّاحان و برنامه ریزان پنتاگون قابل پیش‌بینی نبوده است.

– پرسش دیگر را نزدیک شدن محیّرالعقول و اتّحاد عجیب و غریب بین طالبان و دولت جمهوری اسلامی ایران در ذهن ایجاد می‌کند. اتحاد بین دو بنیادگرایی اسلامی به‌شدت متضاد که هردو دشمنی‌شان با همدیگر را آنتاگونیستی تر از دشمنی‌های ادعایی خود با دیگران، حتّی دشمنی با شیطان بزرگ آمریکا نشان می‌دادند! رژیم ولایت فقیه ایران، مبلغ و مدعی نوعی بنیادگرایی شیعی هست که در بین تمامی فرق و مذاهب غیرشیعی، همواره دشمنی آشتی ناپذیر خود را با وهابیّون که طالبان تبلور رزمی و نظامی آن است اعلام کرده است. طالبان نیز یک فرقۀ بنیادگرای وهابی است که شیعیان را اصلاً به مسلمانی قبول ندارد و آنان را کافر و ریختن خونشان را مباح می داند. حالا چطور شده است که این دو دشمن خونی و آشتی ناپذیر به یک‌باره به یارانی هم رزم تبدیل شده اند؟ آیا جز این را باید پذیرفت که درد اینان نیز همانند پراگماتیست های آمریکایی درد دین و باور داشتن به خدا نیست؟ آیا نباید این نتیجه را گرفت که درد این مدعیان دین مداری نیز همان دردی است که سرمایه داری را به نوشتن شعار انجیلی بر روی دلار واداشته است؟

حال اگر در کنار این دو پرسش بالا رخدادهایی همچون ۱- واپس نشستن نیروهای ایران از سوریه و مرزهای اسرائیل، درحالی‌که رژیم ولایت فقیه آزادی قدس را در سرلوحۀ سیاست خارجی داشت. ۲ – سکوت و طفره رفتن طالبان در برابر پرسش خبرنگاران از مواضع آتی‌ آنان در قبال اسرائیل را  بگذاریم… و در کنارشان هم نگاهی به استراتژی آمریکا برای محاصرۀ چین و هم پیمان قدرتمندش روسیه داشته باشیم، می توانیم تا حدودی پازل ایجاد شده را حلّ و به پاسخی قابل قبول برای پرسش اصلی‌مان، یعنی علّت واقعی خروج آمریکا از افغانستان و واگذار کردن رسمی آن کشور به طالبان نزدیکتر شویم.

در فقه شیعی حکمی هست به نام “تقیّه”؛ حکمی که بر اساس آن «در شرایط اضطرار اکل میته جایز است» یعنی اگر لازم شد هر حرامی می‌تواند تبدیل به حلال شود. و آن “الزام” را نیز تنها “منافع” حاکمیت اسلامی تعیین می‌کند. و این یعنی پراگماتیسم از نوع اسلامی که می‌تواند به راحتی و در هر جایی که مصلحت و منافع حکومت اسلامی ایجاب می‌کند با پراگماتیسم سرمایه داری جهانی منطبق شود.

و در نهایت با اتّحاد طالبان و ولایت فقیه، سیاست از نیل تا فرات بنیادگرایی یهودی نیز خواهد توانست همراه با اتحاد بنیادگرایی اسلامی از فرات تا هندوکش، کمربندی باشد که محاصرۀ چین و روسیه را از طرف غرب تکمیل کند. البتّه در صورت به زانو درآمدن دولت کنونی بلاروس.

جهان – ۲ شهریور ۱۴۰۰

 

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا