لایههای پیدا و پنهان خشونت زیر پوست جامعه
هرروز در کوچه و خیابان یا در صفحات روزنامهها و در قاب گوشی تلفن همراه شاهد تصاویری از خشونت، رفتارهای تندخو و پرخاشگرانه یا تصاویری از نزاع شهروندان یا قتل خانوادگی، قومی و قبیلهای و مشاجرات خیابانی و … هستیم. کارشناسان معتقدند این وضعیت نشاندهنده این است که آستانه تحمل مردم و تابآوری جامعه کاهشیافته است. دراینارتباط ستاره صبح در گفتوگو با دکتر امیر لطفی، جامعهشناس به این موضوع پرداخته که در ادامه میخوانید…..
فائزه صدر– نظر شما درباره انتشار اخبار درزمینه قتلهای خانوادگی و ناموسی در سالهای گذشته چیست؟
جامعه ما سنتی است. جامعهای سنتی که بهنوعی جبری در قالب جامعه مدرن و در تجدد قرارگرفته است. در طی صدسال اخیر این جامعه سنتی باروح سنت از الگوهای مدرن استفاده کرده و الگوهایی از مدرنیزه وارد زندگی افراد شده است. جامعه به سمت پیشرفت میرود اما چالش قدرت و ارتباطات جدید در نهادهای مختلف جامعه ازجمله نهاد خانواده بروز و ظهور مییابد و افراد جایگاه جدیدی را در جامعه پیدا میکنند. چند دهه است که فضای پستمدرن در جامعه ایران رشد پیدا کرده است. در این شرایط در جامعهای که همزمان در حال گذار از سنت به مدرنیسم و بلافاصله به سمت پستمدرن میرود، هنوز بخش وسیعی از جامعه در قالب سنت به سر میبرند. در این شرایط روح سنت و عقلانیت با چالش با یکدیگر مواجه میشوند. نکته دوم اینکه حوادث و فجایع بیشتر در جوامع سنتی که هنوز روح سنت در آنها جریان دارد غالب است. قتلهای ناموسی قتلی است که ناشی از یک خشم عمیق در فرد است که در مسیر از بین رفتن یک ساختار و یک رابطه درون خانوادگی ایجادشده است. این وضعیت میتواند برمبنای شواهدی واقعی باشد یا در قبال تصویری ذهنی از یک موضوع پیش آید. به نظر من هر چه به گذشته بنگریم میبینیم که شدت این فجایع بیشتر بوده است. امروز متاسفانه جامعه ما رگه هایی از خشم اجتماعی دارد. در یک رانندگی ساده هم میتوانید خشم عمومی افراد را ببینید. متاسفانه ایران در طی آمارهایی که در سالهای اخیر اعلامشده جزو پنج کشور خشن ازنظر روانی و رفتاری است. آنچه در عمل اتفاق میافتد این است که فرد میخواهد بعد از هنجارشکنی چه درست یا غلط و چه بر اساس واقعیت یا توهم یا سوءبرداشت میخواهد مسئله را با الگوهای پیشین حل کند و درعینحال نوعی خشم را هم نشان میدهد. یعنی برخی افراد جامعه بعضاً به خاطر رنجشهای درونی، رفتارهای نادرست، عدم تربیت و آموزش درست در خانواده، مدرسه و دانشگاه جنسیت زن را جنس دوم و بهعنوان مال و اموال خود میبیند و در مقابل او برخورد سنتی و واکنشهای خشونتی و حذفی دارند نه برخورد انسانی. از این منظر این حوادث اتفاق جدیدی نیستند و از قبل هم بودهاند. تفاوت در این است که امروز جامعه ایران رو به تعالی رفته و رو به رشد قرار دارد و چنین مسائلی را نمیپذیرد. درعینحال رسانههای موجود و شبکههای اجتماعی باعث شدهاند که این اخبار در هر خانهای نفوذ پیدا کند. پس نمیتوانیم بگوییم قتلها بیشتر شده، شاید حتی قتلها نسبت به قبل کمتر هم شده باشد. اکنون خشونت بهصورت خرد بیشتر شده و نسبت به کلان کمتر شده است یعنی در گسترهای از جامعه سنتی خشونت خانگی امری طبیعی بود که برای حل مسائل به کار گرفته میشد. افراد معمولاً درگذشته با خشونت همسرانشان را آموزش میدادند و دخترانشان را تربیت میکردند. اما اینک این نگاهها در کلان جامعه کمرنگتر شده است. اکنون به لطف رسانهها این مسائل برجسته و دیده میشوند.
به نظر شما آیا آزادی رسانهها در انتشار جزییات خشونتها یا آسیبهای اجتماعی میتواند برای اصلاح جامعه مفید باشد یا خیر؟
متأسفانه در جامعه ما افراد کل مسئله را با پاک کردن صورتمسئله حل میکنند. درست است که خیانت یا روابط نامشروع رفتاری بد و ناپسندی است ولی خشونت در مقابل این رفتار هم موردپذیرش قانون و جامعه نیست. باید هر مسئله را از منظر علمی و قضایی حل کرد. برای حل مسائل اجتماعی باید از نظامهای حقوقی، آموزشی، رواندرمانی، مشاوره و زوجدرمانی و … استفاده بهینه کرد. اکنون در جامعه ما عدالت رسانهای کم است، رسانه ملی انحصاری است. شبکههای اجتماعی بهنوعی در انتشار اخبار نقش مخرب دارند اما انتشار اخبار منفی اجتنابناپذیر است. نوع خبر هم عاطفه اجتماعی را به هم میزند. کامنت ها، صحبتها، اظهارنظرها و بحثهای بعد از اتفاقات هم میتواند غیر کارشناسی باشد. برخی عکسالعملها و واکنشها بعد از انتشار اخبار گسترده و غیر کارشناسی است. اگر رسانههای آزاد و غیر دولتی داشتیم که بهصورت علمی و تخصصی نقش آموزشی ایفا میکردند و بیپرده آسیبهای اجتماعی را تشریح و تحلیل میکردند این رسانهها بحرانهای جامعه را کاهش میدادند. متأسفانه عواطف جامعه آسیبپذیر است. اکنون جامعه در فشار روانی و عاطفی است. ازاینرو چنین اخباری مخرب است. اگر رسانه ملی منصفانهتر، آزادانهتر و ملیتر عمل میکرد و تمام سلایق ملت ایران را در نظر میگرفت حقیقتاً بهترین گزینه برای انتشار، نقد و بررسی اخبار حوادث و آموزشهای فرهنگی و اجتماعی بود.
نقش جامعه دانشگاهی، جامعهشناسان و روانشناسان در قبال آموزش جامعه چیست؟ به نظر شما آیا بدنه علمی کشور در برقراری ارتباط منطقی با جامعه سنتی موفق بوده است؟
نظام دانشگاهی رشدی قارچ گونه داشته است. مراکز علمی کاربردی، پیام نور، دانشگاههای غیرانتفاعی و مؤسسات آموزشی مختلف که بیدلیل راهاندازی شدهاند، سالهاست که دانشجو، روانشناس و جامعهشناس تربیت میکنند اما در سلامت جامعه حاصل چندانی نداشته است. صرفاً عدهای به خاطر جذابیت ظاهری و اسم رشتهها میروند تا مدرک بگیرند و بعد در کلینیکی یا شغل غیر مرتبط مشغول به کار شوند. در حقیقت اتفاقی برای جامعه ما نمیافتد! من نقش مثبت در جامعه دانشگاهی کشور نمیبینم. اما در مقابل افراد دلسوزی هستند که در اقلیت قرار دارند و صدایشان بهجایی نمیرسد.
به نظر شما دلیل بالا بودن خشونت در جامعه چیست؟
دلایل متعدد دارد. یک بخش فردی است. افرادی که این کار را میکنند باید مصاحبه و ارزیابی شخصیتی شوند. وضعیت افسردگی، اضطراب و خشمشان باید تحلیل شود. اما آنجا که خشونت از سایر بخشهای جامعه میآید، بحث گذار ما از سنت به مدرنیسم است و بهسرعت رسیدن به پسا مدرن و آشفتگی ایجادشده است. دوم نقش فضای رسانهای کشور و علت سوم بحرانهای اقتصادی است. جامعه ماتحت فشار است و افول مردانگی پدیدهای است که من حدود یازده سال پیش دریکی از این دانشگاهها بهعنوان سخنران مطرح کردهام. شاهد افول مردانگی هستیم و به دنبال آن جایگاه و احترام مردان از بین رفته است. مرد بهعنوان یک رکن بهعنوان کسی که خانواده را تحت پوشش قرار میداد دیگر جایگاهی ندارد. در بسیاری از سطوح به خاطر اینکه بحران اقتصادی کمر شخصیت مردها را در جامعه شکسته با این مسئله روبرو هستیم. همه این عوامل میتواند علت خشونت پنهان در جامعه باشد و متأسفانه این علتها رو به گسترش است.
ستاره صبح
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet