افول دانشگاه و هشدارهای دیرهنگام
مسئله این است که "حمایت از ولایت مطلقه فقیه" با "دفاع از آزادی اندیشه و کرامت انسانی" قابل جمع نیست
بسیاری از انتقادهای این روزها از سوی کسانی مطرح میشود که در دهههای اخیر در “دولت اصلاحات” و در “دولت تدبیر و امید” حضور داشتهاند اما نه تنها در برابر کسی که محور و حامی “حصر” و “انحصار” در کشور است مماشات کردهاند بلکه گاهی در سرکوب نخبگان و صاحبنظران و معترضان عملا در کنار او قرار گرفتهاند؛ مسئله این است که “حمایت از ولایت مطلقه فقیه” با “دفاع از آزادی اندیشه و کرامت انسانی” قابل جمع نیست.
کلمه-فاطمه اردکانی
به تازگی یکی از مسئولان پیشین شورای عالی امنیت ملی که خود از پژوهشگران حوزه جامعهشناسی است، طی یادداشتی که در روزنامه اعتماد به چاپ رسید از “بلایی که بر سر دانشگاهها میآید” انتقاد کرده و گفته است: “در دیدار با چند تن از ناشران معتبر، موضوع هشدارگونه و قابل توجهی از سوی دوستان ناشر مطرح شد که هرچه جلوتر میرویم پیوندهای بین دانشگاه و ناشران کمرنگتر میشود. یکی از دوستان ناشر، به این نکته اشاره میکرد که مدتهاست مانند گذشته، کتابی قابل توجه و حاوی نظریه های عمیق از فضای دانشگاهی کشور به دست ناشران برای چاپ نمی رسد.”
نویسنده در ادامه به بررسی چند علت این اتفاق پرداخت:
یک: خروج اجباری از دانشگاه و در مواردی خروج ناگزیز و مهاجرت تعدادی از افراد شناخته شده صاحبنظر و علمی از کشور؛
دو: عدمحمایت از ساحت اندیشه و دستکاری در نتایج و دستاوردهای علمی در حوزه علوم انسانی؛
سه: سومین و به نوعی مهمترین عامل، روندهای محدود کننده در جذب هیاتهای علمی، اساتید و دانشجویان دکتری در دانشگاه های کشور است. استعدادهای فراوانی را میشناسم که برای ادامه تحصیل در مقاطع دکتری دچار چالش شدهاند. در یک چنین فضایی، فکر مهاجرت نخبگان شکل گرفته است.”
او اما منشا این مشکلات را به دهه هشتاد محدود کرد و نوشت: “در همین دهه بود که برخوردهای سیاسی و جناحی باعث حذف اساتید برجستهای در دانشگاههای کشور شد که فقدان این اندیشمندان هنوز هم آثار ضربات سنگین این امر بر اندیشهورزی حوزه علوم انسانی در کشور باقی است. مداخلات غیرعلمی فراوان در جذب اعضای هیات علمی و از طرفی دیگر روندهای تایید صلاحیت اساتید موجود، در هر مرحله از مسیر شغلی و بیرون راندن آنها با بهانههای مختلف (از جمله موارد اخیر در دانشگاه شهید بهشتی و دیگر دانشگاه ها) روندی است که نه به نفع جامعه ایران و نه به نفع نهاد علم و دانشگاه است.”
نقدی که ایشان مطرح کرده، نقدی درست اما دیرهنگام است؛ چون این مشکل ریشهدارتر از آن است که به دهه هشتاد برگردد. خوب است امثال ایشان هم پاسخ دهند که مثلا طی سالها حضور در شورای عالی امنیت ملی و سپس حضور در دولت روحانی که میتوانستند از تحلیلهای آسیب شناسانهی خود به بهترین شکل استفاده کنند و سهم اندکی در نجات مملکت داشته باشند، سرشان دقیقاً به چه امر مهمتری گرم بود که حالا که از قدرت کنار رفتهاند عریضهی مشفقانه مینویسند؟
از یاد نبردهایم هنگامی که مرحوم طاهری اصفهانی، امام جمعه فقید اصفهان نامهای به مردم نوشت و ضمن اعلام کنارهگیری از امامت جمعه بر سر نظام و رهبری نهیب زد و انحصارطلبی و نخبهزدایی و سیاست پادگانی را هشدار داد همین نویسنده، در جایگاه یک مقام امنیتی روزنامهها را از پرداختن به آن منع کرد.
در این یادداشت عمدا نام فرد مذکور را نیاوردهام تا مسئله به یک نام خلاصه نشود؛ چون بسیاری از انتقادهای این روزها از سوی کسانی مطرح میشود که در دهههای اخیر در “دولت اصلاحات” و در “دولت تدبیر و امید” حضور داشتهاند اما نه تنها در برابر کسی که محور و حامی “حصر” و “انحصار” در کشور است مماشات کردهاند بلکه گاهی در سرکوب نخبگان و صاحبنظران و معترضان عملا در کنار او قرار گرفتهاند؛ مسئله این است که “حمایت از ولایت مطلقه فقیه” با “دفاع از آزادی اندیشه و کرامت انسانی” قابل جمع نیست.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet