زحمتکشان

معیشت نیروی کار ایرانی خارج از کانون توجه تصمیم‌گیران

کارگران؛ فقط سوژه‌ای برای فیلم و سریال‌

شکل گرفتن و گسترشِ شرکت‌های اقماری در مجموعه‌های دولتی که مواردی از فساد و شبکه‌سازی برای بهره‌مندی از رانت را هم در آن‌ها شاهد بوده‌ایم، درخواست حذف این شرکت‌ها و بند کردن مسیر واسطه‌ها را رو آورده است؛ به‌طوری‌که برای آن کارزاری خطاب به رئیس‌جمهوری هم تهیه‌شده بود. این درخواست را کارکنان شرکت‌های اقماری که ذیلِ نفوذ مدیران شرکت‌های خود و اختلاف فاحش قوانین استخدامی دولت و قانون کار، کمترین حقوق و مزایا را دریافت می‌کنند، مطرح کرده‌اند.

همدلی| وضعیت زندگی و معیشت کارگران در کشور گویی تنها موردتوجه کارگردانان فیلم‌های سینمایی و مجموعه‌های تلویزیونی قرارگرفته است تنها به‌عنوان یک «سوژه» برای گرفتن بودجه و ژست دفاع از قشر آسیب‌پذیر. به‌جز این به نظر نمی‌رسد که این وضعیت چندان موردتوجه تصمیم گیران مرتبط با معیشت و منزلت کارگران باشد. زمانی استخدام در دولت و شرکت‌های دولتی نه خواب بود که شب‌ها به سراغ انسان بیاید و نه رویا بود که از فرط خستگی روزانه، مانند آذرخشی در آسمان شب، در ذهن، جرقه بزند و لحظاتی از «خوشی» را ایجاد کند! وضعیت این‌طور بود که با یک آزمون یا حتی بدون آزمون استخدام می‌شدید و بعد هم مانند یک «جنتلمن» تحویلتان می‌گرفتند و پشت میز کار یا در محیط کارخانه قرار می‌گرفتید. بعد از ۲۵ یا ۳۰سال هم بازنشسته می‌شدید و تا آخر عمر هم از برخی یا تمام مزایای رفاهی دوران اشتغال خود استفاده می‌کردید. همه‌چیز به خوشی می‌گذشت تا اینکه سیاست‌ها گردش کردند؛ مسیر رویا و خواب، مسدود شدند؛ استخدام، «بادِ هوا» شد. ایلنا نوشت: بعدازاین همه‌سال، شرایط طوری شده که کارگران شاغل در این شرکت‌ها کمتر به استخدام شدن فکر می‌کنند و بیشتر در تبعیضی که میان آن‌ها با همکاران پیمانی و رسمی‌، فاصله انداخته، عمیق می‌شوند. در این میان، کارگر، قانونِ کاری است و پیمانی و رسمی که با جداول و امتیازاتِ «قانون مدیریت خدمات کشوری»، سطح‌بندی می‌شوند؛ اولی نیروی دولت نیست؛ حتی اگر جانش در خطر باشد (!) اما دومی را در «پرِ قو» هم می‌گذارند؛ بخصوص اگر مدیر باشد. مثالش را هم در یکی از شرکت‌های دولتی در حوزه فلزات دیدیم؛ کارگری که راننده سرویس این شرکت بود، پس از تصادف رها شد و در بیمارستان جان سپرد اما همکاران کارمندش که در همان سرویس آسیب‌دیده بودند، در آرامش و تحت نظارت تیم پزشکی اورژانس شرکت که بلافاصله به محل اعزام‌شده بود، به بیمارستان منتقل شدند. روی همین حساب، کارگران این شرکت پرسیدند: «چه تفاوتی می‌کرد، اگر آن همکار بدحال خود را هم درمی‌یافتید؟» گرچه این تفاوت قائل شدن‌ها حتی در زمان نجات یک جان از شرِ مرگ، در منظومه مدیران شرکت‌های دولتی، «الزام سازمانی» محسوب می‌شود اما کارگران در اعماق ذهن خود برچسب «تفاوت» را روی آن می‌گذارند و در ادبیات خود از آن با عنوان «تبعیضِ انسانی» یاد می‌کنند و در شبکه‌های اجتماعی برایش «هشتگ» می‌سازند؛ هشتگ‌هایی که ماندگار می‌شوند تا روزی که هزاران هشتگ روایت کننده «تبعیض» به راه بیفتند.

تفاوت قائل شدن در خدمات بیمه

بر همین اساس، ادبیات جدیدی در محیط کار خلق شده که پیوند خود را با «فضای‌مجازی» حفظ می‌کند. با این حال آنچه نه در مجاز که در حقیقت رخ می‌دهد و قابل‌بیان و هشتگ زدن نیست، احساسی است که از مرگ یک همکار به‌جا می‌ماند؛ حتی آن‌ها که نمردند و جسمشان به سبب «حوادث کار» ناقص شد هم از رها شدن گلایه دارند؛ کارگری که پای خود را در یک معدنِ زغال‌سنگِ دولتی، از دست داد، یک «نه» در مقابلش دید؛ «نه‌» از سوی مسئول کارگاه به تقاضایش برای بازگشت به کاری سهل‌تر که شاید بتواند با یک «پای سالم» هم انجامش دهد. امروز، در زمانی که کارگران زخم‌خورده از حادثه، می‌خواهند از حمایت‌های شرکت دولتی بهره‌مند شوند، متوجه می‌شوند که بیمه‌های آن‌ها جز یک غرامت ازکارافتادگی مزیتی دیگری ندارد، اما بیمه‌های کارکنان رسمی که با حمایت صندوق درمانی و رفاهی شرکت‌ها و از محل بودجه شرکت‌های دولتی تقویت‌شده، حمایت‌های مؤثری مانند بیمه‌های درمانی سخاوتمندانه، بیمه فوت (حمایت از بازماندگان)، بیمه‌های حوادث شغلی و… را به عمل می‌آورند.

برای نمونه در بیمه حوادث شغلی و عمر، کارمند دولت به‌صورت ۲۴ساعته تحت پوشش بیمه قرار می‌گیرد تا در هر ساعتی از شبانه‌روز که به سبب شغل خود دچار آسیب شد، تحت حمایت قرار گیرد و در صورت فوت، خانواده‌اش از مزایای آن استفاده کنند. مزیت این بیمه تصویب آن در هیات دولت با در نظر گرفتن سهم دولت است. سهم دولت و بیمه‌شده در مصوبه دولت یکسان است. برای مثال، در سال ۱۴۰۰، سهم شاغل ۴۵۰۰تومان و سهم دستگاه هم همین میزان است. در اینجا شاغل با پرداخت ۵۴هزار تومان در سال، از ۱۵میلیون تومان سرمایه (عمر یا حادثه) در سال جاری بهره‌مند می‌شود؛ البته این نرخ مبنای «حداقل» را در خود دارد و شرکت‌های دولتی و دستگاه‌ها می‌توانند سقف خدمات را با خرید بیمه‌های گروهی در قالب خدمات تکمیلی افزایش دهند؛ علاوه بر اینکه در برخی دستگاه‌ها بیمه‌ها بسیار تقویت شده‌اند و گاه تا ۱۰۰درصد هزینه‌های درمان در مراکز درمانی داخل سازمانی را پوشش می‌دهند. در مجموع، این گروه از بیمه‌شدگان که اقلیتی را در کشور تشکیل می‌دهند، بابت سرانه بیمه خود و افراد تحت تکفلشان، کمترین ارقام را می‌پردازند و بیشترین خدمات پایه و مازاد را با کمک افزایش سهم شرکت و دستگاه، دریافت می‌کنند.

درخواست حذف شرکت‌های اقماری

اگر در کنار مزایای بیمه‌ای، مزایای شغلی مانند حق شاغل، فوق‌العاده ویژه، فوق‌العاده خاص، فوق‌العاده جذب، انواع کمک‌هزینه، کارانه، کارت رفاهی که به‌صورت ماهانه شارژ می‌شود و… را در نظر بگریم، متوجه می‌شویم که به چه دلیل پای مسئله «حقوق نجومی» به شرکت‌های دولتی بازشده است. در این میان شکل گرفتن و گسترشِ شرکت‌های اقماری در مجموعه‌های دولتی که مواردی از فساد و شبکه‌سازی برای بهره‌مندی از رانت را هم در آن‌ها شاهد بوده‌ایم، درخواست حذف این شرکت‌ها و بند کردن مسیر واسطه‌ها را رو آورده است؛ به‌طوری‌که برای آن کارزاری خطاب به رئیس‌جمهوری هم تهیه‌شده بود. این درخواست را کارکنان شرکت‌های اقماری که ذیلِ نفوذ مدیران شرکت‌های خود و اختلاف فاحش قوانین استخدامی دولت و قانون کار، کمترین حقوق و مزایا را دریافت می‌کنند، مطرح کرده‌اند. امروز هم خواسته آن‌ها حذف این شرکت‌ها به جهت کاهش هزینه‌های اداره دولت و حیف‌ومیل اموال عمومی به دست مدیرانی است که بر رأس این شرکت‌های اقماری قرار می‌گیرند. به گفته کارگران شاغل در این شرکت‌ها، «مدیرانی که بر رأس شرکت‌های اقماری وابسته به شرکت‌های دولتی قرار می‌گیرند، مدیران بازنشسته‌ای هستند که استخدام رسمی بودند و سال‌ها در شرکت‌های مادر به‌عنوان مدیر ارشد کار می‌کردند. این‌ها در ظاهر بازنشسته می‌شوند اما در عمل بازنشستگی برای آن‌ها معنی ندارد؛ یعنی اینکه مجدد به اسم پیمانکار یا مشاور به کار برمی‌گردند. با این کار، منافعی که برای خود در دوران مدیریت کاشته بودند را برداشت می‌کنند اما با حضور آن‌ها هزینه‌های سرسام‌آوری بابت پروژه‌ها و اجرای آن‌ها به وجود می‌آید.»

حساب‌سازی مانند آب خوردن

کارگران شاغل در شرکت‌های اقماری می‌گویند: «چون این‌ها مدیران قدیمی هستند و نقشه‌ راه خود را از سال‌ها پیش نوشته بودند، می‌دانند که چگونه باید خود را با حساب‌سازی از دست بازرسی‌های داخلی راحت کنند و امور مالی را به دست گیرند. این کارها برایشان مانند «آب خوردن» است. همین عملیات غیر شفاف شرکت‌های اقماری، هزینه‌های اداره شرکت‌های دولتی را افزایش داده است و بسیاری از مسائل دیگر را ایجاد کرده است. ازآنجاکه این‌ها غالباً به اسم پیمانکار و مشاور وارد کار می‌شوند و به‌اصطلاح خود را در سایه نگه می‌دارند، نظارت‌های خوبی هم بر روی عملکردشان وجود ندارد. گرچه هر کدام از این شرکت‌های دولتی می‌توانند اقتصاد کشور را در مناطق توسعه‌نیافته تقویت کنند و به دولت برای تأمین بودجه‌اش کمک کنند و در خیلی از کشورها نیز شرکت‌های دولتی، کمک‌حال بخش بودجه‌ریزی هستند.»

گفته این کارگران، در مورد «حساب‌سازی» در شرکت‌های دولتی، مشابه وضعیتی است که رئیس اسبق سازمان امور مالیاتی توصیف کرده بود. «غلامرضا حیدری کرد زنگنه» گفته بود: «در شرکت‌های دولتی به‌راحتی حساب‌سازی می‌کنند و آخر سال مدیر مالی به مدیرعامل می‌گوید سود اعلام کند یا ضرر؟ در سیستم خصوصی وقتی زیان اعلام شود مدیرعامل را برکنار می‌کنند اما در سیستم دولتی اگر شرکتی زیان‌ده اعلام شود از نفت به او بودجه می‌دهند و شاید مدیر در این سیستم ارتقا هم پیدا کند»؛ البته نبود شفافیت در عملیات مالی شرکت‌های اقماری یک بعد ندارد. کارگران شاغل در این شرکت‌ها می‌گویند: «گاه افرادی که پس از بازنشسته شدن به کار برمی‌گردند، به خریداران اموال شرکت‌ها تبدیل می‌شوند؛ مثلاً «باطله‌» های معدنی را در مزایده‌ها خریداری می‌کنند. ازآنجاکه این باطله‌ها، نیاز به استحصال، خردایش و سایش مجدد ندارند، ارزشمند هستند اما این‌ها با استفاده از نفوذی که دارند، باطله‌ها را می‌خرند و سود هنگفتی به جیب می‌زنند. به هر شکل این‌ها صاحب قدرت و نفوذ هستند. درنهایت زیان این‌ها برای کشور و کارگری است که باید این مسائل را ببیند. البته دولت می‌توانست قسمتی از حذف واسطه‌ها و شرکت‌های اقماری را صرف استخدام کارگران این شرکت‌ها کند تا تبعیض را از بین ببرد و درآمدهای شرکت‌های خود را هم افزایش دهد اما نمی‌دانیم چه سازوکاری است که پول را به شرکت‌های اقماری بدهند تا این‌ها پس از برداشتن سهم خود بابت هر کارگر، دستمزدی را هم به ما پرداخت کنند!»

فساد و نگرانی کارگران

مسائلی که به‌واسطه نیروی کار، مطرح و رسانه‌ای می‌شوند، به سال‌ها درگیری آن‌ها با آسیب‌های ناشی از عملیات مالی غیر شفاف،پنهان‌کاری اسناد مالی، ساخت اسناد غیرواقعی و شبکه‌سازی برای دور زدن قوانینی چون «ممنوعیت به‌کارگیری بازنشستگان» برمی‌گردد. گفته‌های کارگران در مورد تأثیرات فساد و رانت بر تشدید مشکلات کارگری، دستمایه ساخت مستند، سریال و فیلم‌هایی با این مضامین شده است؛ با این حال وجود سازوکارهایی که تضمین دهنده بقای این نظام اقتصادی هستند، موجب شده که باوجود تشکیل پرونده‌های قضایی، موارد تکرار شوند. در این میان رفاهِ کارگران، قربانی حیف‌ومیل اموال و منافع عمومی می‌شود.

 

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا