مشت ها را که گره کنی …
«جهان»:
پینۀ دستانت را مرحم بگذار
به باغ دانایی درآ
و صدا کن
یارانت را…
مشت ها را که گره کنی،
شکوفه ها
از لابهلای انگشتانت خواهند رویید.
ای گذشته ازعطش همارۀ تاریخ…
در سیزدهمین روزهای فریب
تا چند بربویۀ رویش جوانه ای
به انتظار تشتر می نشینی؟ (۱)
آه ای زلال تشنه کام باران ساز!
هیچ فرشته ای در کاسۀ کویری ات
نخواهد گریست!..
ای کهن یار خاکی من!..
رها کن آسمان را !
چه می جویی درابرهای توهّم؟
چشم از سراب هذیانی خدایان برگیر…
نگاه کن!
زمین در انتظار توست
اینجا را ببین!..
همینجا
در همین زیر پاهایت…
ای یار…
ای پیر
ای اسیر
رهاشو!..
ای پرتوان بندی بیداد خداوندگاران توهم
رها شو!..
از هاله های تخدیر اهورا رها شو…
زنجیرهای اپوش (۲)
سست تر است از آن،
که تلنگر انگشتان معجزه ساز تورا
تاب آرد…
پینۀ دستانت را مرحم بگذار
به باغ دانایی درآ
و صدا کن
یارانت را…
مشت ها را که گره کنی،
شکوفه ها
از لابهلای انگشتانت خواهند رویید.
معجزۀ بهار
در انتظار دستان تو بی تاب است…
«جهان»
پا نوشت ها:
———————
(۱) تِشتَر/teštar/
فرهنگ عمید
در آیین زردشتی، ایزد نگهبان باران و موَکّل به روز سیزدهم هر ماه شمسی (روز تیر) و ماه چهارم هر سال شمسی (ماه تیر) که با دیو خشکسالی و قحطی در نبرد است.
(۲) اَپوش
واژهنامه آزاد
اَپَئوشَه (اوستایی). به معنای از بین برنده آب ها، نام دیو خشکسالی و دشمن تشتر است.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet