فرهنگی

بیداد

رحمان- ا

چه حقیقت تلخ و دهشتناکی

در گسترهِ افق نگاهت

خیز برداشته وُ… می شتابد

چشمانت درست می بیند!

عشق، در معبرِ گرسنگی

تن می فروشد

و بوسه، طعم تلخِ بیگانگی میدهد

و بغض راه نفس را

در واپسین دم فرو می بندد

 

فقر،

هجوم می آورد

با چشمان دریده و گرسنه

از پایِ سفره های خالی

خیابان به خیابان،

سطل های زباله را جارو میکند

 

چه سرعتی گرفته

این ویرانگرِ بی حیا-

پا بر شانه های خمیده

رو به بالا می دود

سقف کاذب دستمزدها

زیربارِ هیولایِ چند سر

فرو می ریزد

و به انتهایِ دره سقوط میکند

 

رویایِ تلخ کودکانِ کار

از خواب به بیداری میاید

و با حیرتی هراس خورده

طعم گرسنگی را بر دوش می کشد

 

چه بیدادی،

شعله بر جان ها می کشد

و کاری از دست ها و کلمه ها ساخته نیست!

همه راه ها را بستند

و دریا،

در سکوت سنگینی فرو رفته

دستان نامرعیِ مال اندوزان

حریص و بی مهابا

همچنان مشغول غارت اند.

 

رحمان- ا

۲۰/ ۰۲/ ۱۴۰۱

 

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet

Print Friendly, PDF & Email
نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا