رویکرد آمریکا به موضوع تحریم ها
اگر مذاکرات برجام نتیجهای به همراه نداشته باشد آمریکا دیگر بر روند دور زدن تحریم ها چشم نخواهد بست و همچنین در صورت شکست مذاکرات احیای برجام، دیگر شکافی میان اروپا و آمریکا برای فشار بر جمهوری اسلامی وجود ندارد….
مرتضی مکی در گفتگو با خبرنگار ایلنا، در ارزیابی رویکرد ایالات متحده به موضوع تحریم ایران در ماههای اخیر، همچنین تحریم برخی شرکتهای صوری ایرانی در هفته گذشته و در پاسخ به این سوال که از ابتدای آغاز به کار دولت بایدن، ایالات متحده با چشم بستن بر برخی اقدامات تهران در حوزه دور زدن تحریم، علیرغم اینکه اسما همچنان به اتخاذ سیاست فشار حداکثری ادامه داد، اما فضا را برای فروش نفت ایران نیز تا حدودی باز کرد، اما اکنون گویا افق دست یابی به توافق وین برای آمریکا نیز دور از دسترس به نظر میرسد، آیا رویکرد واشنگتن در قبال ایران دستخوش تغییر خواهد شد، گفت: نگاهی به روند رفتارهای آمریکا در طول یکسالی که آقای جو بایدن روی کار است، نشان میدهد که آمریکاییها با توجه به چشمانداز و افقی که از مذاکرات احیای برجام داشتند، مواضع خودشان را در همین چهارچوب در قبال ایران اعمال کردند و با چراغ سبز واشنگتن توانستیم با سهولت بیشتری نفت خودمان را مخصوصا به چین صادر کنیم
وی ادامه داد:، اما از آنجایی که مذاکرات احیای برجام طولانی شد، کاخ سفید نیز مواضع خودش را در چهارچوب همین مساله تغییر داد تا با این تغییر رویه نشان دهد که اگر مذاکرات نتیجهای به همراه نداشته باشد دیگر چشم بر این روند دور زدن تحریم نخواهد بست و ما در هفتههای اخیر شاهد هستیم که با توجه به افزایش تنش میان تهران و واشنگتن پیرامون موضوع برجام، آمریکاییها تحریمهای جدیدی را علیه جمهوری اسلامی ایران اعمال کردند و این شرایط در نتیجه تعلیقی است که در مذاکرات احیای برجام ایجاد شده است.
این تحلیلگر مسائل بینالملل همچنین در پاسخ به این سوال که با توجه به تصویب قطعنامه اخیر آژانس اتمی توسط آمریکا و تروئیکای اروپایی آیا شاهد شکلگیری اجماع علیه تهران و تداوم صدور قطعنامه خواهیم بود، گفت: اززمانی که جو بایدن و دموکراتها دولت را در دست گرفتند، مواضع دولتهای اروپایی نیز تغییر کرد و به سمت سیاستهای کاخ سفید نزدیک شد و در موضوع مذاکرات برای احیای برجام با آمریکا همراه شدند.
وی افزود: اکنون با توجه به وقفهای که در مذاکرات شکل گرفته است شاهد شکلگیری اجماعی میان تروئیکای اروپایی و آمریکا علیه ایران هستیم که حتی در مواردی گفته میشود که دولتهای اروپایی خواهان اتخاذ سیاستهای به مراتب سختتری علیه ایران هستند و آمریکا این رویکرد را تعدیل میکند همانطور که در خصوص قطعنامه شورای حکام نیز این چنین بود و این خبر خوبی برای جمهوری اسلامی نیست.
مکی گفت: در این شرایط اگر مذاکرات احیای برجام به بنبست برسد، دوران به مراتب سختتری از زمان ترامپ برای ایران آغاز خواهد شد و دیگری شکافی میان اروپا و آمریکا وجود ندارد که مانع از شکلگیری فشار مضاعف و صدور قطعنامه علیه ایران شود. در نتیجه اگر مذاکرات وین تا زمان نشست بعدی شورای حکام در همین حالت وقفه باقی بماند، قطعا شاهد صدور قطعنامهای دیگر و در پی آن پیامدهای ناگواری برای کشور خواهیم بود.
این تحلیلگر مسائل بینالملل در پایان تاکید کرد: “در برهه کنونی اگر تهران بصورت جدی خواهان حصول توافق برای احیای برجام است باید به صورت مستقیم با ایالات متحده وارد مذاکره شود. به نظر میرسد این روش روش راحت تری است که اگر بخواهیم امتیازی بگیریم این امتیاز در مذاکره مستقیم به ایران اعطا میشود و در این مرحله دیگر اروپا و روسیه و چین واسطههای قابل اطمینانی نیستند.”
در این شرایط برای تأثیرگذاری بر روند مذاکرات احیای برجام، یعنی آنچه مرتضی مکی، نامیده است، نظریهها و توصیههایی تأملپذیر مطرح شدهاند. توجه برانگیز آنکه دیدگاه عمدۀ صاحبان این نظریهها و توصیهها- چه اصولگرا و چه اصلاحطلب- حل مسائل و بحرانهای کشور از طریق رشد کلانسرمایههای خصوصی بوده است. این یعنی ادامه دادن به اجرای همان نولیبرالیسم اقتصادی غرب در سه دهه گذشته که هم در ایران و هم در جهان فقط بهنفع لایههای فوقانی سرمایهداران عمل کرده است. مذاکره با آمریکا در جهت منافع کشورمان قابل توجه است، اما برای نظریهپردازان نولیبرال وطنی تبعات و تجربههای جهانی ورشکستگی و ویرانگری برآمده از “انقلاب خصوصیسازی” مهم نیستند. باید حق استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را از حقوق بنیادی کشورمان دانسته و همواره از آن دفاع کرد. نباید فراموش کرد که، پروژه هستهای در دو دهۀ گذشته به اهرمی خطرناک و ضد منافع ملی برای پیشبُردِ سیاستهای خارجی ماجراجویانۀ رژیم ولایی عمل کرده است. باید در کنار مردم و دیگر نیروهای مترقی کشورمان، از راههای عملی و اصولی کاهشِ تنشهای بینالمللی که نقض کنندهٔ حاکمیت ملی میهنمان نباشند استقبال کرد، اما نباید بر این نظر کهپشت درهای بسته بار دیگر برای “تداوم نظام” منافع ملی کشور را بر اساس توصیههایی مانند ضرورت “انقلاب خصوصیسازی اقتصاد ایران” بهحراج خواهند گذاشت،تن داد.
اکنون روشن شده است که تضاد داخلی- یعنی تضاد میان ادامه داشتن حاکمیت ولایت فقیه با خواستِ مردم برای دگرگونیهای بنیادی اقتصادی و اجتماعی- حلشدنی نیست و نخواهد بود و چندان تفاوتی نمیکند که اصلاحطلبان حکومتی، کارگزاران، آبادگران ایران اسلامی، تدبیر و امید، یا طیفهای رنگووارنگ اصولگرایان بر سر کار باشند. حکومت بر اساس “اسلام سیاسی” در تمام عرصهها کشور را با بحرانهای اقتصادی-اجتماعی، زیستمحیطی، و فشارهای کمرشکن تحریمهای آمریکا روبرو ساخته است و در گذشته و همچنین در دورنمای آیندهٔ آن هیچگونه تغییر واقعی به نفع مردم و حفظ منافع ملی وجود نداشته و نخواهد داشت.
همچنین روشن شده است که نهتنها دولت رئیسی و “حاکمیت یکدست”، بلکه هیچ دولت دیگری هم نمیتواند با وجود تحریمهای مالی آمریکا بوسیلهٔ قاچاق نفت وضعیت کنونی را تغییر دهد. اما آنچه در توان حاکمیت و رأس آن خامنهای وجود دارد، امکان حل کردن شماری از مناقشات در عرصۀ بینالمللی و منطقهای است که البته هرکدام هزینههایی را دربر خواهند داشت. پایههای سیاست خارجی رژیم ولایت فقیه بر مبنای شوونیسم اسلامی بهویژه در سطح منطقه با بنبست و ورشکستگی روبرو شده است. ازاینروی، مذاکره با آمریکا آنهم از طریق “احیای برجام” تنها راه عملی برای تخفیف فوری تحریمها است و در غیر این صورت حاکمیت با گسترش و تعمیق تحریمها و اوجگیری تنش با آمریکا و اسراییل تا حد برخورد نظامی روبرو خواهد شد.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet