جنسیت سیال در میدان
یادداشت پیشرو تلخیصی است از فصل ششم کتاب زنان میدان با عنوان خشونت جنسیتی نوشتۀ شرین حافظ. او در این کتاب روایتهای زنان از انقلاب مصر و میدان التحریر را با رویکردی جامعهشناسانه تحلیل میکند.
مادرْ خدیجه [۱] زن مسنی بود که در ۱۷ دسامبر سال ۲۰۱۱، در جریان حوادث موسوم به درگیریهای کابینه [۲]، با ضرب و شتم وحشیانۀ پلیس و سربازان مورد خشونت قرار گرفت. سربازها او را، که برای معترضان میدان تحریر غذا آورده بود، محاصره کردند، هل دادند و موها و دستهایش را به شدت کشیدند. در گیرودار دستگیری و بعد از آنکه سربازان به مادرْ خدیجه فحاشی کردند و دستش را شکستند، او خطاب به یکی از سربازان گفت: «من جای مادرت هستم!». سرباز به قول مادر خدیجه هیستریک شد و چنان سیلیای به صورتش زد که برای چند روز بیناییاش را از دست داد.
مادر خدیجه
خدیجه الحناوی مظهر ارزشهای مادری در مصر است، گفتارش ملایم و محبتآمیز است و به سختی میتوان محبت مادریاش را نادیده گرفت. زنی مانند خدیجه در مصر معمولاً مورد احترام و مصون از خشونت است. اما چگونه او در موقعیتی قرار میگیرد تا از سربازی که وظیفهاش حفظ نظم و ثبات است، بخواهد سن و جایگاه مادریاش را مراعات کند و اتفاقاً همین درخواست باعث خشونت بیشتر میشود؟
در بحبوبۀ درگیریهای خشونتآمیز میان معترضان و پلیس در میدان تحریر، تنش میان خدیجه و پلیسِ امنیت نمیتوانست بیش از چند دقیقه طول بکشد. در این برخورد زودگذر، سرباز زرهپوش با جلیقۀ ضد گلوله و محافظ صورت، در جایگاه نیروی سرکوبگر دولت، زن غیرنظامیِ مسنی را که قوز کرده تا در برابر ضربات از خودش محافظت کند و از چنگال او بگریزد، مکرراً مورد ضرب و شتم قرار میدهد. سرباز نسبت به کهولت زن کور است. مادرْ خدیجه مادر او نیست، و او خود را پسرش نمیداند. در برخورد فضای اجتماعی این دو نفر، هیچکدام از آنها نمیدانند که نقشهایشان چگونه از قبل تعیین، تجویز و حتی تصور شده است. پویاییهایی که با حضور عصیانگر زنان در میدان تحریر به راه افتاد، چارچوب هنجارهای کنترل سیاسی و اجتماعی در جامعه مصر را تغییر داد و اغلب پیامدهای خشونتآمیزی به همراه داشت.
دستهبندیهای جنسیتی_هنجاری که تعیینکننده نقش زنان در جامعهاند، در واکنش به گفتمانهای قدرت که در خدمت وضعیت موجودند، تغییر میکند. حتی در سیستمهای مردسالارانۀ کلاسیک و به ظاهر ثابتقدم که دوگانگیهای جنسیتی به درک مردم از جهان نظم میدهد، جنسیت همچنان سیال و در حال تغییر است.
خدیجه ساختار اجتماعی میدان تحریر را به خانوادهای هستهای با هنجارهای دگرجنسگرا تشبیه میکند: «ما در میدان یک خانواده هستیم، خانواده باید پدر و مادری داشته باشد.» و ویژگیهای جسمانی خدیجه او را در جایگاه مادر این خانواده قرار میدهد. اما مادریِ خدیجه با عمل سربازی که از دستور فرماندهاش برای سرکوب وحشیانه معترضان پیروی میکند، زیر سؤال میرود. سرباز نشانه و ویژگیهای مادرانۀ خدیجه را نادیده میگیرد و همین او و بینندگان را شوکه میکند. در اینجا به احتمال قوی میتوان گفت که هدف قرار دادن زنان عامدانه است.
«آنها مانند دختران من و شما نیستند.»، این جملۀ معروف سرگرد عماره است. گویی او زنان معترض را افرادی میداند که از اعتبار اجتماعی ساقط شدهاند. با تکیه بر این رویکرد، ارتش تمام زنانی را که در نافرمانی مدنی شرکت میکنند، در زمرۀ زنانی قرار میدهد که هیچ فضیلت و احترامی ندارند و اینگونه آنها را مورد حمله قرار میدهد. بدن زن به عنوان پاشنۀ آشیل ایدئولوژیک معترضان در میدان، به قصد پس گرفتنِ کنترل از دست انقلابیون اشغالگر!، هدف نظامیان قرار میگیرد. گفتمان قدرت، با زیر سؤال بردن اصالت، میهندوستی و شرافت معترضان (بهویژه زنان) آنها را افرادی گمراه، بیدین و حتی جنایتکار که از نظر جنسی بیبند و بارند، بازتعریف میکند.
به تصویر کشیدن چنین پرترهای از زنان، در تقابل با ویژگیهای اصلی قهرمان عرب مصری که بر اساس ارزشهای پدرسالارانه (مردانگی، شرافت و صداقت) تعریف شده، قرار میگیرد. راهبردی عمدی برای تضعیف مردان معترض و رهبر تظاهرات که باعث بیاعتباری آنها میشود. با همین نگاه است که وقتی خدیجه الحناوی خود را جای مادر سرباز میگذارد، او را خشمگین میکند. با این پیشینه میتوان خشم سرباز، وقتی باتون را بر بدن خدیجه فرود میآورد، ردیابی کرد. زنان دیگری مانند هند نافع یا شیما الصباغ هم با همین رویکرد زندانی یا کشته شدند. دولت با توسل به این سیاست امنیتیِ تعیین دلبخواهانه انسانهای فاقد/واجد ارزش نشان میدهد که چه کسی باید زنده بماند و چه کسی باید کشته شود. همچنان که آشیل امبمبه[۳] حاکمیت نظام آپارتاید آفریقای جنوبی را اینطور توصیف میکند: «حاکمیت یعنی قدرت تعیین اینکه چه کسی مهم است و چه کسی مهم نیست، چه کسی دور ریختنی است و چه کسی نیست.»
هند نافع، فعال حقوق بشر که مورد حمله وحشیانه گروهی از سربازان قرار گرفت. او به همراه ۹ زن دیگر در ساختمان مجلس شورا توسط نیروهای ارتش شکنجه و مورد تعرض قرار گرفتند.
اجرای سیاست مرگ، گویا «حق» انحصاری حاکمیت و نشانگرِ قدرت اوست. تصویر دهشتناکِ «خالد سعید» که تا سر حد مرگ مورد ضرب و شتم وحشیانۀ فردی لباس شخصی قرار گرفت و در معرض عموم کشته شد، گواهی است بر قدرت حاکمیتی که چنین اعمالی را در توجیه حق «استثنائی» خود در مبارزه با «خشونت» (یا هر وضعیت دیگری که حاکمیت آن را استثناء تعریف میکند) عادیسازی میکند. حتی اگر دولت خود را مسئول جنایت نداند و افراد خاطی را مجازات کند، افکار عمومی تلویحاً دولت را مسئول میداند.
لحظه کشته شدن شیما الصباغ، فعال چپگرا که در راهپیمایی مسالمتآمیزی به مناسبت چهارمین سالگرد انقلاب مصر شرکت کرد و هدف گلوله پلیس قرار گرفت.
عادیسازی حق ضمنی حاکمیت در زجر دادن یا کشتن انسانها، نوعی ذهنیت «بیارزشی» را به گروهی از انسانها (عموماً اقشار آسیبپذیر) القا میکند. زنی از طبقۀ متوسط روایت میکند که چطور کودکان کار اجازه ندادند او و همراهانش به سمت خیابان محمد محمود در نزدیکی میدان تحریر، جایی که گاز اشکآور و گلوله بر سر معترضان میبارید، نزدیک شوند. او به یاد میآورد که کودکان فریاد میزدند: نه! نه! ما اجازه نمیدهیم آنجا بروید. شما تحصیلکردهاید. ما مثل شما نیستیم. ما میتوانیم بمیریم، مهم نیست!
اینکه کودکی یازده، دوازده ساله اینطور استدلال میکند که زندگیاش بیارزش است، تکاندهنده است. دیگریسازی و ترسیم چهرۀ معترض انقلابی به عنوان شخصیتی اغتشاشگر یا خاطی، غیرمنطقی، ضد میهن و دور ریختنی، محور اینگونه حکومتداری است. برای ظهور مجدد اقتدارگرایی و تحمیل نظم بر هرجومرج، بدن این اغتشاشگرِ غیرقابل کنترل، از خود بیگانه میشود، انگ میخورد و به وضعیت حیات برهنه تقلیل مییابد.
داستان خدیجه الحناوی نشان میدهد که چطور میتوان معانی مرتبط با نقشهای جنسیتی را دستکاری و معکوس کرد؛ گاه با روشهای دوگانه. نقشهای جنسیتی در میدان تحریر سیال بودند. در جریان اعتراضات رفتارها و انتظارات جنسیتی به چالش کشیده شدند و استعارههایی که همیشه برای مردان به کار گرفته میشدند بهصورت ناامیدکنندهای در وصف زنان آمدند. زنان شجاع و دلیر دوباره به لشکر یک میلیونی مردان تعبیر شدند و آنها را با نامهایی مثل شیر یا پلنگ (که در عربی اسامی مذکرند) خطاب کردند. «شیر میدان» نامی بود که برای نجلا انتخاب شد؛ زنی که بارها شجاعانه وارد نزاع مستقیم با نیروهای سرکوبگر شد و عکس او روی جلد مجلات رفت، حالا برای شجاعتش باید صفت مردانه میگرفت. نجلا در همین روند شیر میدان لقب گرفت چون از دید همرزمانش صفات مردانهای مانند شجاعت و صلابت را در برخورد با نیروهای سرکوبگر از خود نشان داده بود. نظامهای استبدادی با برساخت بدنهای مبارز همچون موجوداتی خطاکار، فاسد و ظالم، میتوانند از تفاوت و انگ زدن اعتبار کسب کنند. در حالی که هر کدام از این بدنها (خدیجه، هند، شیما و نجلا) انگیزه و تجربههای متفاوتی داشتند، با منحرف خواندن این بدنها ارزشهای سنتی هنجارین مصر بار دیگر تقویت شد. بدینترتیب، خشونت دولت علیه این بدنها عقلانی و منطقی میشد.
ترجمه: رابعه حیدرنژاد-زنان امروز
پینوشت:
[۱] ماما خدیجه الحناوی
[۲] Cabinet Clashes : تظاهرات مسالمت آمیز مردم روبروی ساختمان کابینه که به خشونت کشیده شد. در این واقعه معترضان (که فعالان شناخته شده حقوق بشر نیز در بینشان بودند) مورد ضرب و شتم و آزار جنسی قرار گرفتند و ۱۷ نفر کشته شدند. خبرهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی درباره این اتفاق خشم مردم را بر انگیخت.
[۳] – Achille Mbembe
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet