کارگران خانه ندارند
طبق دادههای میدانی و اطلاعات آماری مربوط به سالهای گذشته، بیش از ۵۰درصد کارگران کشور مستاجرند
«۹۵ درصد از اهداف ما محقق شده است»؛ این بخشی از اظهارات مهدی مسکنی (معاون تعاون وزارت کار) در جمع خبرنگاران در دوم آذر ماه است. او با دفاع از عملکرد خود در حوزه تعاونیها و با بیان اینکه «بهرغم تصویری که در کشور وجود دارد، مدل تعاونیها موفق است»، پنج درصد عدم توفیق خود را به تکانههای بازار و شرایط اقتصادی متلاطم منتسب میکند و میگوید که «این موضوع اجتنابناپذیر است و البته اینها را باید با پیشبینیِ مدلهایی حل کرد.» این دفاع حداکثری از عملکرد وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در حوزه تعاونیها به خصوص تعاونیهای مسکن در شرایطی که نتیجه روشنی از تحقق وعده «ساخت سالی یک میلیون مسکن» نمیبینیم، از سنخ ارائه عدد و آمارِ اقناع بخش بدونِ دال روشن در واقعیت است: چگونه ۹۵درصد از اهداف تعاونیها در واقعیت محقق شده است؛ با کدام نمودار و آمار به این نتیجه رسیدهاند؟خبرگزاری ایلنا در خوانش اظهارات معاون تعاون وزارت کار، چند سطر بالاتر رفته؛ همان دوم آذر، مهدی مسکنی در ارتباط با موفقیتِ خانهسازی برای کارگران میگوید: «در خصوص ثبت نام مسکن کارگری، ۴۶۰ هزار کارگر در طرح نهضت ملی مسکن تاکنون ثبتنام کردند که اطلاعات آنها در سامانه بارگذاری و برای معاونت رفاه فرستاده شده است. کارگران باید در سایت نهضت ملی مسکن ثبتنام کنند، بررسی اولیه انجام میشود و اطلاعات برای ما ارسال و در نهایت ما این اطلاعات را به معاونت رفاه میدهیم تا دهکبندی مشخص و بعد در قالب تعاونیها این درخواست پیگیری میشود.»
ثبت نام ۴۶۰ هزار کارگر و موفقیت ۹۵ درصدی؟
ثبت نامِ ۴۶۰ هزار کارگر در طرح نهضت ملی مسکن در شرایطی کنار موفقیت ۹۵درصدی تعاونیها گذاشته میشود که در کشور هنوز آمار روشنی از تعداد کارگران صاحب خانه نداریم؛ طبق دادههای میدانی و اطلاعات آماری مربوط به سالهای گذشته، بیش از ۵۰درصد کارگران کشور مستاجرند؛ اگر جمعیت جامعه کارگری کشور با احتساب شاغلان و بازنشستگان را ۴۳میلیون نفر در نظر بگیریم، آمار ۵۰درصدی نشان میدهد که ۲۰میلیون نفر از جامعه کارگری کشور از خانه ملکی برخوردار نیستند؛ با ضریب بُعد خانوارِ ۳نفره، حدود ۶میلیون خانوار کارگری در کشور داریم که خانه ندارند و با توجه به فاصله عمیق درآمد سالانه کارگران با قیمت مسکن، در شرایط فعلی نمیتوانند خانهدار شوند. درآمد سالانه یک کارگر شاغل یا بازنشسته حداقل بگیر، کمی بیش از ۸۰ میلیون تومان است؛ دقیقاً برابر با قیمت یک متر آپارتمان نوساز در تهران! یا یک متر و نیم آپارتمان نوساز در محلات فرودستتر تهران؛ با این شرایط سی سال کار کردن یک کارگر و پسانداز کل درآمد بدون ریالی خرج کردن، میشود ۳۰ متر آپارتمان؛ بنابراین خانهدار شدن، فرضی محال است. از این معادله نابرابر درمیگذریم؛ چطور ثبت نام ۴۶۰هزار کارگر در طرح نهضت ملی مسکن وقتی حدود ۶میلیون خانواده کارگری خانه ندارند و محتاج تامین مسکن توسط دولت هستند، یک موفقیت ۹۵درصدی محسوب میشود؟ معاون تعاون وزارت کار، «موفقیت در رسیدن به اهداف» را با چه متر و معیاری محاسبه میکند و کدام نمودارِ عملکردی را مقابل خود روی میز گذاشته که به موفقیت ۹۵درصدی یعنی یک موفقیت نسبتاً کامل و عالی رسیده است؟
کارگران توان پرداخت اجاره خانه ندارند!
محمدی (یک بازنشسته کارگری) که بهخاطر گرانی کرایه خانهها در پایتخت بعد از چهل سال زندگی در شرق تهران، مجبور به کوچ اجباری به اسلامشهر شده؛ میگوید: ما حتی نمیتوانیم در تهران اجاره خانه بدهیم؛ بچههایم بعد از سالها خو گرفتن با محیط شرق تهران، بهخاطر ناداری من و بهخاطر بازارِ به امان خدا رها شده اجاره خانه، مجبور شدند با تمام دوستان و آشنایان و خاطرههای خود خداحافظی کنند و به یک محیط نامانوس پا بگذارند؛ برای خود من این کوچ اجباری خیلی سخت بوده است؛ سی سال کار کنی و در دوران بازنشستگی حتی نتوانی اجاره خانه بدهی، خیلی درد است. او ادامه میدهد: بگویند کدام کارگران یا بازنشستگان با طرحهای جورواجور مسکن، خانهدار شدهاند؛ چقدر آورده داشتهاند؛ چطور این طرحها با توان مالی کارگران مطابقت دارد؛ اصلاً بگویند با دستمزد ۷میلیون تومانی و خرج دو فرزند، چطور میشود در این طرحها ثبت نام کرد و قسط وام پرداخت؛ اصلاً راهکاری دارند؛ چطور ادعا میکنند تعاونیهای کارگری ۹۵درصد موفقیت داشته است؟ پرس و جوی میدانی از کارگران و بازنشستگان ساکن در حاشیههای تهران نشان میدهد که کارگران حتی توان پرداخت اجاره خانه در این حاشیهها را ندارند. محمد، یک کارگر تولیدی در تهران از رهن کامل ۲۵۰میلیون تومانی در یکی از برجهای شهر پردیس میگوید و روزی ۳ساعت و نیم رفت و آمد از خانه به محل کار؛ او از وام گرفتن خود برای پرداخت همان رهن ۲۵۰ میلیون تومانی و روزی بیش از ۲۰هزار تومان هزینه رفت و آمد که البته بخشی از مسیر را با مترو و اتوبوس میرود، ناراضی است؛ او نیز میگوید: چرا ما جزو آن ۹۵درصد نیستیم؛ چگونه قرار است ثبت نام کنیم و خانهدار شویم؛ دولت چقدر به ما کمک میکند؛ به جای دادن اعداد و ارقام؛ اعلام کنند دولت چقدر به تعاونیهای مسکن کمک میکند و تعاونیهای مسکن چقدر به کارگران کمک میکنند که خانهدار شوند؛ بگویند با دستمزد ۱۰میلیون تومانی، منِ نوعی با چه نقشه راهی میتوانم تا روزی که زنده هستم، خانهدار شوم!
و اما اصول قانونی؟
مشکل بیخانگی، یک مشکل بزرگ و عمیق برای طبقه کارگر است، هرچند معاون تعاون وزارت کار، از موفقیت ۹۵درصدی تعاونیها میگوید! در این شرایط بهتر است در پایان به دو اصل قانونی نگاهی بیندازیم تا تمام ماجرا روشن شود:اصل ۳۱ قانون اساسی: «داشتن مسکن متناسب با نیاز حق هر فرد و خانواده ایرانی است دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند بهخصوص روستانشینان و کارگران زمینه اجرای این اصل را فراهم کند.» و ماده ۱۴۹ قانون کار: «کارفرمایان مکلفند با تعاونیهای مسکن و در صورتعدم وجود این تعاونیها مستقیما با کارگران فاقد مسکن جهت تامین خانههای شخصی مناسب همکاری لازم را بنمایند و همچنین کارفرمایان کارگاههای بزرگ مکلف به احداث خانههای سازمانی در جوار کارگاه و یا محل مناسب دیگر هستند. تبصره ۱- دولت موظف است با استفاده از تسهیلات بانکی و امکانات وزارت مسکن و شهرسازی، شهرداریها و سایر دستگاههای ذی ربط همکاری لازم را بنماید.»
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet