دیدگاه‌ها

افت خیزش وگام های بلند نولیبرالی

ناصر آقاجری

خود کامگان هرگز نتوانسته اند واقعیت های اجتماعیی را به درستی ارزیابی کنند و همیشه با تکیه برنیروی نظامیِ بی اراده ای که در اختیار دارند به خاموش کردن هر صدای عدالت خواه و آزادی طلبی با مشت اهنین پاسخ داده اند. ولی تاریخ جهان به دفعات اثبات کرده است که این روند محکوم به شکستی غیر قابل اجتناب و خونینی است.

در این خیزش مسالمت آمیز جوانان و مردم، حاکمیت بدون بررسی علت خیزش مردم با تهاجمی مسلحانه هم چون حملات ارتش شاهنشاهی و ساواک در میدان ژاله و . . .، باعث افتی در خیزش مردم شد، با این افت که تنها یک عقب نشینی موقت است، حاکمیت با خیال راحت ترو با این تصور که خیزش به پایان رسیده است به ادامه ی مناسبات تعدیل ساختاری و خصوصی سازی برنامه اقتصادی امپریالیستی که چشم و چراغ راه دین سالاری ایران شده است، با گام های قاطع تری که مجریان ” یک دست” ش، از مصونیت های ویژه ای برخوردار شده اند، پرداخت. و با شفافیت این مصونیت ها، برخی ظاهر سازی های عوام فریبانه را هم به کناری گذاشته است و با انتخاب نامی که با این شرایط جدیدِ پس از افت خیزش جوانان ایران برای یک زندگی انسانی، همآهنگ باشد. شرایطی که باعث انتخاب نام “مولد سازی” به جای خصوصی سازی شده است اگر چه انتخاب این تام به جای خصوصی سازی یک ماهیت پنهان شده ای در خود دارد، که در این مطلب بدان نمی پردازیم. ولی جهت دیگر این نام گذاری بیشتر به دلیل عدم ضرورت رعایت ظاهر سازی به عنوان ” بهترین دموکراسی جهان ” است. به همین علت اگرچه نمایندگان مجلس همگی گوش به فرمان هستند ( مانند نمایندگان مجالس شاه) و به هیچ وجه وجود، یا عدم وجودشان در قانون گذاری تاثیری بنیادی ندارد و تنها تایید کننده ی فرمان ها هستند، نه قانون گذاری بر اساس قانون اساسی، که به آن ها مشروعیت داده است، ولی حاکمیت وجود آن ها را دیگر غیر ضروری دانسته و بدون توجه به این نهاد فرمایشی، با ایجاد شورای عالی همآهنگی سران سه قوه واین نهاد هم با تصویب ایجاد یک هییت هفت نفره با اختیارات و مصونیت مطلق و بدون ضرورت پاسخ گویی و تعقیب قضایی. در عمل، مجلس فرمایشی را مانند قانون اساسی با بزرگترین کاستی های ش که بستری شده بود برای استبداد مطلقه در ایران، به ذباله دان تاریخ ریختند. نمایندگان مجلس که شاهد نابودی عملی خود شده اند از وحشت حذف حقوق های نجومی و امکانات غارت منابع ملی ایران، با وحشت از دست دادن این امکانات گسترده برخی به نقد این روند پرداخته اند. در حالی که هیچ اتفاق خاص و تازه ای رخ نداده است، تنها شفاف سازی اجباری صورت گرفته است. زیرا تظاهرات مسالمت آمیز دختران و پسران جوان و نو جوان ما نشان داد که دیگر این ملت فریب ظاهر سازی های به اصطلاح بهترین دموکراسی دنیا را نمی خورند وخواست آن ها فراتر از حجاب و این مسایل جانبی خیزش است واصل نظام مطلقه و مناسبات نو لیبرالی ش را به چالشی بنیادی  گرفته اند. در این شرایط ادامه ظاهر سازی و تقیه تاثیر گذاری ش را از دست داده است و سترون شده است. در واقع نه حاکمیت، که این مردم هستند که این مناسبات واپس گرا را یکی یکی کنار می گذارند و حاکمیت به ناچار به آن تن می دهد. اگر چه در سیر تحولات اجتماعی نمی توان به یک امکان بسنده کرد ومی باید احتمالات دیگر را هم مورد بررسی قرار داد از این رو می باید به این احتمال هم توجه کرد: شاید حاکمیت برای پیش گیری از ریزش نیروها یش با واگذاری منابع ملی به نام “مولد سازی” به خودی ها می خواهد از ریزش و گسترش و ترکی که در اتحاد مقلدانش رخ داده پیش گیری کند. در هر صورت ادامه ی خصوصی سازی یا مولد سازی در حال تقسیم منابع ملی که به نسل های آینده هم تعلق دارد به بخش خصوصی است و بدین گونه  مردم را که هرگز برایشان حقی قایل نبوده اند، بیشتر از منابع ملی شان محروم می کنند. زمانی که این روند را در کنار بازی حاکمیت با “ارز” که به صورت انحصاری تنها در اختیار او و خودی های انگشت به ماشه و آتش به اختیار است، می گذاریم که در حال حاظر به ۴۵ هزار تومان رسیده و هنوز امکان چند برابر شدن آن وجود دارد، زیرا مناسبات بازار ” آزاد” بدون توجه به خواست انسان ها راه خود را می رود و مصوبات و اظهار نظر ها مانع رشد آن نیستند. با این شرایط می بینیم بحران های اقتصادی – اجتماعی با ابعادی بزرگ تر و با سرعتی تصاعدی در حال شدت گرفتن است و سرکوب ها تنها برای چندی آن را به افت می اندازد ولی حاکمیت تصور می کند توانسته بحران اجتماعی را با اسلحه و سرکوبی غیر منتظره که در طول تاریخ کم تر مشابهی را داشته است وادار به عقب نشینی  و خاموش کند، تصوری خام که ناشی از نا اگاهی از قانون مندی سیر تحولات اجتماعی است.  در حالی که آتش درون جامعه به رغم افت این چند روزه در حال تدارک خیزشی بزرگ تر وخونین تری است.

روندی، که در حقیقت عمل کرد خود حاکمیت در دستور کار مردم قرار داده است و از آن گریزی نیست.البته حاکمیت با این مناسبات پیشنهادی نهاد های امپریالیستی هم چون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول هیچ گزینه ی دیگری را نمی تواند تدارک ببیند یا بپذیرد. حاکمیت خود را در شرایطی قرار داده است که عقب نشینی از این مناسبات اقتصادی ویران گر برای ش هزینه ی کمتری از ادامه ی آن ندارد. از سوی دیگر  مردم هم در شرایطی گرفتار شده اند که دم به دم زیر فشار خرد کننده ی این مناسبات اقتصادی راهی جز خیزش برای شان باقی نمانده است. در کنار این واقعیت ها امپریالیسم جهانی همان هایی که این حاکمیت را برای ملت ایران تدارک دیدند(نشست گوادلوپ) در حال تدارک یک تهاجم از بیرون برعلیه مبارزه و خیزش بزرگ مردم ایران هستند، نه برعلیه حاکمیت مطلقه، که برای سیاست های آن ها در منطقه و جهان، بهترین گزینه است. آن ها هم مانند روحانیت ” تقیه” می کنند وبه نام زن، زندگی و آزادی برای ملت رهبر سازی می کنند و تصور می کنند مانند گذشته ی مردم اسپانیا که سوسیالیست ها و کمونیست های اسپانیایی را پس از چند سال جنگ خانگی و قتل عام به وسیله دیکتاتوری نظامی فرانکو و باز گرداندن سرمایه داری مشروطه سلطنتی به اسپانیا می توانند در ایران هم همین عمل کرد را کاربردی کنند. البته توانستند پس از کودتای ۳۲ یک بار این روند را کاربردی کنند و در دوران کنونی هم مرحله اول آن را با کشتار ۶۷ دگر اندیشان و کاربردی کردن حاکمیت مطلقه ی ( به جای مشروطه اسپانیا) و پیاده کردن مناسبات اقتصادی سرمایه داری تعدیل ساختاری و خصوصی سازی عملی کنند. ولی اینک با خیزش جوانان ایران مواجه شده اند، که حتا دانش اموزان مدارس هم خواهان زندگی بدون وابستگی و آزادی هستند بدون توجه به فرهنگ مسلط قرون وسطایی مراد و مریدی مسلط بر جامعه، خیزشی که خواهان تغییراتی بنیادی است. امپریالیست ها با وحشت از روی کار آمدن یک حاکمیت مردمی و قدرت گرفتن دگراندیشان نفی کننده ی وابستگی اقتصادی به سرمایه داری امپریالیستی، عوام فریبانه از این خیزش در ظاهر حمایت می کنند تا مسیر عدالت جویانه و ازادی خواهانه ی آن را باز به یک استبداد چکمه پوش دیگری تغییر مسیر بدهند، مانند آن چه در مصر عملی کردند.

جوانان و مردمان این سرزمین در این خیزش برای عدالت اجتماعی و آزادی تنها هستند و تنها می توانند و باید، به خود تکیه و باور داشته باشند. و نا اگاهانی را که از روی نفرت و کینه به حاکمیت سرکوب گر فعلی، تنها در اندشیه حذف هستند بدون توجه به یک جای گزینی مردمی و حتا برخی از روی تنفر از این مناسبات جاری، سلطنت را ترجیح می دهند و با نفرت می گویند: خدا پدر آن مرده شور قبلی را، بیامرزد. می باید روشنگری کنند و مانع تکرار روند انقلاب ۲۲ بهمن ۵۷ بشوند. جوانان خواهان ایرانی آزاد در همه ی زمینه های اجتماعی – اقتصادی ونفی استثمار مولدین اجتماعی که نعمات مادی را برای جامعه تولید می کنند هستند، با برنامه مشخص و شفاف بدون تبصره های مبهم برای توسعه صنعتی – اقتصادی بدون اعدام و شکنجه برای همه خلق های این سرزمین و آزادی زن از بند مرد سالاری.

ناصر آقاجری

۱۱ بهمن ۱۴۰۱

 

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet

Print Friendly, PDF & Email
نمایش بیشتر
دکمه بازگشت به بالا