زن بلوچ بودن یعنی چه؟
زنان بلوچی که آزادی را در گوشِ هم پچپچ میکنند
آنچه در خیابانهای زاهدان و چابهار و صفحههای مجازیِ زنان بلوچ میبینیم، گرچه بیش از همیشه کلیشههای رایج از آنها را بر هم زده است، اما همچنان باید به این پرسش پاسخ داد که «زنِ بلوچ» یعنی چه و بلوچبودنِ یک زن ایرانی چقدر او و شرایط زندگیاش را متفاوت از دیگر زنان این سرزمین میکند.
وقتی از حوران دربارهی «زن بلوچ» بودن میپرسم، میگوید:
زنهای بلوچ خیلی پخته و قوی هستند؛ ما را جوری بار آوردهاند که از سیزدهسالگی حتی باید بتوانیم ازدواج کنیم و وارد جامعه شویم. سختگیریهای بیخودی در سن کم، این جملهی همیشگی که «همسنهای تو یک خونه رو میچرخونن»، نامزدکردنمان از وقتی که حتی به دنیا نیامدهایم، اینکه در ازدواجکردن حق اظهارنظر نداریم و میگویند اختیارت با پدرت است و بعدش هم با شوهرت، همهی اینها روی ما تأثیر میگذارد و ما را بالغتر و قویتر بار میآورد. نمیگویم همه اینطور هستند، ولی برای اکثریت همینطور است.
یک زن ایرانیِ بلوچ اول از همه با خانوادهاش درگیر است، با خانوادهای که مرد را از زن جدا میکند، در عروسیْ اول به مردها غذا میدهند و بعد به زنها، کار در خانه برای مردها کلاً تعریف نشده و اگر هم مردی در خانه کار کند، بقیه او را سرزنش میکنند. بسیاری از خانوادهها اجازهی تحصیل به زنها نمیدهند، به دخترها میگویند تا پنجم ابتدایی درس بخوانید و بعد میفرستندشان پیش مولویها در حوزهی علمیه. الان کمتر شده البته، اما من خودم بهوفور این را دیدهام.
تا همین چند ماه قبل، تصویری که بسیاری از ایرانیان از زنان بلوچ داشتند به اخباری گره خورده بود که از قتلهای ناموسی، خشونتخانگی، کودکهمسری و فقر زنان بلوچ مخابره میشد. آنهایی که شناخت بیشتری از بلوچستان داشتند زنان آن خطه را با سوزندوزیها و سفالهای کلپورگان نیز میشناختند یا ممکن بود دربارهی موفقیت زنان بلوچ در بهدستآوردن کرسیهای شوراهای شهر و روستا و مقامهای مدیریت محلی هم چیزی بدانند. اما کمتر صدا و تصویری از زندگی واقعی زنان بلوچ، از آرزوها و ترسها و امیدهایشان، از آنچه میخواهند و نمیخواهند، شنیده میشد. حالا اما پس از کشتهشدن ژینا امینی و اعتراضاتی که با شعار «زن، زندگی، آزادی» در ایران شعلهور شد، صدای زنان بلوچ، بلندتر از همیشه شنیده میشود، صدایی رسا و قاطع از سوی خودِ این زنان. زن بلوچی که در رسانهها ــ از توییتر و اینستاگرام تا جلوی دوربین تلویزیونها ــ از تبعیضهای چندگانه و درهمتنیده میگوید، این صدا را بلند کردهاست، صدایی که گرچه هنوز اغلب از پشت نامهای مستعار و برقع و چادرهای مشکی به گوش میرسد، اما از ورای همین حصارها و حجابها در حال ترسیم تصویری کمتردیدهشده از زندگی زنان بلوچ است.
برای شناخت بیشتر این تصویر ناآشنا به سراغ شش زن بلوچ از زاهدان، چابهار، ایرانشهر، خاش و یکی از روستاهای اطراف زاهدان رفتهام، برایاینکه بدانم این زنان چهکسانی هستند، چه میخواهند، خواستههایشان چقدر متفاوت یا شبیه به دیگر زنان ایران است، چرا و چطور توانستند صدایشان را بلند کنند و این صدا تا چه اندازه انعکاس درستی از زنان بلوچ و تکثر موجود در آنهاست. شش زنی که برای این گزارش با آنها گفتوگو کردهام هفده تا سیساله هستند، تحصیل کردهاند و به شبکههای اجتماعیِ مجازی دسترسی دارند. همهی آنها خواستهاند که نام و مشخصات اصلیشان محفوظ بماند؛ برخی سؤالاتم نیز بهعلت شرایط موجود، بیپاسخ ماند، تا روزی که شاید بتوانند با نام و چهرهی خودشان و بهصورت آزاد و مستقل حرف بزنند و بنویسند. این گزارش دریچهای کوچک به زندگی بخشی از زنان بلوچ است که اکثراً به طبقهی متوسط تعلق دارند، از حمایت خانوادههایشان بهره میبرند و به لطف دسترسی به دنیای آزادِ ارتباطات توانستهاند صدایشان را به گوش دیگران برسانند./نشرآسو
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet