از نوزاد تا میانسال؛ مصائب زنانه
صبح بلند میشوم باید بروم سونوگرافی، بیمارستان خصوصی ۴۵۰ هزار تومان برای سونوگرافی پستان قیمت داده و بیمارستان نیمهدولتی ۱۷۰ هزار تومان؛ بنابراین از نیمهدولتی وقت میگیرم. وقتی می رسم جای پارک نیست چند خیابان آن طرفتر بالاخره جای پارک پیدا میکنم.
نوشته وارش
وارد بیمارستان میشوم، پشت گیشه مسئول پذیرش میگوید سونوگرافی پستان برای شما ثبت نشده است میگویم مگر میشود؟ پزشک سونوگرافی و ماموگرافی را با هم نوشته است. میگوید نیست. اینکه نمیگوید نمیدانم خانم به چه دلیلی نیست و صرفا میگوید نیست، عصبیام میکند. میگویم پس چطور ماموگرافی را انجام دادهام و سونو را نه؟ چون جایی که طرف قرارداد با بیمه تکمیلی من بود تا دو ماه دیگر وقت سونوی پستان نمیداد. دو ماه بعد هم تاریخ نسخه منقضی شده بود.
میگوید آزادش ۷۰ تومن گرانتر میشود، آزاد انجام بده. بعد هم دکترهای ما مرد هستند اشکالی ندارد؟ موافقت میکنم. تا اینکه همکارش میگوید بدون نسخه نمیشود؛ کلافگیام را که میبیند میگوید برو اورژانس وقت دکتر بگیر و بده برایت بنویسد. شانس آوردهام که در هنگام انتظار پزشک زنان روز، خانم مسنی اسم جایی که طرف قرارداد ماموگرافی و سونوگرافی با بیمه تکمیلیام بود را گفت وگرنه باید همین حدود ۴۰۰ تومان یا بیشتر میشد.
توی اورژانس خانم معلمی مرخصی گرفته تا دکتر اورژانس برایش عکس از پا بنویسد. میگوید یک ماه قبل پایش شکسته و به گچ حساسیت داشته تمام مدت آتل بسته بوده و دیروز پسرش میآید مثلا کمک کند و جاروبرقی بکشد در عوض جارو را محکم به پای مصدوم مادرش کوبیده و میترسد دوباره شکسته باشد. زمانی که در صف انتظار سونوگرافی نشستهام دوباره میبینمش، با شوهرش حرف میزند که بیاید دنبالش؛ باید برود سر کلاس. به پذیرش میگوید جواب را عصر و بعد از تعطیلی مدرسه میتواند بیاید و بگیرد. قبول میکنند و خداحافظی میکند.
دختر جوانی بغل دستم نشسته است، باردار است بچه دوم اوست و آمده تا سونو بگیرد. میگوید ۱۴ میلیون تومان هزینه زایمان طبیعی این مرکز است و ندارد. توضیح میدهد اتباع است بعد میگوید در حقیقت من ایرانیام، اینجا به دنیا آمدهام، فرزندم هم اینجا به دنیا آمده، آن وقت یک کارت بانکی ندارم. این کارت بانکی به اسم صاحبکار شوهرم است. کارت مثل خاری فرو میرود در چشمم و یاد زنان افغانستانی میافتم که هزار مشکل دارند در پیشگیری از بارداری چون همسرشان مخالف هستند. همین طور هزینههایی که باید بپردازند و گاه از قابلههای قدیمی استفاده میکنند. به زن میگویم به بیمارستان مهدیه برود، خیلی از افغانستانیها به آنجا مراجعه میکنند.
نوبت سونوام میشود. جلوتر از من نوزادی را برای سونو آوردهاند و موقعی که روی تخت میخوابم دکتر گزارش سونوی او را میخواند اسمش فاطمه است اما دو بیضه پنهان دارد و من مات میمانم که طفلی چه رنجی خواهد کشید. موقعی که پشت در ایستاده بودم و پتو پیچ روی تخت نوزادان آوردنش دستش را دست کوچک قرمزش را یک لحظه در حالی که انگشتانش را میکشید از پتو بیرون آورد؛ میخواستم انگشتش را بگیرم. کاش میشد بزنم زیر بغلم و با خودم ببرمش خانه و میشد بچه خودم، من که مشکلی نداشتم با ترنس بودنش یا هر چیز دیگری که هست./کانال علمی مطالعات زنان
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet