خشونتهای جنسی مولد هویت مردانگی
هر چند که زنان مورد آزار جنسی قرار میگیرند اما زنان نشانههایی از روابط میان مردان مردسالار هستند و از زنان به عنوان ابزار اعمال قدرت بر مردان دیگر استفاده میشود. تجاوز به زنان تنها به معنای آزار و اذیت زنان نیست بلکه همانگونه که خاک دیگری اشغال میشود و جبونی و بیکفایتی او نشان داده میشود از طریق تجاوز به زنان، بار دیگر مردانگی او دچار بیکفایتی میگردد.
دکتر شهلا اعزازی
سراسر تاریخ مملو از جنگ و خشونت است. در دوران گذشته جنگها صحنه اعمال خشونت علیه افراد مغلوب و قتلعام آنها بود، زنان و کودکان نیز قربانی میشدند نه تنها مورد تجاوز قرار میگرفتند و به قتل میرسیدند بلکه به عنوان برده چه برای مصرف شخصی و چه برای فروش در بازار برده فروشی نیز به اسارت درمیآمدند.
در طول زمان شیوههای اعمال قدرت تا حدودی تغییر کردند و در جنگها بهخصوص در جنگهای جهانی اول و دوم اعمال قدرت بر روی غیرنظامیان تغییر کرد و به طور رسمی قتلعام و بردگی وجود نداشت اما خشونتهای وارد بر قربانیان غیرنظامی مورد توجه قرار نگرفت و چند دهه بعدتر موضوع خشونت جنسی علیه زنان در این جنگها مطرح شد. ربع آخر قرن بیستم جنگهای داخلی (جنگ بر سر مذهب، قومیت، سرزمین، ایدئولوژی) با قربانیان بسیار زیاد و خشونت، آزار، تحقیر و تجاوز جنسی نسبت به زنان و کودکان رخ دادند.
سه دیدگاه در مورد خشونت جنسی در جنگ وجود دارد: خشونت جنسی سیاست جنگی است، سادهترین و ارزانترین وسیله در جنگ با بیشترین منافع و یک ابزار در میان سایر ابزارهای جنگی به شمار میرود. دیدگاه دیگر به رفتارهای غیرعقلانی افراد اشاره دارد؛ نظامیان تحت تاثیر شرایط یا خواست درونی خود دست به چنین عملی میزنند اما سیاستگذاری جنگ نمیتواند و احتمالا نمیخواهد از وجود چنین رفتاری ممانعت کند. تجاوز در این حالت نیز نوعی سلاح جنگی در نظر گرفته میشود.
دیدگاه سوم « تجاوز را به معنای عمل مولد هویت مردانه» در نظر میگیرد. در بسیاری از جوامع زن، «دیگری» است، دیگری بدین معنا که مرد فرد کامل و زن متفاوت از مرد و در عین حال فرد ناکامل است. زنان دیگری مردان هستند و نکته مهم این است که هویت مردانه وابسته به اعمال نظارت بر روی دیگری است. چگونگی نظارت مردان بر زنان در جوامع مختلف متفاوت است اما در هر صورت برای اثبات مردانگی مردان باید مشخص شود که زنان چگونه رفتار کنند، چگونه در اماکن مختلف حضور یابند، چه فعالیتهایی را انجام دهند و از چه فعالیتهای دیگر خودداری کنند و تنها در زمانی که زنان تحت نظارت مردان و آنگونه که مردان تمایل دارند باشند؛ مردان نیز «هویت مردانه» خود را کسب میکنند.
گروه «دشمن» نه تنها ویژگیِ دیگری قومیتی، مذهبی، نژادی و هر عامل دیگری که به نسلکشی میانجامد را دارا میباشد که زنان آنان نیز در یک چارچوب مردسالارانه رفتارهایی متفاوت دارند اما نه تنها زنان به عنوان «دیگری»، مردانگی مردان مهاجم را به خطر میاندازند بلکه مردانی که به زنان خود اجازه چنین رفتاری را میدهند و از الگوی مدنظر مردانگی آنان تخطی میکنند نیز دشمن بالقوه مردانگی هستند پس با توجه به ایدئولوژی حاکمی که وجود دارد باید این عوامل را نابود کرد.
در ایدئولوژیهایی که خود را بر حق و دیگران را ناحق میشمارند، دیگری دشمن است و نه تنها باید سرزمین و خاک او را تصرف کرد بلکه باید هویت مردانه او را نیز از بین برد. مردانگی مساله مهمی در این ساختارهای ایدئولوژیک است. هر چند که زنان مورد آزار جنسی قرار میگیرند اما زنان نشانههایی از روابط میان مردان مردسالار هستند و از زنان به عنوان ابزار اعمال قدرت بر مردان دیگر استفاده میشود. تجاوز به زنان تنها به معنای آزار و اذیت زنان نیست بلکه همانگونه که خاک دیگری اشغال میشود و جبونی و بیکفایتی او نشان داده میشود از طریق تجاوز به زنان، بار دیگر مردانگی او دچار بیکفایتی میگردد.
خشونت علیه زنان به عنوان حداکثر تحقیر مردان و به عنوان غلبه کامل بر مردان در نظر گرفته میشود. بدین ترتیب خشونت جنسی علیه زنان را نباید تنها به عنوان سلاح جنگی در نظر گرفت بلکه باید از آن به عنوان ابزار قدرت در فرهنگهای مردسالار نام برد. ابزاری که به بازتولید مردسالاری در شکلی دیگر میانجامد.
پینوشت: بخشی از ارایه در کنفرانس «زنان، صلح و امنیت» در ۳۰ مهرماه ۱۳۹۳ که بازنشر میشود.
معالعات زنان
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet