اهمیت “میل زنانه” در اندیشه پستفمینیستی
مقانلو استاد دانشگاه معتقد است: در نظریات پسااستعماری نگاه غالبی که نسبت به حاشیهشینها وجود داشت، این بود که ما این کشورها را همیشه از دیدگاه یک آدم سفیدپوست طیقه متوسط اروپایی دیده و تحلیل کردهایم…
همین بحث را پستفمینیستها وارد بحثهای زنان کرده و گفتند آنچه فمینیستها در خصوص زنان مطرح میکنند، در دنیای جدید باید بگوییم کدام زن، در چه مکانی، در چه زمانی و با چه شرایطی؟؛ یعنی وقتی در مورد زن ایرانی حرف میزنیم، قطعاً زن بالاشهر تهرانی با زن دهنشین روستاهای مرزی، الزامات، نیازها و ابزارهای متفاوتی برای مواجهه با زندگی دارد. لذا اگر میخواهیم به زنی قدرت بدهیم، باید ببینیم جامعهای که او در آن زندگی میکند، چه الزاماتی دارد…
در کارگاه «پستفمینیسم در سینما» عنوان شد؛
پستفمینیستها معتقدند وقتی به یک زن میگوییم مبادا بهگونهای باشی که مردها از تو خوششان بیاید، یعنی همچنان توپ را در زمین مردها میاندازی. در حالیکه با این نگاه آنچه نادیده گرفته میشود میل زنانه است.
صبح پنجشنبه کارگاه «پستفمینیسم در سینما» با حضور شیوا مقانلو، کارشناسارشد سینما و استاد دانشگاه، توسط مؤسسه پرسش و در محل مؤسسه برگزار شد.
به گزارش خبرنگار مهرخانه، در ابتدای این نشست مقانلو با تأکید بر اینکه پرداختن به یک مسئله به معنای داشتن دید مثبت یا منفی به آن نبوده، بلکه ارائه یک نگاه علمی به آن است، گفت: اصطلاح پستفمینیسم از اواخر دهه ۱۹۷۰ وارد نظریات شد. در این دوره دو موج اول و دوم فمینیستی را پشت سر گذاشته و مبارزات زیادی صورت گرفته و تاوانهای بسیاری نیز داده شده بود. اما در این دوره این سؤال مطرح شده که آیا همچنان باید این مسیر را طی کنیم یا آنکه زنان نسل جوان خواستهها و تفکراتی دارند که فمینیسم نتوانسته پاسخگوی آنها باشد؟
پستفمینیسم؛ یک اصطلاح رسانهای
وی با اشاره به اینکه پستفمینیسم برخلاف بسیاری ایسمهای دیگر که اغلب از نهادهای آکادمیک آغاز میشوند، یک اصطلاح رسانهایست، گفت: این اصطلاح از تلویزیون و روزنامهها آغاز میشود. در اکتبر ۱۹۸۲ نیویورکتایمز مقالهای چاپ میکند با عنوان صدایی از نسل پستفمینیسم و برای اولینبار این واژه وارد زبان میشود و آنقدر جا باز میکند که در ویرایش نهم فرهنگ آکسفورد نیز در مورد آن نوشته میشود. در آکسفورد آمده است: مربوط یا در مورد هر ایده و نگرهای که عقاید فمینیستی دهه ۶۰ را رد یا از آن عبور میکند.
تفاوت موج سوم فمینیسم با اندیشههای پستفمینیستی
وی افزود: بعد از موج دوم ما با دو رویکرد مواجهیم؛ یک عده موج سوم فمینیسم را مطرح کردند. و یک عده پستفمینیسم را. اگر نگرهها در موج سوم قرار بگیرد به معنای آن است که کارهایی انجام شده که ناکافی بوده، ولی باید همان مسیر را ادامه داد. اما با کاربرد کلمه “پست” در پستفمینیسم یعنی انشعاب دادن از آن مسیر و خارج شدن از راه فمینیسم.
فمینیسم اروپایی و فمینیسم آمریکایی
مقانلو با اشاره به تظاهرات ماه می ۱۹۶۸ فرانسه و انقلاب دانشجویان در آن مقطع زمانی، گفت: این انقلاب آغاز جدایی فمینیسم اروپایی از آمریکایی بود. فمینیسم اروپایی یک فمینیسم هویتمحور و پساساختارگراست. این فمینیسم معتقد است تئوریهای مختلف زبانی، سیاسی و اجتماعی را بایستی وارد بحثهای فمینیستی کرد، ولی فمینیسم آمریکایی، تفاوتی که با نوع اروپایی داشت این بود که منحصر به آکادمی شده و بیشتر تمرکزش بر بحثهای برابریطلبی بود.
شاید نسل جوان از زنانگیاش لذت میبرد
وی ادامه داد: بعد از سال تظاهرات، حرف پستفمینیستها این بود که زنان نسل جوانتر از حرفها و جدلهای فمینیستهای قدیمی و رویکرد ضدمرد آنها خسته شدهاند و شاید اصلاً این نسل جوان از زنانگیاش لذت میبرد و حتی گاهی همسو با مردان حرکت میکند.
با این نگاه آنچه نادیده گرفته میشود میل زنانه است
این کارشناسارشد سینما با اشاره به اهمیت “میل زنانه” برای پست فمینیستها گفت: پستفمینیستها معتقدند وقتی به یک زن میگوییم مبادا بهگونهای باشی که مردها از تو خوششان بیاید، یعنی همچنان توپ را در زمین مردها میاندازی. در حالیکه با این نگاه آنچه نادیده گرفته میشود میل زنانه است. تأکید پستفمینیستها بر میل زنانه بود و اینکه همه چیز باید براساس میل زنانه تعریف شود نه اینکه کاری که انجام میگیرد کجای دنیای مردانه است. پست فمینیستها تفاوتهای بیولوژیک زن و مرد را میپذیرفتند و بر آن صحه میگذاشتند.
مدونا؛ مشخصترین نماد زن پست فمینیست
وی مشخصترین نماد زن پست فمینیست را مدونا دانست و گفت: مدونا یک زنانگی رها و آزادشده و در عین حال مقتدرانه دارد؛ یعنی اقتداری که در بدن او وجود دارد، اقتداری است که خیلی از فمینیستها آن را میپسندند، اما در عین حال زنانگی او حذف نشده است.
آیا پستفمینیسم یک حرکت ارتجاعی و از روی ترس است؟
مقانلو با بیان اینکه اندیشه پستفمینیسم قطعاً مخالفانی داشته گفت: مخالف این اندیشه، پستفمینیسم را یک حرکت ارتجاعی و از روی ترس میدادند که میخواهد زنان را به گذشته بازگرداند. معروفترین مخالفان پست فمینیسم سوزان فالودی است. وی در کتاب “جنگ اعلامنشده علیه زنان آمریکایی” میگوید: چرا رسانهها علیه فمینیسم موضع میگیرند و همه مشکلات زنان دهه ۹۰ را به کردن آنها میاندازند؟؛ او مخالف حرکتهای پست فمینیستی است و میگوید: شما خود را مقهور رسانهها کردهاید.
اندیشههای پسااستعماری و روانکاوی؛ دو پسزمینه مهم پستفمینیسم
وی با اشاره به دو پسزمینه مهم پست فمینیسم گفت: محققان فهمیدند که نمیتوانند از پست فمینیسم به راحتی فرار کنند؛ چراکه دو پسزمینه خیلی مهم دارد؛ یکی پسزمینه پسااستعماری و دیگری روانکاوی.
این استاد دانشگاه ادامه داد: در نظریات پسااستعماری نگاه غالبی که نسبت به حاشیهشینها وجود داشت، این بود که ما این کشورها را همیشه از دیدگاه یک آدم سفیدپوست طیقه متوسط اروپایی دیده و تحلیل کردهایم. همین بحث را پستفمینیستها وارد بحثهای زنان کرده و گفتند آنچه فمینیستها در خصوص زنان مطرح میکنند، در دنیای جدید باید بگوییم کدام زن، در چه مکانی، در چه زمانی و با چه شرایطی؟؛ یعنی وقتی در مورد زن ایرانی حرف میزنیم، قطعاً زن بالاشهر تهرانی با زن دهنشین روستاهای مرزی، الزامات، نیازها و ابزارهای متفاوتی برای مواجهه با زندگی دارد. لذا اگر میخواهیم به زنی قدرت بدهیم، باید ببینیم جامعهای که او در آن زندگی میکند، چه الزاماتی دارد.
وی درخصوص پسزمینه روانکاوی در بحثهای پست فمینیستی گفت: روانکاوی پست فمینیسم نیز بیشتر متمرکز بر روانکاوی لاکان است؛ زیرا اصل تمرکز لاکان بر زمانی است که کودک یا نوزاد میخواهد در آیینه اجتماع خود را بسازدو معتقد است آن نگاه بیرونی و آینهای که کودک را میسازد، نگاه مردانه است. پست فمینیستها به این آیینه بیرونی حمله کرده و آن را قبول ندارند.
زن پست فمینیست زنی است که مطابق میل خود آرایش میکند، سرکار میرود و اگر دلش بخواهد مادر میشود
مقانلو با اشاره به جمله یکی از زنان پستفمینیست، گفت: این زن میگوید: زن پست فمینیست زنی است که مطابق میل خود آرایش میکند، سرکار میرود و اگر دلش بخواهد مادر میشود و خط کشی بین این ساحت ها نمی گذارد.
ما هم به مردها نگاه میکنیم
وی با بیان اینکه انتقادی که فمینیستها به پستفمینیستها دارند این است که آنچه به عنوان میل زنانه تعریف میشود، همان چیزی است که نظام مردسالار برای زنان تعریف کرده است، گفت: اما پستفمینیستها میگویند اگر این باشد، ما این بازی را به نفع خود تعریف میکنیم. مثلاً در سینما میگویند مردها مرا اینگونه تعریف و نگاه میکنند، ما هم به مردها اینگونه نگاه میکنیم.
مقانلو ادامه داد: پست فمینیستها میگویند اگر ما مشکلمان این است که زن در معرض نگاه و نوشتار مردانه بوده، حالا ما به مردها نگاه میکنیم.
وی با بیان اینکه کامیلا پاگیل یکی از چهرههای فمینیست دانشگاهی است که اختصاصاً بر روی سینما کار کرده است، گفت: کامیلا معتقد است پست فمینیسم هم بازخوانی نقشهای جنسیتی سنتی است و هم تلاشی برای براندازی فمینیسم و در خانه آوردن بحثهای فمینیستی.
چهار مقوله مهم پستفمینیسم
این کارشناس ارشد سینما، چهار مقوله مهم پستفمینیسم را بدن، هویت، همذاتپنداری و حاشیهنشینها معرفی کرده و ادامه میدهد: مسئله زن پست فمینیست، نه برابری است و نه آزاد شدن از استعمار مردان. بهعنوان نمونه یکی از کتابهای مهم در این زمینه کتاب “ملبس برای کشتن” لیندا میزچوسکی است. لیندا میگوید کاراکتر داستان من یک زن پست فمینیست است؛ زنی آزاد به که نیازی به ارجاعات سیاسی ندارد و از انتخابهای مصرفکنندهاش لذت برده و دلمشغول روابط کاری و احساسی و شغلی و… خود است.
فمینیستها خودقرباننگر هستند
وی ادامه داد: پستفمینیستها معقتدند فمینیستها خودقرباننگر هستند و میگویند ما میخواهیم این نگاه را معکوس کنیم و از حالت خودقرباننگر فاصله بگیریم. مثلاً در فیلم جونو دختری را میبینیم که در سنین نوجوانی از دوستپسر خود باردار میشود و در تمام مدت در چالش نگهداری این بچه است، اما در این فیلم نمیبینیم که دختر سراغ پسر برود و او را بازخواست کند و بر انتخاب این دختر تأکید دارد. این دختر خود را قربانی ماجرا نمیبیند، بلکه معتقد است انتخابی داشته و باید با تبعات سنگین آن را بپذیرد.
تأکید پستفمینیستها بر خواهرانگی
مقانلو با اشاره به مفهوم خواهرانگی در اندیشههای پستفمینیستی گفت: پستفمینیستها بر مفهوم خواهرانگی تأکید دارند. مثلاً در فیلم “سکن اند د سیتی”، بر پایه دوستی چهار زن پیش میرود که هر کدام موقعیت عشقی، سنی و کاری مختلف دارند، ولی با هم دوست بوده و پیوند دارند. و همین امر باعث میشود مطابق انتخابها و میل خود حرکت کنند.
وی با اشاره به اهمیت مفهوم بدن در اندیشه پست فمینیستی، گفت: مرلوپنتی میگوید: بدن مقولهای نیست که در پرانتز بگذاریم و ببینیم در مورد آن چه صحبتهایی شده است، بلکه خود منبع محوری تولید معناست و بدن است که معناهای مختلف را تحمیل میکند.
فمینیستها و انتقاد به سینمای هالیوود
مقانلو افزود: فمینیستها معتقدند بدن زنانه در شکل سنتی آن، همواره هم طرد شده و عامل شر در نظر گرفته شده و هم محمل لذت بوده است. مثلاً در سینمای کلاسیک زن همواره یم وجود خوشگل و مرتب بوده که هم جایگاه فرودست داشته و در عین حال از سه جهت و سه برابر در معرض نگاه است؛ بازیگر مقابل زن در فیلم (قهرمان مرد) که زن را ابزار بدنی میبیند، دوربین کارگردان و زاویه دید آن، و مخاطب در سینما.
همه ما در سالن سینما به مرد تبدیل میشویم/ زنانی در فیلمهای هالیوود زندگی درونی ندارند
وی با اشاره به نظر برخی منتقدان فمینیست سینمای هالیوود گفت: لورا مالوی میگوید: همه ما در سالن سینما به مرد تبدیل میشویم. حتی من زن هم خودم را جای مرد میگذارم و به زن نگاه میکنم. یا ماری هاسکل، میگوید: سینمای آمریکا انعکاس ناخودآگاه جمعی مردان است. زنانی که در فیلمهای هالیوود میبینیم زندگی درونی ندارند، انگار فقط یک بدن بیرونی هستند. یا مارجری روزن منتقد و نویسنده کتاب ونوس پاپکورنی، معتقد است زنان هالیود همگی زنان سیندرلایی و مقهور مرداناند. همچنین جون ملن میگوید: در هالیود مردها در حوزه کنش و اخلاق قرار میگیرند، ولی زنان صرفاً در قلمرو زیستی حضور دارند.
میتوان به مردان هم نگاه ابزاری داشت
این استاد دانشگاه با اشاره به نگاه پست فمینیستها به این مقوله گفت: اما پستفمینیستها تلاش میکنند این بازی بچرخانند. آنها معتقدند این نگاه خیره، به بدن مردها نیز میتواند اعمال شود و میتوان به مردان هم نگاه ابزاری را اعمال کرد.
از کجا معلوم آن زن خودش نمیخواهد که به او نگاه شود؟
وی افزود: همچنین پست فمینیستها معتقدند از کجا معلوم آن زن خودش نمیخواهد که به او نگاه شود؟؛ یعنی زن خودآگاه این دستور را به مرد میدهد که تو به اینگونه بودن من نگاه کن.
مقانلو با اشاره به برخی آثار سینمایی هالیوود گفت: در تولیدات کلاسیک زنان، موجوادت حمایتطلبی هستند که همواره باید چتر مردانه بالای سرشان باشد. این فیلمها کمکم در اوج جنبش فمینیسم تبدیل میشود به فیلمی مانند سرباز جین؛ کاراکتر زنی که خودخواسته وارد ارتش آمریکا شده و کاملاً مانند یک مرد فعالیت کرده و حتی موهایش را میتراشد، اما یک دهه بعد، با کاراکتری مانند لارا کرافت روبهرو میشویم که فعالیت مردانه را با ظاهری زنانه انجام میدهد.
وی در ادامه با اشاره به سری فیلمهای بیگانه گفت: قهرمان این سری فیلمها یک زن است. این زن در قسمت اول یک شخصیت معمولی دارد. به تدریج و با گذر زمان در قسمتهای بعدی موهای خود را تراشیده و بدن عضلانی و مردانه پیدا میکند. و سرانجام در قسمت آخر تبدیل میشود به یک ماد؛. یعنی رجعتی به زنانگی خود دارد.
این جلسه با پخش بخشهایی از فیلم شکلات و نقد و بررسی مفاهیم پستفمینیسم در آن به پایان رسید.
مهرخانه