دیدگاه‌ها

اینهمه هیاهوی “راه توده” برای چیست؟

اردشیر قلندری: شکی نیست که نشریه “راه توده” در یک موضوع بسیار ماهر است، عوامفریبی! لنین در جایی می گوید: عوامفریبان خطرناکترین دشمنان طبقه کارگرند.

چندی پیش مصاحبه رفیق علی خاوری با نامه مردم ارگان کمیته مرکزی حزب توده ایران منتشر شد. مصاحبه شونده و مصاحبه کننده نیز در همان ابتدا معلوم، مصاحبه فوق پیرامون برخی خاطرات و مساله روز میباشد.

پرسش اصلی پیرامون این موضوع این است که چرا، “راه توده” این چنین سراسیمه واکنش نشان داده، بلافاصله به خلط مبحث پرداخته، آنرا پیراهن عثمان نموده است؟ یا اینکه خطری را احساس نموده، و بقول بودا: هنگام خطر همه چیز بهایی فوق العاده می یابد! بهای چندان این مصاحبه در واقع، برای “راه توده” مصداق جمله نرون امپراتور رم هنگام مرگ است که گفت: چه هنر پیشه ای دارد میمیرد!

“راه توده” چیزی را در این مصاحبه یافت، که تنها دریچه ای را باز نموده است، برای نخستین بار یکی از تاثیر گذارترین شخصیت های حزب توده ایران، پس از یورش ناجوانمردانه رژیم از وجود دو نظر در حزب (نظر اسکندری و کیانوری) سخن گفته است، که برای “راه توده” شباهت به بحث نحوی با کشتی بان است، که پس بحثی طولانی نحوی خطاب که کشتی بان گفت، از نحو چیزی نمی دانی نصف عمرت بر فناست! از شانش بد نحوی پس از مدتی دریا توفانی شد، کشتی بان از نحوی پرسید شنا می دانی، نحوی گفت، نه، کشتیبان در پاسخ می گوید، کل عمرت بر فناست! واقعیت امر این است، که مصاحبه فوق همه یال و کوپال این نشریه را قیجی کرده، آنرا غرق خواهد نمود. وهمزمان با آن، آغاز سیلی از واکاوی ها به سیاست حزب در آن بازه از زمان میگردد، که میشود با گفته موسی ی پیامبر مقایسه نمود، که گفت: عیبهای من بیشتر از دیگران است!

“راه توده” میخواهد به نظر شریرانه خود در دفاع از رژیم کلان های مافیایی در ایران ادامه دهد، تا موجودیت خود را با این جمله کانت که انسان از لحاظ طبیعی منبع شر است، هماهنگ سازد، فلسفه وجودی این نشریه تبلیغ و پاشاندن بذر یاس و نامیدی، در میان برخی خوانندگان محدود خود بوده، تا مبادا خواهان یکسره کردن کار باشند! و بلکه با تبلیغ و انتظار دگرگونی رژیم با اصلاحات روزگار گذرانی کند، دگرگونی و اصلاحات رژیم رویایی، که تنها در “شورای سردبیری” تجسم حقیقی یافته است. برای چنین مواردی آرتور پادشاه سده های میانه بریتانیا می گوید: فقط ابلهان آرزوی چیزی را دارند که نمی توانند به آن برسند. این نشریه حتی پیشرفت دیالکتیکی ماتریالیسم دیالکتیک و تاریخی که ماهیت هر پدیده، پیشروی است، پس روی نیست، را به سخره گرفته، آب در هاون می کوبد.

“راه توده” خود را میراث خوار سنت حزبی می داند، که از جهان پیرامون مطلع بوده، به واکاوی رخ دادها پرداخته، رویکرد مشخصی را ارائه می داده است، این نشریه امروز از اوضاع جهان چه تصویری را ارائه داده است؟ مساله مربوط به سوریه دخالت نظامی آمریکا، روسیه و دولتهای ارتجاعی منطقه را چگونه ارزیابی می کنید؟ چه راه یافتی از دلایل عینی امروزین که این منطق دیالکتیکی که سوسیالیسم بدیل مرحله کنونی سرمایه داری باشد، را ارائه می دهید؟ آیا حقیقتن می توان رژیم ذوب شده در ولایت فقیه را سمت و سوی ملی دموکراتیک در نهایت سوسیالیستی داد؟ آیا در رژیمی که رئیس جمهور آن از رخدادها بی خبر است! (اشاره به گفته رئیس جمهور که برخی رسانه ها زودتر از ما اخبار دستگیریها را منتشر می کنند) می توان امیدی به تغییرات داشت؟ در مساله “برجام” چه سیاستی را باید در پیش گرفت؟ آیا واقعن امید دارید که پس از تحریمات فرجی در زندگی مردم کشور انجام شود؟ کدام طرح اقتصادی را مطرح و پیگیر پیاده سازی آن هستید؟ طرح های اقتصاددانان اطرافیان رفسنجانی را تائید می کنید؟ نقش و سهم صندوق بین المللی پول در این طرح ها تا کجاست؟

شکی نیست که نشریه “راه توده” در یک موضوع بسیار ماهر است، عوامفریبی! لنین در جایی می گوید: عوامفریبان خطرناکترین دشمنان طبقه کارگرند. در راستای پیشبرد سیاستهای عوامفریبانه، این نشریه در مقاله توجیهی به مصاحبه، با سراسیمگی بدون حساب و کتاب، فله ای می نویسد، که بیش از ۲۵ هزار نفر خواننده دارد !!!؟ موضوع اینجاست که اولا؛ در ایران رژیم با خرج میلیونها دلار فیلترینگی برای همه آرای اپوزیسیون گذاشته، و بدست آوردن شمار خوانندگان نشریات مخالف عملا غیر ممکن است! دوم؛ اگر آمار خوانندگان خود را در ایران دارید؟ یعنی مشمول فیلترینگ نمی شوید! بر پایه چه خوش خدمتی شما شریک خوان یغمایید؟؟؟ سوم “… برای ارزیابی درستی این آمار [۲۵ هزار خواننده] و از جمله این که سند حزبی ۴۲ خواننده دارد، خوب است ازمعیاری معتبراستفاده کنیم. سایت   www.Alexa.com یکی از سایت های معتبر پایش و مانیتورینگ سایت ها در سطح جهانی است. در مراجعه به این سایت در می یابیم که جایگاه سایت راه توده در رتبه جهانی ۷۰۰.۵۵۴ ودر طی سه ماه گذشته با کاهش ۹۶.۴۲۶ رتبه ای مواجه بوده است، وجایگاه  تارنگاشت حزب توده ایران در رتبه جهانی۸۹۴.۵۸۲ ودر طی سه ماه گذشته با ۶۵۱.۱۵۶ رتبه افزایش رو به رو بوده است” (جهت مطالعه بیشتر به مقاله “نیم نگاهی به واکنش آقای علی خدایی به مصاحبه رفیق علی خاوری” هاتف رحمانی، در سایت نوید نو مراجعه شود). دیدیم که آمار حقایقی دیگری را ارائه می دهد تا دم خروس در آید! تازه قسمت عمده خوانندگان “راه توده” بخشی از کنجکاوان هوادار (همان ۴۲ خواننده!) حزب توده ایران از جمله من هستم.

جان میلتون در سال های شصت سده پیش نوشت: بیدار شو، برخیز و گرنه تا ابد شکست خورده خواهی ماند! این مصاحبه را نیز می توان در همین راستا مورد بررسی قرار داد، زمانی که ولی فقیه مسلمین جهان شیعه، آقای خامنه ای، پس از گذشت کمی بیش از سه دهه یاد شوهای تلویزیونی قربانیان رژیم اسلامی می افتد و پیشنهاد باز بخش آنها در صدا و سیمای رژیم برای نسل جوان را می دهد، در چنین شرایطی، چرا باید رفیق خاوری تاریخ زنده حزب توده ای ما در “ریاضت” بسر برد؟ چرا باید آنچه پشت پرده ابهام در راستای تخریب ناتمام حزب توده ای ما صورت گرفت بر ملاء نشود؟ چرا نباید نسل جوان ما از آنچه که گذشت آگاه نشود؟ اصولا وظیفه و هدف ما چیست؟ غیر از تلاش برای ساختمان زندگی بهتر برای همین نسل جوان است؟ که توسط فراورده های تبلیغاتی رژیم و “راه توده” مسموم می گردند؟

دیکتاتورها و مستبدان نیازمند سکوت جامعه اند، شرایط امروزین پیشرفت تکنولوژی سکوت ها را غیر ممکن کرده است. این همان اصولیتی است که “راه توده ” را هراسان می نماید. “شورای سر دبیری راه توده” به ژرفای این ترک برداشته گی ساختار دیکتاتورانه و مستبد پی برده، با انواع ترفندها و حیله های برنامه ریزی شده، رهت را مارین و کهسارت پلنگین / گیاه و سنگش از خون تو رنگین، می کند.

در اساطیر مصر باستان آمده است: وقتی کسی می مرد جهت رسیدن به بهشت بر دروازه برزخ دو پرسش از وی می شود: آیا خوشبختی را در زندگی یافتی؟ آیا برای دیگران خوشبختی ساختی؟ “شورای سر دبیر راه توده” برای کدام یک از دو پرسش پاسخ مثبت دارد؟ آیا این “شورا!” ساختار کنونی رژیم را نمی شناسد؟ آیا هیچ تغییری در عمود رژیم رخ نداده است؟ آیا سرمایه داری مافیایی در ایران حاکم نیست؟ خامنه ای کدام طبقه از نظام حاکم در ایران را نمایندگی می نماید؟ آیا رفسنجانی و باند دست پرده وی، نماینده بورژوازی بوروکراتیک نیست؟ چه کسانی نماینده بورژوازی ملی ایران هستند؟ چگونه میشود جایگاه نمایندگان بورژوازی ایران را تمیز داد؟ با کدام یک از نیروهای درون جامعه می توان اتحاد بست؟ تضاد اصلی و عمده جامعه ایران کدام است؟ اینها و دهها پرسش دیگر از جمله فلسفه تابو این “شورا” را تشکیل می دهند، که تا به امروز کلامی در این مورد نوشته نشده است. اما، یادمانده ها صد مِن! انهم در یکجا شش تا قرص سابیده، جای دیگر ۱۶ تا درسته! در جیب دارد، انگار یادمانده نویس کل داروخانه را باخود حمل می کند! حالا بگذریم از میان اینهم دارو، پیامبر داروها [متادون] مورد توجه قرار گرفته است! یادمانده نویس مردی چهار فصل (Omnium horarum homo) است، همه جا حضور دارد. یک نفر با یک امکانات محدود در شرایطی مخفی! از افغانستان از توی تخت بیمارستان سر در می آورد؟ دقیقن فیلمهای جیمز باند! بقول شاعر روم باستان، هرکس جای خود را متناسب با فرمی که بر تن دارد، باید بشناسد. ایشان نیز در این یادمانده ها فرم جیمز باند را بتن نموده است.

الکساندر دوما می گوید: عقل انسان محدود است، در حالی که حماقت او حد و مرز ندارد. یادمانده نویس چنان پر پرواز به عقل محدود خود داده که یادش می رود که خوانندگان عقل شان بر عکس نظر دوما نامحدود است. باید از یادمانده نویس پرسید برای چه کسی اینهمه آجر می کشی؟ برای فریب عقلها!؟ الگار وایلد می گوید، هیچکس نمی تواند گذشته خود را بخرد! یادمانده نویس گذشته خود را فروخته! و بیهوده برای خریدن آن در آینده تلاش می کند. از طرفی، هر آغازی با پایانی همراه است، این از قوانینی است انکارناپذیر، یامانده نویسی جیمز باندی نیز پایانی تلخ خواهد داشت. دکارت می گوید من می اندیشم، پس وجود دارم، بدین ترتیب باید با اندیشه ها وجود داشت، نه با هیاهوهای حبابی. یادمانده نویس می خواهد با این ماجراهای جیمز باند، در واقع، وجود خود را ثابت نماید!

زندگی یک مایع و نوعی واکنش شیمایی است، که با یک عمل میکانیکی و فرایند فیزیکی که در درون زهدان آغاز میشود. شاید بسیاری با این توضیح موافق نباشند، اما فعلا آغاز زندگی را از اینجا شروع کنیم، فلسفه موجودیت زندگی، فرایند پس از آغاز است، فرایند تاثیر بر رخدادهای اقتصادی-سیاسی و اجتماعی، در این راستا باید پیکارگر بود، پیکار گران نیز انسان های وارسته ای هستند. در همین بستر کل زندگی یک پیکارگر توسط نسل های بعد مورد بررسی، مایه افتخار و سرزنش قرار می گیرد، این کلیتی است، گریز ناپذیر، که شامل “شورای سر دبیری راه توده” نمی شود، چراکه، تاریخ فردا هیچکس را از این بابت مواخذه نخواهد کرد. در حالی که از قدیم گفته اند؛ معاصرین، خود شخص را مواخذه می کنند، آینده گان خدمات وی را. تصور کنید، اگر مردان نام اور ما به مواخذه نسلهای بعدی نمی اندیشیدن، نیازی به مانی، مزدک، … می بود؟ زندگی اودیپ وار(قهرمان اساطیر یونان؛ به روایتی پدرش را کشت، با مادرش ازدواج کرد، تا نام خود را جاودانه کند) ننگ نیست؟

در پایان، چندی پیش کانال، ناشیونال جیوگرافیک، فیلم مستندی از زندگی روباه ها را نشان داد، که توسط دانشمندان آزمایش جالبی صورت گرفت؛ مرغی را در گودالی گذشته، طوری که روباه ببیند، روباه پس از مشاهده، گروه را صدا کرد وکم کم جهت جمع کردن گروه از گودال دورشد، دانشمندان دراین فرصت مرغ را برداشته، همه اثرات را ازبین بردند، وقتی روباه به گودال رسید اثری از مرغ نیافت، بسرعت به جستجو پرداخت، بقیه گروه در این میان دور شدند، پس از دور شدن گروه، دانشمندان مرغ را باز به روباه نشان دادند، دوباره، روباه گروه را صدا کرد، بازهم چیزی نیافت، روباه به درون گودال رفت و دیگر درنیامد، پس از مدتی دانشمندان به درون گودال نگاه کردند، روباه را مرده یافتند، بنظر دانشمندان روباه بخاطر فریب گروه سکته کرده بود. بدین ترتیب، حضرات “شورای سردبیری” لااقل در زندگی سیاسیتان مثل روباه باشید!

نگارش از: اردشیر قلندری

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا