هَزلیّات مولانا در «مثنوی معنوی»
این کتاب حاصل کوششهای مورّخ و روزنامهنگار پیشکِسوتِ میهن ما، آقای نعمتالله ناظری است، که عمر شریفش از مرز نود سالگی هم گذشته است. جا دارد به تلاشِ این فرهنگپروران و روزنامهنگاران قدیمی بیتوقع و فروتن ارج بگذاریم و یادی از آنها بکنیم که جوانی و عمر گرانمایهشان را در راهِ شکوفایی فرهنگ و تاریخ میهنمان سپری کردهاند
هَزل تعلیم است، آن را جدّ شنو
تو مَشو بر ظاهر هَزلش گرو
«مولانا»
این روزها کتاب ارجمندی به دستم رسید؛ هدیه از دوستی نازنین که سالیان بسیار در گردآوری و پیراستن و ویراستن آن وقت صرف کرده است: کتاب «هَزلیّات مولانا» با دیباچهیی پرمحتوا و عالمانه. (هَزل= سخنی است که در آن مضامین خلاف اخلاق و ادب آید- از لغتنامهٔ دهخدا)
خوشبختانه این کتاب اکنون با موافقت پدیدآورندهٔ آن به رایگان در دسترس دوستدارانِ فرهنگِ پُربار ایرانی قرار دارد. این کتاب حاصل کوششهای مورّخ و روزنامهنگار پیشکِسوتِ میهن ما، آقای نعمتالله ناظری است، که عمر شریفش از مرز نود سالگی هم گذشته است. جا دارد به تلاشِ این فرهنگپروران و روزنامهنگاران قدیمی بیتوقع و فروتن ارج بگذاریم و یادی از آنها بکنیم که جوانی و عمر گرانمایهشان را در راهِ شکوفایی فرهنگ و تاریخ میهنمان سپری کردهاند. از آقای ناظری آثار تحقیقی پرارزش دیگری بهویژه بر روی شاهنامهٔ فردوسی نیز در ایران به چاپ رسیده است.
برای همهٔ ما بسیار پیش آمده است که در یک نمایشگاه با نگاهی گذرا و زودگذر از کنار یک تابلوی نقاشی میگذریم، یا از شنیدن یک قطعه موسیقی برای لحظهیی چند غرق در لذّت میشویم، یا از دیدن یک فرش دستباف حاصل دسترنج کارگران سختکوش بافندهمان تحت تأثیر قرار میگیریم و آن را تحسین میکنیم. برای همهٔ اینها شاید ما چند دقیقهیی بیش وقت نمیگذاریم، امّا با کمی تأمّل پی میبریم که این آثار ماندگار، حاصل ماهها و شاید سالها کوشش و تلاش هنرمندان ماست. کار نیکِ ما، حقشناسی و ادای احترام و یادآوری این بزرگان است.
مؤلف ارجمند در فرازهایی از دیباچهٔ کتاب اشارههایی ظریف و تازه و نو به مولانا و مثنوی معنوی وی دارد:
«…جای آن است که تأکید کنم مولانا، خواه پیش از دیدارش با شمس تبریزی و خواه پس از او و تا زمان رحلت، همواره با عامّهٔ مردم دیارش زیسته است، و از بقّالان، زرگران، رنگرزان، خیّاطان، بزّازان، و پینهدوزان گرفته تا گرمابهداران و صحّافان و آهنگران و نعلکوبان تأثیر پذیرفته و بر آنها تأثیری نیک به جای گذارده است، یا از آنها آموخته و بدانها آموزانده است. به همین سبب، زبان و بیان این مردمان که بیشترینشان اُمّی و عامی بودهاند، در کنه وجود او رسوخ و رسوب یافته است، و باورهای همین مردم- از خرافهها گرفته تا رؤیاهایی از جنّ و پری و دیو، از اژدها و سیمرغ و ققنوس گرفته تا نمادهای ستارگان و برجهای فلکی، از پریدن چشم و عطسه زدن گرفته تا نعل در آتش افکندن و خواندن اوراد و ادعیه در گوش نوزادان، و… همه و همه را برای «تعلیم» باورهای روحانی و لاهوتی خویش به همین مردم قرار داده است. نفوذ و رسوخ در قلب این مردم، تا حدّی که او را «مولانا» نامیدندش، مبتنی بر همین پایهٔ استوار است.»
یا:
«… ویژگی نافذتر مولانا در شعر او مستتر است. در «دیوان شمس» شاعری است شوریده و شیدای عشقی لاهوتی که از ناسوت مایه گرفته است و به اوج گراییده است.»
و:
«…در سرایش این مثنوی که همین مردم آن را «مثنوی معنوی» موسوم کردهاند، چنان شتابنده بوده که هیچ مکثی در تقریر یا در نگارش نداشته است؛ واژهها و عبارتها بهسرعت از ذهن وَقّادش به گفتار و نوشتار بدل میشده. حتّا آنجا هم که وزن و بحر و قافیهٔ عروضی سبب لَنگِش در پرداخت شتابان شاعرانهاش میشده، به تخفیف و تصغیر و شکستگی واژهها، یا تبدیلشان به لغتهای عربی همهفهم یا دشوار و کم به کار رفته- حتّا برساختهٔ خود- توسّل میجسته است. بر همین پایه است که شعر او از شعر همگنان پیشین او، سنایی و عطّار، متمایز میشود. شعرهای روایی و داستانی و تمثیلی این دو پیشگام مذهبی مولانا را اگر به آب روان و زلال همانند کنیم، مثنوی مولانا را میتوان به تُندآب سیلوار و موّاج تشبیه کرد.»
و بسیاری تازههای دیگر که بهتر است کتاب را بخوانیم و با اندیشههای پُربار مولانا آشتی کنیم.
طُرفه آن است که علیرغم لغات پیچیده و الفاظ نامأنوسی که در مثنوی فراوان به چشم میخورد، در مقابل حضرت مولانا از بسیار ترکیبها و واژگانی استفاده کرده است که ساخته و پرداخته و آفریدهٔ ذهن هوشیار خود اوست. بسیار شگفتانگیز است که مولانا اینچنین ابتکاری در آفرینش لغات و واژههای نو و بدیع به کار برده است. برای نمونه به چند واژه اشاره میشود:
تاسهگیر = خفقانآور سُستریش = ناآزموده، پسر نوجوان بیتجربه
فکرگاه = کنایه از عقل و خرد آتشْدل = دلسوخته
قندخو = خوش اخلاق آتشپا = شتابان
جودخو = سخاوتمند گوشوَر = شنوا
بیناوَر = آگاه، مطلّع جسمپَز = تنگداز
غیبوَش = نهانی فتنهکاو = آشوبگر
عشقناک = عاشقانه مَکرناک = فریبکار
و بسیاری واژههای لطیف و گوشنواز دیگر که در پایان کتاب «هَزلیّات مولانا» گردآوری و معنا شده است.
گردآوری و آراستن «هَزلیّات مولانا» در یک کتاب سودمند، در حالی که موضوع «هَزل» و «هَزلیّات» بهویژه در آثار مولانا از دیرباز در جامعهٔ ادبی ایران یک تابو شمرده میشده است، تازگی دارد و مؤلف محترم به ابتکار تازهیی دست زده است.
مولانا خود میدانسته است که شخصی در مقام معنوی و والایی روحانی او نباید اینچنین بیپرده و گستاخ از آنهمه هَزل در گفتارش، آن هم در «مثنوی معنوی» استفاده میکرده است. امّا با آگاهی به این بیپروایی در پاسخ به همهٔ آنانی که شاید بر او بتازند و خرده بگیرند، فرموده است:
بیت من، بیت نیست، اقلیم است هَزل من، هَزل نیست، تعلیم است
و پاسخ همهٔ خردهگیران و نازکاندیشان و رهروان ادب فاخر پارسی را در نهایت مهربانی و ادب داده است.
خواندن و داشتن این کتاب ارزشمند به همهٔ دوستداران و یاران مولانا، و عاشقان زبان و ادب و فرهنگ پارسی پیشنهاد میشود، تا چشمانداز و دید تازهیی از این اثر جاودانهٔ مولانا داشته باشند.
پایدار و پاینده باشید.
علی خسروانی
(کتاب پیوست)