بین‌المللیچرخان

شورش موجه است (بخش دوم)

نوشته فلنر هانس/ ترجمه واحد مشیر: مشکلات سیستماتیک، عدم قاطعیت، تعارضات، موانع و زیاده روی هائی که در طول ساخت و ساز یک جامعه سوسیالیستی به نمایش گذارده شد و در حزب کمونیست چین روشن نگردید و به «شکل فاجعه بار» اخراج یا قربانی در آمد.

سپر بلا

بزرگترین شکست و سنگین ترین تلفات. ارزیابی حزب کمونیست چین بعد از حوادثی که از محروم شدن مائو (تبعید و سلب حقوق او) جلوگیری نمود.

اوایل سال ۱۹۶۷ حملات مائوئیستها به لیو شائوچی و دنگ شیائو پینگ تشدید گردید. هر دو در پوستر بزرگ دیواری اطراف خانه های شخصی خود در منطقه مسکونی کمیته مرکزی حزب تحت حمله واقع شده و خانواده آنان نیز توسط “گاردهای سرخ” مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. در ماه آوریل لیو شائوچی وادار گردید طی نوشته‌ای به کمیته مرکزی از خود انتقاد نماید و در دادگاه گاردهای سرخ مسئولیت عمل خود را به پذیرید. در ژوئیه ۱۹۶۷ بوسیله گاردهای مزبور دستگیر و مانند تنگ شیائوپینگ در بازداشت خانگی قرار گرفت. مقامهای حزبی و دولتی از هر دو گرفته شد. در هنگامه سالی که لیو شائوچی برای همیشه از حزب کنار گذاشته می شد، او درگذشت، دنگ شیائو پینگ با حمایت مائو از محرومیت در امان ماند و تبعید گردید. «گاردهای سرخ» و «چریک ها» با وادار شدن به هرج و مرج، موجب موقعیت بیشتر مائو گردیدند که ارگانهای جدید قدرت را ایجاد کند. در اوایل سال ۱۹۶۷ تشکیلات پیشین حزب در شانگهای از بین رفت و «کمیته انقلاب» جایگزین آن گردید. پیوندهای نیروهای «انقلاب فرهنگی» که از طریق «کمیته های انقلاب» ناشی می‌شد عبارت بودند از: سازماندهی «چریکها»، «ارتش آزادیبخش خلق» و «کادرهای انقلابی» که قدرت حزب، ارتش و دولت را بعنوان نیروهای سه گانه مقننه، مجریه و قضائی متحدا بدنبال خود داشتند. کمیته های انقلاب، که در سراسر کشور گسترش یافته بود، در ابتدا بجای تشکیلات پیشین حزب به فعالیت گرفته شدند، اما بعدها تحت نهادها و مقامهای مرکزی قرار گرفتند که تا اندازه‌ای ساختارهای قبلی را پذیرفتند. خیلی زود ظهور جناح گرائی مابین گروههای مختلف «گاردهای سرخ» که به نوبه خود از گروه بندی های مختلف در سطوح بالاتر از حزب حمایت می شدند منجر به جدائی و انشقاق بسیاری از «کمیته های انقلابی» و موقعیتی نظیر جنگ داخلی گردید. حتی پیروان مائو نیز از خشونت و هرج و مرج، شوکه شده و نظری انتقادی به افراط گری در انقلاب فرهنگی پیدا نمودند. ارتش در ابتدا خود را بین گروه‌های “شورشی” رقیب درگیر نمیکرد، اما سرانجام برای پایان دادن به درگیری و برقراری نظم اقدام به مداخله نمود.

پیروزی اصلاح طلبان

با شکل گیری اعضای جدید قدرت، پاکسازی و جهت گیری مجدد حزب، اهداف انقلاب فرهنگی مائو بدست آمد و اقداماتی برای عادی سازی اجتماعی و شرایط سیاسی بوجود آمد. تحت رهبری ارتش آزادی بخش خلق، کمیته انقلابی تثبیت شد و منطق زندگی حزبی به حالت طبیعی در آمد. «گارهای سرخ» و «چریکها» تحت شعار حزبی «بسوی کوه ها، بسمت روستاها» بطور رسمی به مناطق روستائی چین اعزام شدند تا بواسطه زندگی و کار کشاورزان به اصطلاح فولاد آب دیده شوند. میلیونها جوان شهری بواسطه شعار فوق روانه روستاهای فقیرنشین شدند تا از طریق «گاردهای سرخ» و جناح بندی های آن نظمی به بلبشوی اقتصادی دهند. در ماه مه سال ۱۹۶۸، بسیج توده‌ای به پایان رسید. کنگره ۹ آوریل ۱۹۶۹، گذار بسوی فضای نسبی سیاسی را نشانه گذاری کرد. تنها حدود ۳۰ درصد از اعضای کمیته مرکزی قدیمی از اعضای جدید بودند و چهار نفر از ۲۹ دبیر حزب استان مقام خود را حفظ کردند. اعضای گروه «انقلاب فرهنگی» به مقام های بالائی منصوب شدند، از آنان بویژه همسر مائو جیانگ چینگ و رئیس ستاد ارتش لین بیائو، که نایب رئیس حزب و جانشین مائو محسوب گردید. عادی سازی درگیری مرزی چین و شوروی از شرق تا غرب جمهوری خلق سایه افکند. این مسئله منجر به جابجایی عمده تجهیزات صنعتی درون مرزی و تقویت انواع زره پوش ها گردید.

سالهای پس از نهمین کنگره در درون حزب کمونیست، رقابت ها و تحرکات جناحی مابین غیر نظامیان گروههای «انقلاب فرهنگی» (جیانگ چینگ همسر مائو) و نماینده ارتش آزادی بخش خلق (لین بیائو) و کارگزار عملگرای آن چوئن لای بوجود آمد. اظهار صمیمیت ها برای جلب توجه مائو، میانجی و تمیز دهنده جریان های مختلف در دنباله آن بود. خبر سقوط یک هواپیما در مغولستان ـ سپتامبر ۱۹۷۱ ـ دستخوش دگرگونی در حزب گردید. در هواپیمای فوق لین بیائو و اعضای خانواده اش قرار داشتند. گزارش رسمی حزب کمونیست چین حاکی از این بود که لین بیائو همراه با نیروهای وفادار خود طرح کودتا و ترور مائو را در سر داشتد و ترس از آشکار شدن آن، وادارشان می نمود که به اتحاد شوروی فرار کنند. شرایطی که منجر به مرگ لین بیائو گردید، عواقب رویدادهای هنگامه انقلاب فرهنگی و بحران اعتماد در بین توده ها و توان یافتن سیاستمداران بدون حسن نیت بود. لین بیائو در مورد مسئولیتی نوشت که از کنترل انقلاب فرهنگی خارج شده بود. تضعیف گروه لین بیائو، گروه چیانگ چینگ و همچنین چوئن لای را قدرتمند کرد. کنگره ۱۹۷۳ از قربانیان بیشتر انقلاب فرهنگی از جمله دنگ شیائوپینگ که بلافاصله به معاون نخست وزیری رسید، اعاده حیثیت نمود. با این وجود، تلاش های تازه تری در بخش جناح جیانگ چینگ (همسر مائو) وجود داشت که اختلافات درونی حزب از طریق کارزار توده‌ای آنرا منتقل میکرد. در برابر این پس زمینه، سیاست توسعه چهارگانه مدرنیزاسیون چوئن لای: کشاورزی، صنعت، دانش و دفاع ملی و رویکرد عملگرایانه گسترش نیروهای مولده دنگ شیائو پینگ و سایر کادرهای اعاده حیثیت شده، جهت یاب سیاست شد و اجرای آنها نیز از ۱۹۷۸ آغاز گردید. چوئن لای در ژانویه ۱۹۷۶ درگذشت. همدردی بزرگ اهالی پکن که میتوانست انتقاد از چهره های رهبری انقلاب فرهنگی را تفسیر نماید، بدان معنی بود که گروه اطراف چیانگ چینگ را متقاعد سازد که دنگ شیائو پینگ را بار دیگر از دستگاههای حزبی حذف کند. هوآ گوفنگ نخست وزیر و نایب رئیس حزب کمونیست چین گردید. هنگامی که مائو در سپتامبر سال ۱۹۷۶ درگذشت، هوآ گوفنگ در مبارزه قدرت در مقابل گروه چهار نفره (معروف به گروه همسر مائو چیانگ چینگ، ژائو ون یوآن شهردار و رئیس دفتر حزب شانگهای، ژانگ چون چیائو و وانگ هونگ ون) پیروز شد و از دنگ شیائو پینگ اعاده حیثیت نمود. در‌ نتیجه دوره «انقلاب فرهنگی» به اتمام رسید. پایان آن موجب جنبشی ضد آن گردید که در سیاست اصلاحات دنگ شیائوپینگ خود را نشان داد. فرایند تکاملی تند و شدیدی که مائو نماینده جریان آن بود، سیاست رفرمیستی را نتیجه داد.

جوانب مثبت

«انقلاب فرهنگی» تلاش بی حوصلگی مائو و ادامه ی سیاست «سه نشانه سرخ» بود. مشکل اصلی در این سیاست سوء تفاهم یا بی توجهی واقعی و این ایده که میتوان پیوسته با قهرمانی و فداکاری توده ها شرایط را بدلخواه در چین تغییر داد و در نهایت بر آنها غلبه کرد، بود. این منجر به یک وضعیت اضطراری، هرج و مرج، رنج و از بین بردن حزب و دولت شد که تجسم بناپارتیسمی مائو بمثابه میانجی گر آن بود. بر خلاف نظر محافل غربی، ارزیابی انقلاب فرهنگی بخش مهم از تجزیه و تحلیل درونی و بیرونی تاریخ حزب کمونیست چین بوده و می باشد. از زمان پایان انقلاب فرهنگی، روشهای عمومی شرکت کنندگان در آن، عذرخواهی برای تبهکاری های خود و اعاده حیثیت از قربانیان آن بود. در ۱۹۸۱، حزب کمونیست چین قطعنامه ای را به تصویب گذراند که تأکید میکرد: «انقلاب فرهنگی» ماه مه ۱۹۶۶ تا اکتبر سال ۱۹۷۶ بزرگترین شکست و سنگین ترین تلفات برای حزب، دولت و مردم ما در تاریخ جمهوری خلق از زمان ایجاد آن بود که به رهبری رفیق مائوتسه تونگ هم آغاز شده بود. مورد فوق بعدها به طرد او و یا حتی به سرکوب او هم منجر نشد. امروز حزب کمونیست چین بر پایه ۷۰ درصد روش مثبت و تنها ۳۰ درصد جنبه منفی به کار او را ارزیابی کرده و برای آن ارزش‌ قائل است. در‌واقع جنبه های مثبتی از انقلاب فرهنگی نیز وجود دارد. بسیج توده‌ای مائوئیست ها صرفنظر از نیت شان، بدون شک بر مبنای اراده گرائی بود. هنگامی که قلمرو ذهن تنها ایده انقلابی است، پس واقعیتی وجود نداشت. با وجود این باید توجه داشت که انقلاب فرهنگی ـ و تضادهائی که شامل آن گردید ـ به دلائلی در جامعه بویژه در جوانان بخوبی دریافت شد. حتی جوان چین جدید با توجه به سابقه تاریخی کهن، دیوانسالاری سفت و محکم آن، کارکنان تنبل اداری، بخوبی میتوانستند نشانه‌هائی از جامعه باستانی را بروز دهند. کادرهای حزبی بعضی از نقاط از امتیازهائی برخوردار شده و لایه‌های مستبد مدیران دولتی عامل حفظ وضع موجود شدند. در این راستا بین چریک ها در آغاز انقلاب فرهنگی و شورش دهقانان در زمان امپراتوری چین، که در واقع بیان تضاد بین شهر و روستا بود، هماهنگی خاصی وجود داشت. بخشی از جامعه بواسطه «کمیته های انقلاب»، فرایندهای سیاسی انقلاب فرهنگی را به یک معنا، در تمام سطوح شکل دادند. این مسئله جوانان را امیدوار و قادر ساخت تا حرفه های مطلوب خود را پیش ببرند. (اینکه گاردهای سرخ حزب کمونیست چین برای کار در مزارع به روستاها فرستاده شده بودند، نه به جهت آرام بخشیدن وضعیت اجتماعی،، بلکه با کمبود شغل برای افراد بهتر آموزش دیده شهرها روبرو بودند). در‌واقع به جوانان انقلاب فرهنگی سوپاپ اطمینانی برای آرامش و ضد اقتدارگرائی و نافرمانی (عصیان) پیشنهاد شده بود، به این دلیل که احتمالاً «گارهای سرخ» چینی و تحلیل غربی مائوئیسم آن، بگونه ای تصادفی نقشی در جنبش جوانان اروپائی اواخر دهه شصت ایفا نمیکردند.

نشانه‌هائی نیز در زمینه هنرهای پیشین وجود داشت. فعالیت هنری در اشکال بالاتر آن در چین قبل از انقلاب مختص یک اقلیت بود. روستا و هنر، سنت هزارساله ی دیرینی که در انزوا قرار داشتند. پس از اولین اقدامات ریشه ای ـ مقابله با سنت در چین و طرد هنر غیر چینی ـ انقلاب فرهنگی در مسیری قرار گرفت که میراث فرهنگی چین در مفهوم هگلی آن حفظ و با تأثیرات غیر چینی پیوند زده شد. بویژه نمایش های جیانگ چینگ بازیگر پیشین تئاتر برجسته گردید که اشکال سنتی چین و غرب و محتوای معاصر قطعات آموزشی را با هم پیوند میزد و موفق هم بود. در حوزه آموزش نیز به دستاوردهای موفقیت آمیزی رسید. پس از دوران اولیه هرج و مرج، مسیر آموزش غیر از مدارس ابتدایی، بازگشائی نشده بودند، گسترش وسیع مراحل آموزشی با ایجاد طرح پلی تکنیک (سیستم مدارس عمومی) صورت گرفت. در طول انقلاب فرهنگی، میزان سواد ۲۰ درصد افزایش یافت. در پایان آن ۹۰ درصد از ۱۴ تا ۱۹ ساله، خواندن و نوشتن را می توانستند، در مقایسه با ۵۶ درصد همان زمان در هندوستان. پیشرفت در نظام بهداشت بود. با فرستادن پزشکان به مناطق روستایی و فرمان اینکه موردهای سنتی و جدید پزشکی را در پیوند با هم بکار گیرند. پزشکان پابرهنه در سراسر کشور توانستند کشاورزان را برای درمان اولیه با دانش پزشکی، آشنا کرده و به آنها آموزش دهند. در پایان انقلاب فرهنگی، بیمارستان و امکانات آن در مناطق روستائی افزایش سریع یافت. این منجر به بهبود چشمگیر سلامت و بارقه امید به زندگی جمعیت روستائی گردید. موقعیت اجتماعی زنان بر اثر دستاوردهای نظام بهداشتی بهبود یافت، کارزار سواد آموزی، گسترش نظام آموزش و پرورش بواسطه یکپارچگی در زندگی کاری، در فرهنگ و سیاست قابل توجه است. بویژه در مرحله طوفانی ابتدای آن، انقلاب فرهنگی تأثیرهائی بر اقتصاد کشور داشت ولی مانند «جهش بزرگ» چشمگیر نبودند. در سال های انقلاب فرهنگی، رشد تولید ناخالص ملی با نرخ سالانه حدود شش درصد بود، کمتر از هند ولی دو برابر نسبت به اندونزی آن زمان. گسترش بهداشت و سیستم آموزش و یکپارچگی مترقی زنان در زندگی کاری منجر به ازدیاد کیفی نیروی کار چینی گردید. این دستاوردها و آغاز افزایش بهره وری با آنها، می بایستی برای صدور بعدی برنامه سودمند اصلاحی دنگ شیائو پینگ آشکار گردد. تناقضات انقلاب فرهنگی اشاره بدین هم دارد که جمهوری خلق توانست پس از فاجعه جدائی از اردوگاه سوسیالیسم، با تاکتیکی ـ تا حدودی سوال برانگیز ـ به انزوای خود مابین قدرت‌های بزرگ غلبه کند. در پی آن مناسبات دیپلماتیک در سراسر جهان و موقعیتش را در مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد گسترش دهد.

در بهترین یا بدترین

انقلاب فرهنگی بخشی از تاریخ خوب و بد چین است. تجزیه و تحلیل ماتریالیستی ـ تاریخی از ساخت جمهوری خلق با تمام تناقضات مراحل آزمایش نزدیک شدن تدریجی آن به مسیر درست، با موفقیت‌ها و عقب نشینی ها، هنوز هم یک وظیفه برای نیروهای مترقی امروز است که برای تحولات اخیر در این کشور و نقش جهانی، او را بهتر درک نمایند. به ویژه شرایط عمومی، چالش و مشکلات، که انقلاب و پس از آن نوسازی مناطق توسعه نیافته و توسعه نیافتگی نیروهای مولده و کاربرد نظریه برخورد و عمل نیروهای مترقی برای مقابله با آن در جریان بودند. Domenico Losurdo (دومینیکو لوسوردو ـ فیلسوف کمونیست ایتالیائی) در اثر منتشر شده خود «فرار از تاریخ؟» (سال ۲۰۰۹ )که در واقع کلید فهم فراز و نشیب تاریخ احزاب کمونیست است و به ویژگی جوامعی که آنها را به کمونیسم فراخواندند بر پایه مختصات عینی و متناقض فرایند آگاهی تأکید دارد، نه «خیانت» یا «انحطاط» این یا «هر شخصیت دیگری»، بلکه آنجا که همه چیز به «کیش شخصیت» تقلیل می یابد و به ارثیه ئی ماندگار تبدیل گشته، و از برخورد با آن هم پرهیز میشود. ارثیه فوق در چین پس از مائو، شامل دنگ شیائو پینگ شد ولی با عمل متفاوت نسبت به مائو.

حزب کمونیست چین از بکار بردن قدرت مشروع انقلاب در کار انقلاب فرهنگی پرهیز می کرد، موردی که در حزب کمونیست اتحاد شوروی و کنگره بیستم آن بود. مشکلات سیستماتیک، عدم قاطعیت، تعارضات، موانع و زیاده روی هائی که در طول ساخت و ساز یک جامعه سوسیالیستی به نمایش گذارده شد و در حزب کمونیست چین روشن نگردید و به «شکل فاجعه بار» اخراج یا قربانی در آمد. بنابراین از ساده کردن استراتژی پرهیز، آسان گرفتن انحرافات بعدی که بعنوان سوء رفتار (یا تخلف) قلمداد شد. با نتیجه‌ای که در اتحاد جماهیر شوروی دیده شد، حریف با تبلیغات خود بازی آسانی را آماده کرده بود. اما مهمتر از آن رویکرد فعلی حزب کمونیست چین است. کاربرد مهمی را در شرایط و ویژگی های ساخت و ساز یک جامعه سوسیالیستی امکانپذیر ساخت، که در حال حاضر بیش از هر زمان در سراسر جهان مورد نیاز است.

پایان

برگرفته از روزنامه ـ JUNGE WELT ـ دنیای جوان ـ چهاردهم ماه مه سال ۲۰۱۶ به شماره ۱۳۱

نوشته: HANNES A. FELLNER

ترجمه: واحد مشیر

سه شنبه اول تیرماه ۱۳۹۵، برابر با ۲۱ ژوئن ۲۰۱۶

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا