تحمیل حجاب به کودکان، یکی از اشکال کودک آزاری
حس خوبی از پیچیده شدن توی مقنعه و مانتو نداشتم. از شش-هفت سالگی میان من و پسرهای همبازیام کم کم فاصله افتاد. چند سال بعد با تن خودم احساس بیگانگی میکردم. از بدنم میترسیدم. آنقدر از آتش جهنم، گلولههای آتشین، سوزانده شدن موهایمان و آویزان شدن از سینههایمان گفتند که فکر میکردم همیشه شعلههای آتش در تعقیبم هستند. شعلههایی که احساس میکردم با چند میلیمتر بالا و پایین رفتن آستین مانتو، با جورابهای رنگی پوشیدن، با چند تار مو از زیر مقنعه بیرون افتادن یا با یک رژ لب خیلی ملایم مالیدن به سراغم میآیند تا خاکسترم کنند. در خیابان، در کوچه، در مدرسه، در همه جا کسانی بودند تا دربارهی پوشاندن تنم هشدار بدهند.
سپیده که در دبیرستان تدریس میکند در ادامهی صحبتهایش به اوایل ازدواجش اشاره میکند و میگوید: “آن اوایل هر وقت شوهرم از موهایم یا تنم حرف میزد هیچ حس خوبی نداشتم. تنی که از کودکی برای من فقط مایه عذاب و تحقیر بود. تن و موهایی که مدام باید میپوشاندمشان. از مواجهه و روبرو شدن با بدنم وحشت داشتم. وقتی همسرم دربارهی من حرف میزد خودم را لخت میان انبوه جمعیت حس میکردم. شوهرم یک نفر نبود. او برای من همه بود. همهای که باید تنم را از آنها پنهان میکردم. حس میکردم کار خلافی کردهام و خانم ناظمها با شلنگ و خطکش و چشمهای عصبانیشان بالای سرم ایستادهاند. لذت آن لحظات از من گرفته شد فقط به خاطر ترسی که از همان سالهای کودکی در من ریخته بودند و هر سال و هر لحظه به شکلی برایم تکرارش میکردند”.
او صدای خانم مدیرها، و خانم ناظمهایی را به یاد میآورد که هر روز از بلندگوی مدارس و دبیرستانهای ایران تلاش میکنند تا قد و اندازهی حجاب اسلامی را به دختربچهها آموزش بدهند، خدا را به یادشان بیاورند و از آتش جهنم بترسانندشان. در چهرهی هر دختر مدرسهای، کودکی خود را جستجو میکند. سالهایی که فکر میکند به دلیل تحمیل حجاب و مذهب به او، خیلی سخت و غمگین طی شدهاند.
حجاب اجباری پس از انقلاب ۵۷ علاوه بر زنان، زندگی کودکان دختر را نیز تحت الشعاع خود قرار داد. قانون حجاب اجباری هم بر جسم و هم بر روح و روان دختران خردسال سایه افکند. دخترانی که با به تن کردن پوشش اسلامی از همان اوان کودکی حامل ایدئولوژی و باورهای مذهبی نسبت به خود و دنیای پیرامونشان میشدند. در همان سالهای کودکی یادشان دادند تا دنیا و دگراندیشان را هدف مشتهای گره کرده و مرگ بر گفتنهایشان قرار بدهند.
نهادهای آموزشی و تبلیغی، حجاب و باورهای اسلامی را در سنی به کودکان ایرانی تحمیل میکنند که آنها هنوز قدرت تجزیه و تحلیل مسائل را ندارند. برنامههای مختلفی هر ساله در مدارس دخترانه توسط مسئولین مدارس و یا نیروهای بسیج برای تبلیغ حجاب اسلامی و تبلیغ چادر به عنوان حجاب برتر برگزار میشود. طبق فتوای فقها سن تکلیف دختران نه سالگی است اما آنها از سن هفت سالگی و برخی نیز حتی قبلتر از این سن یعنی در مهدکودکها مجبور به رعایت حجاب میشوند.
ماهنامه خط صلح – سوسن محمدخانی غیاثوند