بیتوجهی به نقش زنان در برنامهریزیهای شهری
مدیریت شهری به معنای مدرن یک بحث بسیار جدی است و مشارکت آحاد جامعه در ساز و کار شهری نقش اساسی را بازی میکند؛ اینکه چگونه یک شهر اداره شود و اقشار مختلف بهویژه زنان در شهر مدرن مشارکت داشته باشند. موانع برای حضور زنان زیاد است و چالشها به حدی است که همه نمایندههای دیدگاههای مختلف زنان نمیتوانند پا پیش بگذارند و مداخله جدی در مدیریت شهری داشته باشند. به هرحال مدنیت و شهروندی زمانی به صورت کامل شکل میگیرد که در ابتدا آحاد شهرنشینان، شهروند تلقی شده و دارای حق و حقوق باشند…
بیتوجهی به نقش مردم در برنامهریزیهای شهری
مدیریت شهری به معنای مدرن یک بحث بسیار جدی است و مشارکت آحاد جامعه در ساز و کار شهری نقش اساسی را بازی میکند؛ اینکه چگونه یک شهر اداره شود و اقشار مختلف به ویژه زنان در شهر مدرن مشارکت داشته باشند. با وجود این، مدنیت و شهروندی زمانی به صورت کامل شکل میگیرد که در ابتدا آحاد شهرنشینان، شهروند تلقی شده و دارای حق و حقوق باشند. از این رو اگر بخواهیم برای شهروندان به معنای عام و به ویژه زنان حقوق و مسئولیتی را تعریف کنیم، این مسئولیت باید در قالب برنامهریزیهای مشترک باشد. ما در سالهای اخیر برای مشارکتهای شهری گامهایی برداشتهایم. برای مثال سرای محلات و توجه به جامعه محلی یکی از همین اقدامات است. از سوی دیگر، با تشکیل سراهای محله، مدیریت شهری و راه اندازی واحدهای اجتماعی در شهرداریها سعی کردیم که به این سمت برویم، اما این قالب مدرن نتوانسته محتوای مدرن ارائه دهد، یعنی برای سراهای محله دستورالعمل همگانی و یکسان به صورت آیین نامه تدوین شده است، در حالی که یک منطقه با محلات مختلف سر و کار دارد و واقعا در هر محله آنقدر زندگی مدرن تفاوت ایجاد کرده که حتی برای دو محله نیز نمیتوان برنامهریزی یکسان داشت.
مشارکت واقعی از تدوین تا اجرای برنامهها
باید تمام مناطق تهران را با یک دستورالعمل برای جذب مشارکت مردم به ویژه زنان پوشش دهیم. مهمترین چالش اداره شهر بی توجهی به نقش مردم در برنامهریزیهاست، یعنی مشارکتها در مدیریت شهری به صورت جدی نیست. باید مشارکت در تدوین برنامه باشد. ما با ساز و کار مدرن موافق هستیم، اما تنها فرماندهی در سطح شهر و محله نمیتواند کافی باشد. باید اجرا و نحوه برنامهریزی مشارکتی را یاد بگیریم، وگرنه راه اندازی گروههای محلی از طریق مدیریت شهری کفایت نمیکند، چون برنامهریزیها از بالا به پایین است و این چالشی اساسی است. برنامهریزیها با هر فرمتی که باشند با محتوای غیر مدنی همراه هستند و این چالش برنامهریزی شهری ما در طول سالیان اخیر است؛ اینکه تنها فرم داریم. برای مثال شورای محله، شهر و سراهای محله داریم، ولی گروههای هدف تا چه اندازه در تدوین برنامهها مشارکت دارند؟ مشارکت به معنای واقعی از تدوین تا اجراست. بنابراین نمیتوانیم با یک دستورالعمل یکسان این ادعا را داشته باشیم که فضای مشارکت در حوزه زنان گسترش یافته است. این چالش با ابعاد بزرگتری مواجه است، حتی در کلانشهری مثل تهران هم آگاهی و مشارکت واقعی ایجاد نکرده ایم که جامعه زنان نقش واقعی خود را در مدیریت شهری پیدا کنند. این در حالی است که مشارکت واقعی در مدیریت شهری به ویژه در بخش آسیبها به زنان مربوط است و اگر مشارکتها و شوراها واقعی باشند به طور قطع زنان هم میتوانند نقش خود را با آموزش، ارتقای آگاهی و مداخله موثر ایفا کنند. بنابراین جای مشارکت واقعی در جامعه ما خالی است. از این رو مهمترین مساله این است که در سیاستهای شهری به سمتی برویم که از رعیت دیدن مردم فاصله بگیریم و در واقع برای شهرنشینان به عنوان شهروندان حق قائل شویم تا بتوانند مداخله در برنامهریزیهای شهری داشته باشند، چرا که ساکنان محلات و مناطق مختلف تهران مطلعترین آدمها هستند و میدانند که در سطح محلهشان چه خبر است. باید اطلاعات آنها را جمع کنیم. گرچه سرای محلات دههای آیتم برای مشارکت گذاشته است، اما این مشارکتها واقعی نیست، چون از تدوین برنامهها خبری نیست و تنها در فرم ماندهایم. از این رو این مساله نیاز به همگرایی و پذیرش مسئولان شهری دارد که نقش زنان را در مدیریت شهری بپذیرند. باید از حرف فاصله بگیریم و به مرحله عمل در قالب مشارکت واقعی برسیم و این در حالی است که شهروندان به ویژه زنان را صاحب حق بدانیم.
دیده نشدن زنان در برنامهریزیها
موانع برای حضور زنان زیاد است. فرض کنید زنان برای پذیرفته شدن به عنوان کاندیدا باید از فیلترهایی بگذرند که این خود مانع بزرگی است. البته من نمیگویم هیچ فیلتری نباشد و بررسی ای صورت نگیرد، ولی در عمل این مساله در مورد زنان شدیدتر اعمال میشود. به عبارت دیگر موانع و چالشها به حدی است که همه نمایندههای دیدگاه مختلف زنان نمیتوانند پا پیش بگذارند و مداخله جدی در مدیریت شهری داشته باشند. از سوی دیگر، ما هنوز در حال مطالبهگری هستیم، در حالی که باید یک برنامه، حزب و جمعی باشد تا مطالبات مشخص شود و زنانی که کنشگر اجتماعی هستند این مطالبات را در جامعه احزار کنند، اما کمبود این موارد به شدت احساس میشود، یعنی یک مکان مشخص، حزب یا جمعی وجود ندارد که اکثریت زنان را پوشش دهد. این در حالی است که نگاه مردسالارانه نیز در جامعه ما حاکم است و فقط مربوط به بخشهای روستایی و محروم نیست، بلکه در شهرها و حتی کلانشهر تهران هم این مساله وجود دارد. به عبارت دیگر هم زنان دیده نمیشوند که بخواهند در برنامهریزیها قرار بگیرند و هم آنها خودشان را در این قد و قواره نمیبینند. گرچه امسال تا حدی میزان مشارکت زنان در نامزد شدن شواری شهر بیشتر شده، اما هنوز میزان مشارکت رقم قابل توجهی نیست. با وجود این، بسیاری از زنان توانمند در تهران و شهرهای دیگر وجود دارند که از نظر تخصص و جایگاه اجتماعی میتوانند قدمهای مثبتی را در محیط پیرامون خود بردارند، اما چون فضا، زمینه و شرایط را مهیا نمیبینند ترجیح میدهند که از دور نظارهگر باشند. با وجود این، هنوز در عرض چند دهه آماده سازی برای حضور زنان فراهم نشده که بخواهند مداخله اصلی و موثر داشته باشند، گرچه زنان در مراحل مختلف تشویق به مشارکت میشوند، ولی ساز و کار اجرایی به شکلی نبوده که این فضا و بستر فراهم باشد. اکنون زنان توانمندی در مدیریت شهری هستند که برای پا پیش گذاشتن ریسک کرده اند، اما نگاه مردسالارانه، عدم خودباوری زنان و آماده نبودن زمینهها مسیر را برای حضور زنان دشوار کرده است. در واقع بسترسازی، تغییر این نگاه و راه گشایی بیشتر به عهده زنان است و به آسانی میسر نیست که زنان مشارکت اجتماعی در جامعه شهری داشته باشند. این در حالی است که بررسیها نشان میدهد در جامعه ما زنان برخی استانهای محروم مشارکت بیشتری در حوزه اجتماعی و سیاسی نسبت به زنان شهرهای مدرن دارند.
ثریا عزیزپناه پژوهشگر مسائل اجتماعی
آرمان