یادمان و رویدادها

سوم ژوئیه، سالروز مرگ «ناظم حکمت»، شاعر آزادیخواه و مبارز ترکیه

آنچه که شخصیت او را در نزد دیگر مردم جهان برجسته می ‌ساخت، باور به اصل آزادی ، حرمت و ارزش انسانی بود که او آن را به عنوان یک اصل خدشه‌ناپذیر در زندگی ، حق هر فرد و امری ضروری برای زیستن می ‌دانست.
او بر این باور بود که با نبود چنین اصلی در زندگی ، در آن سوی میله‌های زندان که آزادیش می‌نامند ، باز هم بند است و قفس. اما بند و قفسی از نوع دیگر…

Bildergebnis für ‫ناظم حکمت‬‎

نگاهتان خطا می‌رود ،
درست دیدن هم هنر است،
درست اندیشیدن هم هنر است.
دستان هنرآفرینتان گاه بلای جانتان می ‌شود
خمیری فراوان را ورز می ‌دهید، لقمه ای از آن را خود نمی ‌چشید،
برای دیگران بردگی می ‌کنید و فکر می ‌کنید آزادید،
غنی را غنی تر می سازید و این را آزادی می ‌نامید!

سوم ژوئیه، سالروز مرگ «ناظم حکمت»، شاعر آزادیخواه و مبارز ترکیه است.

«ناظم حکمت» شاعر ترقیخواه ترک، در بیستم ژانویه‌ی سال ۱۹۰۲ در شهر «سالونیک» در تر کیه به‌دنیا آمد. او در خانواده ای هنرمند رشد و پرورش یافت. مادر، نقاش بود و پدر بزرگ، ادیبی شاعر.
در چنین خانواده‌ای و در جمع دوستانی اهل ادب و فرهنگ بود که او با شعر آشنا شد.

در هفده‌سالگی اولین مجموعه شعر خود را به چاپ رساند. ناظم جوان، سبک پدر بزرگ را در سرایش اشعارش نمی ‌پسندید و اعتقاد داشت:
« من شعرهای او را هرگز به‌درستی نفهمیدم زیرا در قالب اوزان عروضی کهن بود و پر از واژه‌های عربی و فارسی ».

ناظم حکمت اما در سرودن اشعارش، قالب‌های شعر کهن را درهم ریخت و شعر نو ترکیه را بنیان نهاد. دریافت او آن بود که آن قالب‌ها کلام او را زندانی وزن و قافیه‌های دشوار می‌سازد .

با این کار، او گستره‌ ی وسیع‌تری را فراروی خود قرار داد که از مرزهای کشورش فراتر می ‌رفت و جهانی را دربر می ‌گرفت.

«ناظم حکمت» را به جرأت می‌توان پدر شعر نو ترکیه دانست. او در فضای نوسرایی شعر ترکیه از «مایاکوفسکی » شاعر درام‌نویس روسی تأثیر پذیرفت و آن را در کشور خود رواج داد.
محتوای انسانی و آزادی ‌خواهانه‌ اشعارش و سبک و زبانی را که برای سرودن برگزیده بود،
شعر او را به فراسوی مرزهای ترکیه کشاند و محبوبیت او را دوچندان ساخت.

آنچه که شخصیت او را در نزد دیگر مردم جهان برجسته می ‌ساخت، باور به اصل آزادی ، حرمت و ارزش انسانی بود که او آن را به عنوان یک اصل خدشه‌ناپذیر در زندگی ، حق هر فرد و امری ضروری برای زیستن می ‌دانست.
او بر این باور بود که با نبود چنین اصلی در زندگی ، در آن سوی میله‌های زندان که آزادیش می‌نامند ، باز هم بند است و قفس. اما بند و قفسی از نوع دیگر.

ما را به بند کشیده‌اند
زندانی ‌مان کرده‌اند
مرا در این درون
و تو را در آن بیرون
اما چیزی نیست این
ناگوار هنگامی ‌ست که برخی
دانسته یا ندانسته
زندان را در درون خود می ‌پرورانند

او با وجود سالهای دشوار و طاقت فرسای در بندبودن،
نه تنها در باورهایش نسبت به عشق و زندگی خللی وارد نیامده بود بلکه بر این اصل باورمند مانده بود که عشق نیز درگستره‌ی احترام به شرف و حرمت انسانی و داشتن آزادی است که می‌تواند ببالد و به بار نشیند.

در اندیشه‌ او، داشتن هر تفکر و باوری بدون عشق به انسان‌ها بی‌معنی است.
برای او شعر و عشق، همیشه پدیده‌های ارزشمندی بوده‌است:

زندگی یعنی امید، عشق من!
زیستن، مشغله‌ای جدی یست
درست مثل دوست داشتن تو

محتوای شعر«ناظم حکمت» زبان حال همه‌ کسانی است که زنده‌اند، اما زندگی نمیکنند و رنج می‌برند . خود او می‌گوید :

«در شعر از عشق، صلح، انقلاب، زندگی ، مرگ، شادی ، اندوه، امید و ناامیدی سخن می‌گویم .

می‌خواهم هرآنچه که ویژه‌ انسان است، ویژه‌ شعر من نیز باشد».

«ناظم» با شاعران، نویسندگان و هنرمندان متعهد و مبارز بسیاری چون «آراگون»، «پابلو نرودا»، «نیکلاس گیلین» و «سارتر» باب دوستی و آشنایی گشوده بود. زندگی و اشعار او در جهان حس احترام و همدردی بسیاری را نسبت به او برانگیخت.
از همین رو زمانی که در بند بود، تلاش زیادی برای آزادی او صورت گرفت.

در ایران نیز او در میان شاعران و نویسندگان پیشرفته جایگاه ارزشمندی داشت.
گفته می‌شود شود که «نیما» او را شناخت، سبک شعرش را پسندید و آن را نمونه‌ مناسبی برای ساختار شعر نو در ایران که دوران کودکی خود را می گذراند، قرار داد.

«ناظم» در جوانی ، آکادمی نیروی دریایی ترکیه را برگزید اما پس ازاز جنگ جهانی اول، شغل خود را رها کرد و برای کار تدریس به شرق ترکیه رفت.
بعدها به کار روزنامه‌نگاری پرداخت و به فعالیت های سیاسی نیز کشیده شد. در قیامی که علیه «آتاتورک» صورت گرفت، شرکت کرد
و از طرف نیروهای دولتی دستگیر و به بیست و هشت سال و چهار ماه زندان محکوم گردید.
در حالی که دوازده سال از بهترین سالهای زندگی خود را در زندانهای ترکیه گذرانده بود با استفاده از عفو عمومی ، آزاد شد.

او در سال ۱۹۵۱، مخفیانه استانبول را ترک کرد و همان سال نیز دولت ترکیه از او سلب تابعیت کرد. در مجموع هفده سال از عمرش را در زندان گذراند و سال‌های پایانی عمر را در تبعید. در آغاز در کشور بلغارستان زندگی می ‌کرد و سپس تا زمان مرگ در شوروی سابق زیست.

او در سال ۱۹۵۲ با «پابلو نرودا» آشنا شد و در همین سال جایزه‌ی صلح را نیز دریافت کرد و در ۱۹۵۵ در کنگره‌ صلح «هلسینکی » شرکت کرد.

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا