خداحافظی ‘احمدینژاد’ با مجمع تشخیص مصلحت؟
مجمع تشخیص مصلحت نظام از عالیترین ارکان رژیم «ولایت فقیه» است که اعضای آن از سوی رهبر حکومت «اسلامی»انتخاب میشوند. خامنه ای آخرین بار در ۲۴ اسفند ماه سال ۱۳۹۰ در حکمی رئیس و اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام را برای یک دوره ۵ساله منصوب کردند…
به گزارش آرمان،با توجه به ۵ساله بودن این احکام انتظار میرفت که احکام جدید در اسفند ۹۵ صادر شود، اما اینگونه نشد، چنان که محسن رضایی در جایگاه دبیر مجمع تشخیص در ۲۲ اسفند ۹۵ اظهار داشت: «صدور احکام اعضای مجمع به سال آینده موکول شده است، امسال حکمی برای دوره جدید مجمع صادر نخواهد شد و خامنه ای در این خصوص تصمیمی نگرفتهاند؛ لذا شایعات صحت ندارد.» برخی تصور میکردند با درگذشت هاشمی رفسنجانی ، پس از پنج سال در مجمع تغییراتی صورت میگیرد، اما اولین جلسه مجمع در بهمن ۹۵ به ریاست موحدی کرمانی در جایگاه رئیس موقت برگزار شد و خبری از معرفی اعضای جدید نشد. اول خرداد سال جاری بود که محمدرضا باهنر، عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت [نهاد انگلی]اظهار کرد: «طبق قانون، مجمع تشخیص مصلحت نظام دوره قانونی مشخص ندارد و میتواند به اراده رهبری تمدید شود، اما فکر میکنم رئیس و اعضای مجمع تشخیص مصلحت تا خردادماه تعیین تکلیف شوند.» بنابراین اگر آنچه باهنر عنوان کرد محقق شود، دور آینده مجمع تشخیص مصلحت تغییراتی در ترکیب خود خواهد داشت.
اکنون گمانهزنیها درباره لیست جدید اعضای مجمع در جریان است و بسیاری بر این اعتقاد هستند که احتمال حذف محمود احمدینژاد برای حضور در مجمع تشخیص زیاد است و برای این ادعا دلایلی ذکر میکنند. نخست آنکه این مجمع تشخیص مصلحت نظام همانطور که از نامش مشخص است، برای تشخیص بهترین شیوه برای اداره کشور و رفع اختلافات است با اینکه خود باز تولید اختلافهاست!. یکی از سوال های اساسی این است ؛ آیا با حذف فیزیکی و یا کنار گذاشتن این یا آن فرد از بدنه «نظام» می شود اختلافات را حل کرد؟ سهم خواهی جناح های حکومتی ، اختلاف سیاسی و ایدئولوژی در حاکمیت نیست. بی تردید توجیههای ایدئولوژیک حکومت که در کسوت و شکلهای گوناگون جلوهگر میشوند، بهمرور زمان تغییر خواهند کرد. برای مثال، زمانی ممکن است لباس مذهب بهتن کند و زمانی دیگر در کسوت ناسیونالیسم ظاهر شود. یکبار ممکن است که به روزگاران گذشته رجعت کند و بار دیگر در گذار به آینده اغراق کند. همهٔ این مرحلههای پرتنش به دورههای گذار و بازسازیِ سرمایهداری در طی مسیر خود یا در مواجههاش با بحرانهای ویرانگر بستگی پیدا میکنند. اما زمانی که این مرحلهها سپری شدند، همهٔ شعارهای اغواکنندهٔ ویژهٔ طی کردن مرحلهها، جایشان را به حسابگریهای بیروح و منفعتطلبانهٔ طبقهها و لایههای سرمایهداریای خواهند داد