افغانستان؛ سرزمین بدون امید
تحولات افغانستان در ماههای اخیر از یکطرف در مسیر تشدید تنش بین دولت مرکزی و شورشیان گروه طالبان و از طرف دیگر گسترش شکاف و اختلافات در بین جناحهای سیاسی حاکم در ساختار قدرت حرکت میکند.
شکستهای پیاپی سیاسی و نظامی دولت مرکزی برای تحکیم ساختار حکومتی و ناکامی ارتش دولتی در میدانهای جنگ با طالبان، نشان میدهد اقتدار کابل در پیادهسازی برنامههای تعیینشده و حفظ مواضع نظامی بهشدت تضعیف شده و مکانیسم حکومت وحدت ملی نیز در این مدت عدم کارایی خود را عیان کرده است. در چنین شرایطی «محمد اشرف غنی»، رئیسجمهوری افغانستان، با تکذیب فروپاشی قدرت دولت مرکزی و صدور فرمانهایی که هرکدام یا در پارلمان با مخالفت روبهرو میشوند یا از طرف جناحهای دیگر قدرت مورد انتقاد شدید قرار میگیرند، همچنان سعی در آرام نشاندادن اوضاع دارد. در درون ساختار قدرت و دولت ائتلافی حاکم بر کابل نیز در ماههای اخیر تنها صدایی که به گوش میرسد طنین مخالفت و کینهورزی رئیسجمهوری و رئیس شورای اجرائی بوده و این اختلافات تقریبا تمام برنامه و شاکله دولتی را فلج کرده است. اما این تمام داستان نیست چراکه انشقاقها امروز از مرز دو جناح ائتلافی هم فراتر رفته است و در درون جناح حامی رئیسجمهوری و رئیس شورای اجرائی نیز منتقدان و رهبران قدرتمند با تشکیل باندهای قدرت سعی در ترسیم معادلات جدید قدرت داشتهاند. در چنین شرایطی نهادهای مدنی و خردهجنبشهای اعتراضی نیز در زیر نام «جنبش روشنایی» به مخالفتهای خود در آکسیونهای اعتراضی و برگزاری تحصن خیابانی در کابل بهشدت دولت مرکزی را به چالش گرفتهاند و موجب بروز برخوردهای خونینی شدهاند. این تصویر فروپاشی ساختار حاکمیتی و نبود امنیت در افغانستان و ازجمله کابل بهخوبی نشاندهنده منفعلبودن و ناکارآمدی دولت مرکزی است. این درحالی است که با فرارسیدن تابستان حملات گروههای شورشی ازجمله طالبان و گروه تازهظهوریافته «داعش» به مواضع نیروهای دولتی و ولسوالیهای این کشور شدت بیسابقهای پیدا کرده است.
در چنین شرایطی که حکمرانی خوب به بایگانی سپرده شده و دولت به رهبری محمد اشرف غنی هیچ اشرافی بر فضای سیاسی و امنیتی کشور ندارد، ظاهرا تنها راهکار در دستور کار نیروهای خارجی عضو ائتلاف بینالمللی حامی افغانستان نیز با تمرکز بر «معلول» تنها درصدد تقویت نظامی و اعزام نیروهای بیشتر به این کشور است. به گفته «جیمز متیس»، وزیر دفاع آمریکا، این کشور قصد دارد با اعزام پنج هزار نیروی نظامی تازهنفس به افغانستان موازنه قدرت را به نفع دولت مرکزی تغییر دهد. امروز وقتی از افغانستان سخن گفته میشود فقط باید چرتکه برداشت و عملیات نظامی، انتحاری و تعداد تلفات را شمارش کرد؛ درحالیکه رهبران سیاسی و جنگسالاران وابسته به جناحهای حاکمیتی همچنان درگیر دعواها و تلاش برای کسب سهم بیشتر از کیک قدرت هستند. این تصویر خاکستری از اوضاع افغانستان امروز، با اعزام نیروی نظامی و تسخیر موردی مواضع میدانی جنگ هیچ مشکلی را از این کشور مصیبتزده حل نخواهد کرد و بیشتر به نسخههای اورژانسی برای زندهنگهداشتن بیمار شبیه است. افغانستان تصویر عینی فروپاشی و عدم راهکار واقعی برای هرگونه ارائه راهحل برای خروج از بنبست است به طوری که دولت مرکزی و ائتلاف نظامی فرامنطقهای حامی آن توان هیچ حرکت مثبتی را در چارچوب سیاستهای جاری حتی برای تعیین آتشبسهای موردی و رفتن به سوی مصالحه ملی نخواهند داشت. به تعبیر «ماکیاولی»، میتوان نیروهای سیاسی داخلی و حامیان خارجی آنان را به کرگدنهایی تشبیه کرد که فقط یاد گرفتهاند با سر به دیوار بکوبند بدون اینکه شیر باشند که نهراسند و روباه باشند که با حیله از دام فرار کنند.
در چارچوب برنامه و سیاستهای کنونی در داخل و اهداف ائتلاف خارجی، هیچ راه برونرفتی از بنبست کنونی وجود نخواهد داشت و در بهترین شرایط میتوان به تغییر نسبی موازنههای سیاسی و جنگی اتکا کرد. متأسفانه ائتلاف غربی مسلط بر امور افغانستان برای کسب اهداف ژئوپلیتیک و رقابت با رقبای منطقهای خود که اتفاقا میتوانند بیشترین تأثیر را در کاهش تنش داشته باشند و حتی برای رسیدن به امکان مصالحه ملی در این کشور کمک کنند، اجازه یک اجماع منطقهای و بینالمللی را برای کمک و یافتن راهحل نمیدهد. تا زمانی که دولت مرکزی افغانستان با نادیدهگرفتن پتانسیل واقعی نهفته در پیرامون خود فقط به حمایت یک ائتلاف نظامی فرامنطقهای دل خوش کرده باشد چرخه معیوب بحران همچنان بر همان لولایی میچرخد که در ١۶ سال گذشته چرخیده است.
اردشیر زارعیقنواتی