
جمهوری اسلامی علیه انقلاب ۵۷
شعار «رضاشاه، روحت شاد»، آن هم در مقابل «مسجد گوهرشاد» که روایتهای تاریخی حکایت از آن دارد در سال ۱۳۱۴ به فرمان رضاشاه، مردم در این مکان متحمل سرکوب و کشتار شدیدی شدند، معانی مختلفی میتواند داشته باشد. طلب شادی روح رضاشاه در چنین مکانی، شاید طعنهایست به حکام جورِ روزگار ما که ای امرای مملکت، «ستم شما روی رضاشاه را سفید کرده است».
رویدادهای روزهای اخیر، حتا اگر در نگاه نخست دستساخته و سازماندهی شده از سوی جریانهای خاص حاکمیتی بوده باشد، به سرعت توسط مردم مصادره و به نمایشی علیه کلیت ساختار تبدیل شد. گسترهی شعارها از اعتراض به گرانی و شعار علیه روحانی تا نقد راس قدرت و تمامیت ساختارِ به فساد نشسته، نشانگر عمق یافتن نارضایتیهای مردمی و بیرونزدگیِ امکانهای سلبیِ انباشته شده است. هرچند شکل بروز این نارضایتیها در عین تکان شدید و موثری که به ساختار وارد میکند، نمیتواند چشمانداز مثبتی از تحول را پیش روی ما قرار دهد و فقدان راهبریِ در چنین موجهای مردمی همواره میتواند به شورشهای بینتیجه منجر شود، با این همه ظهور یک سری شعارها در میان فریادهای مردم، میتواند نشانهی یک واقعیت بزرگ باشد که موضوع این نوشتار است.
شعار «رضاشاه، روحت شاد»، آن هم در مقابل «مسجد گوهرشاد» که روایتهای تاریخی حکایت از آن دارد در سال ۱۳۱۴ به فرمان رضاشاه، مردم در این مکان متحمل سرکوب و کشتار شدیدی شدند، معانی مختلفی میتواند داشته باشد. طلب شادی روح رضاشاه در چنین مکانی، شاید طعنهایست به حکام جورِ روزگار ما که ای امرای مملکت، «ستم شما روی رضاشاه را سفید کرده است». چه، رضاشاه در عین حال که خدمات شایستهای نیز در روزگارش صورت گرفت، مسئول مستقیم نابودی میراث مشروطیت بود و دست خونآلود او در قتل روشنفکران و سرکوب عمومی را با هیچ آبی، حتا آب فراموشی تاریخی نمیتوان شست.
با این همه، شعار تلخی که از برخی تلویزیونهای برونمرزی نیز بارها پخش شد، عبارت بود از این جمله: «ملتی که شاه نداره، حساب و کتاب نداره.» این شعار از چند جهت قابل تحلیل است. جهات مردمی آن چندان مورد بحث این نوشتار نیست، و به همین مختصر بسنده میکنم که حتا اگر سرکوب احزاب و اندیشههای مدرن توسط جمهوری اسلامی علت العلل باشد، این میل به «آقا بالاسر» چه به عنوان «شاه» و چه «ولی فقیه» دو روی یک سکهاند و آن هم سکهی عقب ماندگی و استبدادزدگی است. انقلاب ۵۷ از بستر ذهنیِ مبارزه با استبداد، آزادیخواهی، عدالت اجتماعی و استقلالطلبی برآمد. وقتی یک انقلاب بر چنان بستری شکل میگیرد، هر نتیجهای پس از تحقق چنان انقلابی تنها با متر همان خواستها قابل سنجش است. کسانی که خواهان بازگشت به پیش از آن انقلاب هستند بیتردید علیه آن خواستها قیام خواهند کرد. در این مجال از چنین ضعف و جمود و ارتجاع مردمی میگذریم و به اصل کیفرخواست کنونی میپردازیم؛
جمهوری اسلامی طی نزدیک به ۴۰ سال پس از تصرف عدوانیِ انقلاب مردمی ۵۷، چه بلایی بر سر خواستهای آن انقلاب آورده است؟
– فصلالخطاب بودن یک شخص در این مملکت، منع هرگونه فعالیت احزاب و گروههای مختلف، به ویژه جریانهایی که بیتردید بیش از آخوندها برای تحقق انقلاب جانبازی کردند، تحمیل خوانشی مضیق و خاص از تشیع بر همهی ملت، اعمال دهشتناکترین صورتهای خشونت، کشتار، زندان و محرومیت علیه مخالفین و … هیچ معنایی جز طغیان علیه استبدادستیزی و آزادیخواهیِ انقلاب ۵۷ نداشته و ندارد.
– گسترش روزافزون فقر، افزایش هولناک شکاف طبقاتی(که این روزها بیان آن از سوی رهبران رژیم نیز عادی شده است)، سرکوب خواستهای صنفی و درخواستهای معطوف به معیشت، تبعیضهای مختلف قومی، مذهبی و اجتماعی، نابرابری گسترده در توزیع منابع و حتا برخورد با بلایای طبیعی، چیست مگر قیام تمام قدر جمهوری اسلامی علیه عدالتطلبیِ انقلاب ۵۷؟
– وادادگی زبونانهی جمهوری اسلامی در مقابل «روسیه» و «چین» از سویی و عقلباختگی احمقانه و فراگیر بخشهای زیادی از مردم نسبت به نقش ایالات متحدهی امریکا، چه توضیحی جز آتش زدن بر خرمن استقلالطلبی انقلاب ۵۷ دارد؟ آیا آن خواست شریف جز بر اثر اَعمال ساخت حاکم، اینگونه همزمان، پایمال دولت و ملت شده است؟
– ترویج گستردهی این موجِ گرایش احمقانه و ارتجاعی به رژیم پیشین، مگر چیزی جز قتل عمد آرمانهای باشکوه انقلاب ۵۷ توسط رژیمی است که برای آباد کردن آخرت ملت، از دنیایشان جهنمی ساخته است شایستهی بربرها؟
باری؛ آنچه این چند روز در خیابانهای شهرهای مختلف جاری شد، ثمرهی ناگزیر انهدام دستاوردهای انقلاب مشروطیت توسط رژیم پهلوی و در نطفه خفه کردن آرمانهای انقلاب ۵۷ توسط جمهوری اسلامی است. مردم ما باید آگاه باشند که رهایی از این منجلاب، جز با رها شدن از نوسان میان «شاه و شیخ» ممکن نیست. ملتی که برای رسیدن به آزادی و عدالت، تنها به دنبال تغییر عنوانِ «آقای بالای سر» خود میدود، همان وحشیانی هستند که به تعبیر «جان استوارت میل»؛ حکومت استبدادی شایستهی آنهاست.
یاسرعزیزی
برگرفته از کانال تلگرام