خودکشی،اپیدمی حزنانگیز زندگی طبقاتیست !
جامعه ای که در آن، انسان به طرز دلهره آوری مدام درگیر نیروهای مرئی و نامرئی غریبی است که او را تا سر حد تحقیر و رکود و ورشکستگی مادی و معنوی می برد و باز با ورد و جادوی تازه ای برای لحظه ای درنگ با مشوق تازه ای به دوندگی و استرس دعوت می کند. مارکسیسم در پی الغای تمامیت شرایطی است که منجر به بیگانگی مناسبات انسانی می شود….
کم:
گویی دیگر پلها نه برای عبور، که برای «سقوط» ساخته میشوند، سقوط از زندگی.
خودکشی، اپیدمیِ حزنانگیزِ زندگیِ طبقاتیست، با آهنگِ گوشخراشِ انفجارِ تنِ رنجور.
خودکشی آخرین راه برای عبور از تنشهای درونی و محیطیست. وقتی به بنبستِ مطلق رسیدهای و راهحلی برای رفع مشکلات پیدا نمیکنی، خودکشی در هیبتِ منجی ظهور میکند.
خودکشی پدیدهای اجتماعی و «پل»، آلتِ نوظهور قتاله محسوب میشود. سابقاً با شنیدن لفظ «خودکشی»، طناب و بعدها قرص برنج محتملترین گزینههایی بودند که به ذهن متبادر میشدند، اما اینک با شنیدن خودکشی؛ پل و جسدِ متلاشیِ پرت شده از ارتفاع یا آویزان از پل در ذهن متجلی میشود.
دوم:
پیچیده شدن سطح مناسباتِ اجتماعی، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، پایین آمدن آستانهی تحمل افراد، بحران هویت بین جوانان، عدم انطباق زیست اجتماعی نسلِ جدید با زیست اجتماعیِ نسلهای پیشین، شکاف و بیتجربگیِ نسلی، ناسازگاری محیطی، ناسازگاری رفتاری والدین و فرزندان، از بین رفتنِ امید به زندگی و نداشتن دورنمایی مشخص از آینده، بحرانهای سیاسی موجود، آشفتگیهای اجتماعی، اپیدمیک شدنِ دروغ و خیانت، نابسامانیِ روابط عاطفی و انسانی، افسردگی، بحرانهای روحی و روانی، بیکاری، بیپولی، بلاتکلیفی، بیهدفی، ترس از تجربهی دنیای جدید، مشکلاتِ خانوادگی و ناهنجاریهای دیگر، میتوانند نه تنها جوانان که همهی افراد جامعه را در آستانهی خودکشی قرار دهند.
سوم:
خودکشیها علاوه بر فراگیر شدن، صورت «عریان» نیز به خود گرفتهاند. مانند فقر، نابرابری، بحرانهای زیستِ کارگری، مسائلِ زنان، کودکانِ کار، حاشیهنشینی، بحرانهای زیستمحیطی، اختلاسها و فسادهای سیستمی.
علاوه بر عریانیِ این امور، خودکشی در ملاءعام، جنبهی «اعتراضی» نیز دارد. مشکلات از پستوها به ارتفاعات و خیابانها کشیده شده، همانطور که اعتراضات از پچپچه به فریاد تبدیل شده و از دهلیزها و محافل به کفِ خیابانها کشیده شده است.
چهارم:
دو روز پیش، پنجمین اقدام به خودکشی در دو سال اخیر، از طریق پرت کردنِ خود از روی پلهای روگذر در تبریز اتفاق افتاد.
اولی در پل آخونی بود که منجر به کشته شدن فرد شد. دومی پل نصف راه، سومی دختری ۱۷ ساله و چهارمی مردی میانسال که هر دو قصد پایین انداختن خود از پل روگذر فلکهی دانشگاه را داشتند که با دخالت مردم و نیروهای آتشنشانی نجات یافتند. این آخری که دو دختر نوجوانِ دانشآموز بودند خود را از پل کابلی پایین انداختهاند که با شکستگیِ بخشهای مختلف بدن به بیمارستان اعزام شدهاند. دو مورد مربوط به مردان و سه مورد مربوط به زنان بوده است.
مورد مشابه این اقدام آخر، دو دختر دانشآموزِ اصفهانی بود که چندماه پیش، متفاوت از همهی خودکشیها با ثبت ویدئویی از لحظات آخر زندگیشان خودکشی کردند.
دیروز نیز دختری ۱۸ ساله، با پرت کردن خود از روی پل دادگستری زنجان، و پسر جوان ۱۶ ساله در شهرستان مرند در پی درگیریهای خانوادگی در باغی در روستاهای اطراف خود را حلقآویز کرده و به انبوه خودکشیهایی که هر روزه رخ میدهد، اضافه شدند.
پنجم:
به گفتهی رییس اورژانس اجتماعی، «پریدن از ارتفاع» به قصد خودکشی دارای بیشترین فراوانی است.
تعداد خودکشیهای منجر به مرگ در ایران طی سالهای ۹۲ و ۹۳، ۴۰۶۹ نفر و در سال ۹۴، ۴۰۲۰ نفر بوده است. در سال ۹۵ نیز ۵۲۲۵ مورد خودکشی از طریق پرت کردنِ خود از ارتفاعات به اورژانس اجتماعی گزارش شده است.
سنین ۱۵ تا ۲۵ سال بیشترین آمار خودکشی منجر به فوت در کشور را به خود اختصاص دادهاند. سهم نوجوانان ایرانی از خودکشی های سالانه بیش از ۷ درصد از سوی پزشکی قانونی اعلام شده است.
ششم:
مارکس میگوید: «افکار عمومی به دلیل انزوای مردمی بیش از حد جاهل و فاسد، متفرق است زیرا همه با خود و با یکدیگر غریبه هستند. از همین روست که خودکشی در نبود جایگزینی بهتر به افراطیترین پناهگاه در مقابل مصیبتهای زندگی خصوصی تبدیل می شود.»
برگرفته از تلگرام- م مهرآئین.