حقوق بشر
نجوا/سروده محمود بهشتی لنگرودی از اوین
گفتم که گفته اند ندامت بنه، برو
گفتا قبول عفو و ندامت، حقارت است
گفتم که رنج و محنت ما فوق طاقت است
گفتا غمین مباش خدا با جماعت است
گفتم که تیغ ظلمت و شب بر گلوی ماست
گفتا که مژده عمر ستم رو به غایت است
گفتم سزای همچو منی بند و حبس نیست
گفتا هزار همچو تویی در اسارت است
گفتم به جرم حق طلبی گشته ایم اسیر
گفتا در این قبیله، اسارت شرافت است
گفتم که لحظه لحظه ی عمرم گذشت و رفت
گفتا به لحظه لحظه ی عمرت عنایت است
گفتم که گفته اند ندامت بنه، برو
گفتا قبول عفو و ندامت، حقارت است
گفتم هوای وصل تو دارم، مدد نما
گفتا چو با منی، به رسیدن چه حاجت است
محمود بهشتی لنگرودی
اوین ۹۷/۹/۱۴
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet