برانداختن تام و تمام پرده تزویر استبداد
نظام استبداد دینی حاکم بر ایران ظرفیت و توان اصلاح از درون ندارد و بایستی آن را با اتحاد نیروهای سیاسی و مدنی و نتیجتا شکلگیری اراده ملی و مقاومت سراسری مدنی ِ درونزا، وادار به پذیرش اصلاحات ساختاری کرد. چراکه با تسلط نهاد ولایت فقیه، به عنوان رکن اصلی استبداد دینی بر ارکان اساسی کشور انتظار امکان هیچگونه اصلاح ساختاری را نمیتوان داشت…
کلمه:چرا سالیان گذار از جنبشی سرکوب شده و رهبرانی همچنان محصور، در سرنوشت و روزگار ما موثر است و چرا باید به آن اندیشید و از اندیشیدن بدان چه مقصودی در پی است؟ این پرسش ها، مسائل اساسی نسل امروز در قبال پدیده ای تاریخی یا راهی پیموده شده یا رخدادی جاری و زنده همچون جنبش سبز است که بنا به هرکدام از معانی اش در انتظار پاسخ هایی است: در برابر این پرسش که چرا همچنان در ایران امروز با تمام تغییر و تحولات رخداده و سرنوشت هولناک و سخت ملت، از جنبش سبز سخن میگویید و برای آن اهمیت قائلید، چه پاسخی داریم؟
کلمه مسئله فوق را در قالب یک اقتراح با مخاطبان خود در میان گذارده و پاسخ نویسندگان و فعالان و صاحبنظران را در روزهای آتی که جملگی ایام موسوم به شکل گیری و ریشه دوانی جنبش سبز ملت ایران است، منتشر می کند. همچنین این باب گشوده است تا تمامی نویسندگانی که خود را مخاطب این پرسش ها می یابند و برای آن دغدغه یا مسئله ای دارند پاسخ خود را برای ما ارسال کنند تا رنگین کمان ملت که در خرداد ۸۸ برآمد و آن جنبش بیافرید، سهم خود و حق خود را در نقش آفرینی در تولید متون و ادبیات دهمین سالگرد جنبش سبز ادا کند.
متونی که در ایام آتی ذیل مسئله فوق در کلمه منتشر می شوند حاوی نکاتی سرنوشت ساز و تذکراتی بنیادین اند؛ برخی از نویسندگان بر شکل گیری مجمعی ملی برای نجات ایران از قید و بند استبداد سیاه حاکم بر آن تاکید کرده اند. دسته ای خواهان مشارکت زنده و موثر رهبران جنبش، بویژه مهندس میرحسین موسوی در قبال مسائل و رخدادهای حیاتی پیشاروی کشور و ملت شده اند و جمعی از اصلاح بنیادین قانون اساسی سخن رانده اند. در تمامی متون فوق آنچه به چشم می خورد دغدغه منافع کشور و حقوق ملت و رهایی ایران در کنار انتقادات اساسی به جنبش و نحوه پیش برد و سرکوب آن نهفته است و کلمه بی کم و کاست و ذره ای قضاوت یا دخالت به انتشار آنهمه دست می یازد. این مرام مهندس موسوی و مشی حیاتی و زندگی بخش حاکم بر جنبش سبز است که مبتنی بر فراهم آوردن امکان مشارکتی معنادار و واقعی می کوشد بخشی از تمامی آنچه نویسندگان وطن دوست ایرانی در ذهن می پرورند و بر قلم جاری می سازند را در صفحات خود منتشر کند و محملی باشد برای یافتن راه رهایی کشور و آزادای ملت و سعادت ایرانیان.
بدان امید
ابوالفضل قدیانی
هوالحکیم
نظام استبداد دینی حاکم بر ایران ظرفیت و توان اصلاح از درون ندارد و بایستی آن را با اتحاد نیروهای سیاسی و مدنی و نتیجتا شکلگیری اراده ملی و مقاومت سراسری مدنی ِ درونزا، وادار به پذیرش اصلاحات ساختاری کرد. چراکه با تسلط نهاد ولایت فقیه، به عنوان رکن اصلی استبداد دینی بر ارکان اساسی کشور انتظار امکان هیچگونه اصلاح ساختاری را نمیتوان داشت
در آستانه سالگرد انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ و شکلگیری جنبش تاریخی سبز، نگاهی دوباره به ریشههای این جنبش، دلایل فروکشکردن آن در خیابان و اثرات آن در کمک به نیل به خواستهای تاریخی ملت ایران روشنگر خواهد بود.
به گمان من جنبش سبز دو سر منشأ اصلی دارد. اولین منشأ که خصلتی عمومی دارد سرکوب خواست تاریخی ملت ایران در برقراری حکومت دمکراتیک قانونی، حفظ آزادیهای فردی، جمعی، سیاسی و فرهنگی و همچنین توسعه اقتصادی و اجتماعی است. دومین منشأ به شرایط خاص انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ و فتنه تقلب و کودتای انتخاباتی استبدادطلبان حاکم به رهبری علی خامنهای باز میگردد. اگر سرچشمههای اصلی جنبش سبز این دو مسئله عینی باشد به نظر میرسد که با لاینحل ماندن هر دو موضوع، همچنان جنبش موضوعیت تام و تمام دارد هرچند به دلیل سرکوب گسترده و پارهای از اشتباهات تاکتیکی جنبش، آتش آن زیر خاکستر باشد.
بیشک همچنان خواست تاریخی برقراری حکومت قانون در محاق است، آزادیهای فردی و اجتماعی-سیاسی لگدکوب شده است، کشتی اقتصاد کشور نه در مسیر توسعه، بلکه اسیر گردابهایی است که سکانداری استبداد مسبب اصلیاش بوده است و البته زخم کودتا و تقلب انتخاباتی سال ۸۸ همچنان با حصر رهبران و مفتوح بودن پرونده شهیدان و زندانیان و تبعیدیان جنبش، باز است. اگر چنین است که هست، پس با نگاهی جامعهشناختی میتوان گفت که جنبش سبز زنده است، که هست. دلیل عینی آن هم اینکه هربار جامعه مجال میبیند که آرمانهای سرکوب شدهاش را فریاد بزند و درخواست آزادی رهبران سرفراز و محصور جنبش سبز، میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد را سر دهد، لحظهای درنگ نمیکند. اینکه تن استبداد همچنان از نام جنبش سبز به لرزه میافتد و همچنان از هر فرصتی برای حمله به آن استفاده میکند نیز مؤید همین نکته است.
جنبش سبز هرچند موفقیت عینی در تغییرو تصحیح ساخت قدرت نداشته است، اما اگر از منظری تاریخی به آن نگریسته شود در پیشبرد جنبش صدساله ضد استبدادی ملت ایران موفقیتهای کمنظیری داشته است. به گمان من مهمترین موفقیت جنبش سبز برانداختن تام و تمام پرده تزویر استبداد است. هرچند بعد از گذشتن از تلاطمات دهه شصت برای بسیاری از مردم ایران سرشت استبدادی نظام حاکم محرز شده بود، اما مستبدین حاکم همچنان میکوشیدند که بر موج سهمگین انقلاب مردمی ۵۷ سوار بمانند و خود را در چشم تودهها وارث انقلاب جلوه دهند. سرکوب خونین خیل خروشان مردمی که مطالباتشان چنان بدیهی و ساده و قانونی بود، تکلیف مستبد حاکم و عمله استبداد را برای همیشه در ذهن و ضمیر ملت ایران روشن کرد: حاکمان امروز ایران نه وارثان انقلاب ۵۷ که سارقان آرمانهای بنیادین آن، یعنی استقلال، آزادی و حکومت قانون، توسعه، اخلاق و عدالتاند. جنبش سبز همچنین اساسیترین پرسشهای پیش روی آزادیخواهان، تحولخواهان و اصلاحطلبان راستین را به عینه پاسخ داد: نظام استبداد دینی حاکم بر ایران ظرفیت و توان اصلاح از درون ندارد و بایستی آن را با اتحاد نیروهای سیاسی و مدنی و نتیجتا شکلگیری اراده ملی و مقاومت سراسری مدنی ِ درونزا، وادار به پذیرش اصلاحات ساختاری کرد. چراکه با تسلط نهاد ولایت فقیه، به عنوان رکن اصلی استبداد دینی بر ارکان اساسی کشور انتظار امکان هیچگونه اصلاح ساختاری را نمیتوان داشت. با روشن شدن مسئله، آینده جنبش دمکراتیک و آزادیخواهانه ملت ایران، حال آن را هرچه میخواهیم بنامیم، نیز روشن است: روزی فرا خواهد رسید که با تغییر بنیادین قانون اساسی و حذف تمامی ساختارهای استبدادی از کلیه قوانین موضوعه و ساحات عینی سیاست، فرهنگ و اقتصاد از طریق برگزاری رفراندوم تغییر نظام و تشکیل جمهوری تمام عیار دمکراتیک در ایران، خونهای ریختهشده آزادیخواهان، سالهای در زندان سپریشده عدلتطلبان، شکنجههای کشیدهشده جوانان و فریاد فروخورده قاطبه مردمان ایران به ثمر ِآزادی و عدالت و استقلال خواهد نشست.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotn