یادمان و رویدادها

به یاد سرداران حزب توده ایران، رفقا حجری، باقرزاده، کی منش، ذوالقدر، شلتوکی و….

ولی ای چه بسا که آدمی داوطلبانه، درعین نشاط حیات، دربحبوحه جوش زندگی به دنبال اجراء وظیفه انسانی خود می رود و حیات دراسارت، پستی را برنمی تابد و آن را به چهره ستمگر و جهالت پرور می کوبد و مرگ را به عنوان افزار نبرد می پذیرد. ..

کشتار وحشیانه زندانیان سیاسی ایران در زندان‌های رژیم ولایت فقیه در مرداد ماه ۱۳۶۷ آغاز شد و تا شهریور ماه ۱۳۶۷ یعنی ماه سپتامبر سال ۱۹۸۸ ادامه یافت. در جریان این جنایت هولناک ، که حزب توده ایران آن را به درستی فاجعه ملی نامید، هزاران مبارز راه آزادی، از جمله صدها تن از کادرها و اعضای رهبری حزب توده ایران، به قتل رسیدند. در میان این قهرمانان خلق از جمله نام کسانی همچون رفقا ابوتراب باقرزاده، عباس حجری،تقی کی منش، اسماعیل ذوالقدر ، رضا شلتوکی و…. به چشم می خورد که بیش از سه دهه از عمر خود را در زندان‌های دو رژیم دیکتاتوری شاه و جمهوری اسلامی سپری کرده بودند

دربیست و ششمین سالگرد فاجعه ملی و در یاد کرد از همه شهیدان سرافراز حزب و جنبش، مطلب کوتاه اما پرمعنایی از زنده یاد رفیق احسان طبری تحت عنوان ”ایثار“ را به نقل از کتاب نوشته های فلسفی و اجتماعی، به خاطره تابناک سرداران شهید حزب وقهرمانان و فاتحان شکنجه گاه های رژیم شاه و ولایت فقیه، انسان های والایی که زندگی و جوانی خود را نثار مردم کردند، تقدیم خوانندگان سایت صدای مردم می کنیم!

***

”…انسان خردمند نه تنها مرگ را با درک منطقی و متانت معنوی تلقی می کند، بلکه اگر لازم باشد، جان خود را نیز نثار می کند.

می گویم“اگر لازم باشد“یعنی هر گاه که نثار جان شرط ضرور برای دفاع و حفظ یک فضیلت انسانی است، وبه سود انسان ها است و درجهت منافع تکامل و تاریخ است، والا زندگی هر انسان سرمایه ای بی همتا و گران بها است. آری نباید به ژنده زندگی با آز رذیلانه چنگ زد ولی نباید آن را با دیوانه سری سوخت و نابود کرد. باید آن را با دقت و احساس مسئولیت درجهت تکامل تاریخ، درجهت تکامل آن گوشه و آن لحظه تاریخ که به ما سپرده شده است، تا حد ایثار، صرف کرد. طبیعت خود مرگ و زوال را از جهتی با پیر شدن موجود زنده تدارک می کند. آناکرئونت شاعر یونان باستان پیری را از مرگ بلایی شوم تر می شمرد. اگر از شاعرانه بودن این سخن بگذریم، باید گفت پیری نیز شری نیست بلکه تدارک طبیعی مرگ است. ولی ای چه بسا که آدمی داوطلبانه، درعین نشاط حیات، دربحبوحه جوش زندگی به دنبال اجراء وظیفه انسانی خود می رود و حیات دراسارت، پستی را برنمی تابد و آن را به چهره ستمگر و جهالت پرور می کوبد و مرگ را به عنوان افزار نبرد می پذیرد.

به سوی ایثار یا کسانی می روند که مانند عرب نو مسلمان و فدایی صباحی درآرزوی بهشت و بقاء خیالی هستند ویا کسانی که معنای زندگی، سمت و وظیفه آن را درک کرده اند وبالاتر از آنند که به خاطر ماندن چند سالی بیشتر برای زمین جبهه سایی کنند، دروغ بگویند، برده شوند، تن به رذالت وخیانت دهند، سالوسی و تزویر را برخود هموار کنند.

ایثار جان درراه وظایف و فضایل انسانی پیوسته یکی از زیباترین و عالی ترین اقدام حیاتی یک انسان است.

این فضیلت ویژه قهرمانان تاریخ است. و هرجبون وزبونی را ارزانی نشده و لذا بشریت دربرابر قهرمانان تاریخ سرتجلیل فرود می آورد. و اگر بخواهیم از این گفتار نتیجه بگیریم، نتیجه چنین است: زندگی را دوست بداریم، آن را درجهت تکامل تاریخ ومصالح انسان صرف کنیم. با مرگ خون سرد و متین روبه رو شویم، اگر لازم شود زندگی را به خاطر زندگی نثار کنیم. ماتم مرگ را به دورافکنیم و باورمند باشیم که اصالت با زندگی است و بشر بیش از پیش آن را خواهد آراست و آوند آن را از، زلال به روزی خواهد آمود.“

*احسان طبری،نوشته های فلسفی و اجتماعی، جلد اول صفحات ۳۷۴-۳۷۵، انتشارات حزب توده ایران چاپ سوم-۱۳۸۶

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا