
«احتکار» در این وانفسا؟
این روزها کرور کرور اخبار احتکار از جای جای کشور به گوش میرسد. این آسیب، مسأله امروز نیست.
آرمان ملی؛ در سالهای اخیر در هر شرایطی که کشور دچار وضعیتی بحرانی شده، قشر سودجو نهایت سوءاستفاده را کرده و از این فرصت برای نفع شخصی بیشترین بهره را بردهاند. چرا در روزگار بحران احتکار شکل میگیرد؟ محتکران در این وضعیت به چه میاندیشند؟«کشف ۱۶ میلیون و ۷۷۳ هزار و ۹۱۷ عدد انواع تجهیزات بهداشتی در سراسر کشور»، «کشفِ انبار احتکار اقلام بهداشتی و ضدعفونی در قم»، «احتکار۳۰میلیون دستکش در شهرری»، «دستگیری بیش از ۲۰ محتکر کالای پزشکی در تهران»، «پلمب ۱۰ واحد عرضه کننده مواد بهداشتی در مازندران به دلیل احتکار»، «دستگیری ۷۱ محتکر تجهیزات بهداشتی در سراسر کشور»، «یک انبار احتکار دستکش در بندرعباس کشف شد»، «کشف۱۷هزار ماسک احتکارشده در اشکذر». این تیترها بخشی از اخبار مربوط به احتکار در هفته اخیر در کشور است. حالا میتوان این جمله آلبر کامو در رمان طاعون را فهم کرد: «یگانه راه مبارزه با طاعون، شرافت است.» این وضعیت، «داد» وزیر بهداشت را هم درآورد و درباره آن به حسن روحانی، رئیسجمهوری نامه نوشت. بخش دهشتناک این نامه آنجایی است که نمکی اعلام کرده همکارانش به اجبار، شبانهروز در بازارهای مختلف و در نقش واسطه و دلال از قاچاقچیان همین کالاها را خریداری میکنند؛ اظهاراتی که نشان میدهد مشکل اصلی کمبود ماسک یا مواد ضدعفونیکننده نیست، بلکه آنچه روند توزیع را مختل کرده و شهروندان را از دسترسی به این کالاهای اساسی و مهم باز میدارد، سوداگریهای قاچاقچیان، دلالان و واسطهگران است. این وضعیت واکنش دیگر مقامات بالای نظام را هم به دنبال داشت. در این میان رئیس قوه قضائیه هم به دادستانهای سراسرکشور دستور داد به احتکار کنندگان اقلام بهداشتی و دارویی رحم نکنند. در شرایطی که ویروس کرونا در حال شیوع است، گران کردن بیمورد اجناس، احتکار، کمفروشی در غیاب نهادهای نظارتی دلیلی یا چه توجیهی میتواند داشته باشد؟ این دومینوی فرصتطلبی تا کجا باید پیش برود؟ ابعاد اجتماعی، روانی و سیاسی این مسأله چیست؟
جدال بر سر قدرت، شأن و ثروت
حمیدرضا رحمانیزاده دهکردی، عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی درباره چگونگی شکلگیری احتکار و پیوند آن با قدرت و سیاست و همچنین بسترهای احتکارساز در عرصه سیاسی به ایرناپلاس میگوید: همیشه در طول تاریخ سه مورد «کمیابی» وجود داشته است که آدمها دوست داشتهاند فقط در اختیار آنها باشد. یکی قدرت، دیگری شأن و آن یکی هم ثروت که همواره در طول تاریخ جدال بر سر آنها وجود داشته است. رحمانیزاده دهکردی درباره پروسه شکلگیری احتکار در نظامهای سیاسی توضیح میدهد: در نظام اقتصادی دولت-ملتها از گذشته تا به امروز عرضه و تقاضا تعیین کننده بهای یک کالا بوده که قابل خریدوفروش است. البته در بعضی موارد این کالا ممکن است خریدنی و فروختنی نباشد اما انحصار آنها باعث افزایش قدرت میشود. برای مثال در گذشته کسانی بودند که اجازه نمیدادند «علم» گسترش پیدا کند و به قول معروف «دست در آن زیاد نشود».
احتکار به مثابه ابزار قدرت
به گفته رحمانیزاده دهکردی وقتی چیزی نایاب یا کمیاب میشود، کسانی که این کالا را دارند، آن را نگه میدارند تا بهعنوان ابزار قدرت از آن استفاده کنند. گاهی اوقات شما میبینید در عرصه سیاست برخی از کشورها و ابرقدرتها تصمیم میگیرند در شرایطی که دولتهای کوچکتر نیاز به این کالا دارند از این ابزارها برای تحت فشار قرار دادن یا تغییر سیاستهای آن کشور استفاده کنند. این کار هم به همین شکل است. اما از منظری دیگر و در ابعاد فردی. افراد یک جامعه در اشل کوچکتر و برای سود مادی از این حربه استفاده میکنند.
اقدامات قهری فقط سرشاخهها را هرس میکند
رحمانیزاده دهکردی میافزاید: احتکار در کشورهای جهان سوم با استفاده از ابزارها و با حمایت برخی اهرمهای قدرت شکل میگیرد. به همین دلیل این اقدامات قهری و قضائی هم نمیتواند این معضل را ریشه کن کند و فقط سرشاخهها را هرس میکند. احتکار خلاف تصور عمومی در یک نقطه صورت نمیگیرد. این پدیده در طی جزایری متعدد تکثر مییابد و شکل میگیرد که دولتها متوجه آن نیستند و صرفا چند نفر از این کارخانهدارها را مجازات و شناسایی میکنند اما میبینند که این وضعیت همچنان تداوم پیدا کرده است. مسأله بعدی این است که برای اینکه آدمها چنین رویهای را انجام ندهند، باید یک نوع حس فداکاری و دیگرخواهانه در آدمها از پیش شکل گرفته باشد. بهویژه در زمانهای که مشروعیت مراجع سیاسی، مذهبی و فرهنگی و ملی کاهش پیدا میکند، مردم کمتر به قبح احتکار توجه میکنند. احمد بخارایی، جامعهشناس انحرافات گفت: این رفتار را در جای جای تعاملات اجتماعی مشاهده میکنید که در پدیده کرونا هم خودش را در قالب احتکار نشان داد. اما این الگوی رفتاری چرا اینقدر قوی همچنان در صحنه حاضر است و در تلفات سهیم است؟ علت اصلی احساس عدم امنیت اجتماعی-روانی است. یعنی شهروندان این جامعه به این نتیجه رسیدهاند که کلاه خودت را بگیر که باد نبرد. احساس عدم امنیت ابعاد مختلفی دارد. عدم امنیت شغلی و مالی و اقتصادی گرفته تا عدم امنیت عاطفی و جانی. وقتی این احساس عدم امنیت در افراد جامعه شکل بگیرد این الگوی رفتاری تقویت میشود. اینجاست که «من» فرد در مقابل «ما»ی جامعه قرار میگیرد و فردیت برجستهتر میشود. علت گسترش این فردیت هم این است که در جامعه فرصتها به صورت برابر توزیع نشده و رقابت صحیح وجود ندارد. آدمها میبینند در این جامعه کسانی که شایستهتر هستند، پایینتر هستند، کسانی که ناشایستهتر هستند بالاتر هستند. این عضو انجمن جامعهشناسی ایران میافزاید: در نظام سیاسی ما این الگو بسط یافته و خواسته یا ناخواسته این الگو در جامعه ما نهادینه شده است. طبیعی است که در این وضعیت توزیع غنایم و فرصتها برای خودیها صورت میگیرد و غیرخودی دفع میشود و در پرتگاه عدم امنیت روانی قرار میگیرد. ببینید اگر در کشورهای توسعه یافته آدمها در چارچوب مشخصی رفتار میکنند، به اندازه نیازشان پسانداز و ذخیره دارند، علت این است که آنها نسبت به آینده نگرانی ندارند و احساس امنیت میکنند. افراد از این موضوع مطمئن هستند که اگر بیکار شوند بیمه بیکاری میگیرند، از کار بیفتند، بیمه از کارافتادگی دارند، اگر طلاق میگیرد، آواره کوچه و خیابان نمیشود و دولت حمایتش میکند و رها نمیشود.
محتکران چگونه میاندیشند؟
این جامعهشناس اضافه میکند: وقتی در جامعه عدم تعادل در شئون مختلف آن وجود داشته باشد، این سوال مطرح میشود که از این خوان نعمتی که به صورت نابرابر توزیع میشود، من چطور میتوانم از آن بهرهمند شوم؟ طبیعی است که فرد در این جامعه برای اینکه بالا برود همه چیز را زیر پا میگذارد. حالا چرا این کار را میکند؟ برای اینکه به جایی برسد که احساس امنیت کند. حالا میخواهد هر اتفاقی در جامعه بیفتد. من امنیت دارم و کاری به بقیه ندارم. پس سه حلقه مهم است. توزیع نابرابر فرصتها و عدم رقابت عادلانه که نتیجه آن احساس عدم امنیت است و در پی این دو عامل بحران احتکار شکل میگیرد.
مسکنهای موقت چاره کار آن نیست
بخارایی در پایان میگوید: در انبوه توزیع نابرابر فرصتها، افراد به الگویِ «ترجیحِ نفع شخصی بر نفع عموم جامعه» روی میآورند. اینکه فرد هرچقدر بتواند برای خودش جمع کند موفقتر است و زیاد داشتن در جامعه ما تشویق و تحسین دیگران را به دنبال دارد. بنابراین کسانی این امکان را داشته باشند، تعلل نخواهند کرد، در هر شرایطی از آب گلآلود ماهیشان را میگیرند. آنها حتی اگر خودشان شاهد مرگ افراد جامعه هم باشند، در تلاطم بیتفاوتی به کار خودشان ادامه میدهند. بنابراین مسأله اصلی ما الگوهای رفتاری است که به صورت ساختار درآمده و به صورت یک ارزش اجتماعی در جامعه نهادینه شده است. راهحلها و مسکنهای موقت چاره کار آن نیست و این وضعیت باید در سطح نهادهای کلان تصمیمگیر بررسی، آسیبشناسی و آنتولوژی (هستی شناسی) شود
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotn