چرخانمقالات

عبدالصمد کامبخش: نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران (مجموعه مقالات ـ بخش دوم)

تاریخ سوسیال دموکراسی ایران هنوز محتاج به کاوش‌های بسیار است. آنچه در باره ی پیدایش سوسیال دموکراسی و چگونگی سازمان‌های اولیه‌ی آن گفته و نوشته شده است تحقیقاتی است مقدماتی و در بسیاری از موارد قابل تردید.

در باره سوسیال دموکراسی انقلابی ایران

(تشکیل، فعالیت و نقش آن در انقلاب مشروطیت)

مسلم این است که سوسیال دموکرات‌ها در ایران از همان آغاز سده‌ی بیست در فعالیت بوده‌اند و این فعالیت همواره در ارتباط نزدیک با سوسیال دموکرات‌های انقلابی (بلشویک) روس و ماوراء قفقاز بوده است.

از جمله فعالیت نهانی سوسیال دموکرات‌های ایران رساندن مطبوعات مخفی بلشویک‌ها و روزنامه مخفی «ایسکرا» (جرقه) ارگان حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه از اروپا (برلن ـ وین ـ تبریز) به باکو است که تحت نظر شخص لنین و همسرش کروپسکایا انجام می‌گرفته است. چنانکه در نامه‌ای که کروپسکایا در ماه مه ۱۹۰۱ از سویس به متصدی این کار در حاجی طرخان (هشترخان) نوشته است گفته می‌شود:

«از طریق ایران چهار بسته فرستاده شد... چگونگی را اطلاع بده، سرعت حمل مطبوعات تا چه اندازه است؟ دانستن این موضوع اهمیت دارد تا بدانیم آیا این راه برای ارسال شماره‌های «ایسکرا» هم بدردخور است یا اینکه تنها می‌توان جزوات را از این راه حمل نمود».

(منظور راه تبریز است و از این نوشته پیداست که تا آن موقع جزواتی حمل شده بوده است و درصدد بوده‌اند روزنامه «ایسکرا» را هم از این راه بفرستند).

و نیز لنین در پاسخ گالپرین ـ نماینده روزنامه «ایسکرا» در باکو که دیر رسیدن مطبوعات ارسالی را دلیل نامناسب بودن این راه می‌دانست، شخصاً می نویسد:

«مدت زیادی نیست که ما از وین به ایران (مطبوعات) ارسال داشته‌ایم و اظهارنظر در این باره عجولانه خواهد بود. چه بسا موافقت داشته باشیم. صاحب آدرس را در شهر تبریز مطلع سازید که باید کتاب هائی دریافت کند و رسید آنها را اطلاع دهید».

در باره پایه‌گذاران سوسیال دموکراسی در ایران، تاریخ نویسان بطور عمده متحدالقولند و آن اینکه نخستین آورندگان افکار و تشکیل دهندگان گروه‌های سوسیال دموکراسی، ایرانیانی بوده‌اند که در ماوراء قفقاز در کنار سوسیال دموکرات‌های روس مبارزه کرده و تجربه اندوخته اند، بویژه ایرانیانی که برای کارهای فصلی و موسمی و یا نسبتاً درازمدت به ماوراء قفقاز و آسیای میانه و بیش از همه برای کار در صنایع نفت به باکو رفت و آمد می‌کرده اند.

فقر روستا و ورشکستگی کاسب‌های شهری در نتیجه‌ی رقابت خارجی، عده‌‌ی زیادی از مردم ایران را برای تلاش معاش آواره می‌ساخت. قسمت اعظم آنها به مراکز صنعتی روسیه‌ی تزاری روی آوردند. مهمترین این مراکز معادن نفت باکو بود.

کار در میان کارگران ورزیده، تماس با انقلابیون روس و ماوراء قفقاز، شرکت در مبارزات و اعتصابات، سطح آگاهی آنان را بالا می‌برد و خود آنها را آماده مبارزه در کشور خویش و انتقال تجربه ی بدست آمده و عقاید خود به دیگران می‌نمود.

برای آنکه مقیاس این آمد و رفت‌ها بهتر معلوم شود کافی است گفته شود که مثلاً عده‌ی افرادی که در سال ۱۹۱۱ از مرزهای ایران خارج شده‌اند بیش از ۱۹۰ هزار و مراجعت کنندگان اندکی بیش از ۱۶۰ هزار نفر و در سال ۱۹۱۳ به ترتیب در حدود ۸۳ و ۶۶ هزار نفر بوده اند. این‌ها ارقام رسمی است که از دفاتر کارگذاری‌های مربوطه (نمایندگی‌های وزارت امورخارجه در ایالات) استخراج شده و حال آنکه از روی آمار غیر رسمی می‌توان گفت که سالانه در حدود ۳۰۰ هزار نفر از نقاط مختلف ایران (آذربایجان، گیلان و خراسان) به روسیه برای کار می‌رفته اند.

در حدود پنج درصد مجموع کارگران مؤسسات ماوراء قفقاز و ۵۰ درصد کارگران نفت باکو را ایرانیان تشکیل می‌دادند که در کلیه‌ی جنبش‌های کارگری این نواحی شرکت فعال داشتند. از میان آنهاست که اشخاصی نظیر حیدرعمواغلی رهبر آینده‌ی حزب کمونیست ایران بیرون آمده‌اند.

سوسیال دموکرات‌های بلشویک بخصوص بلشویک‌های قفقاز به این کارگران تجربه می‌آموخته، به آنها برای مبارزه در میهنشان الهام می‌بخشیدند و آنها را به افکار انقلابی مجهز می‌ساختند. در آستانه‌ی انقلاب مشروطیت ایران در نتیجه اعتصاب‌های عظیمی که در بنگاه‌های صنعتی نفت باکو رخ داد و اخراج‌های دسته جمعی، عده زیادی از کارگران ایرانی مجبور به ترک کار و مراجعت به ایران شدند. در پیام جلیل محمد قلی زاده ـ مدیر مجله ملانصیرالدین که بعدها در ایران شهرتی بسزا بدست آورد ـ به این کارگران چنین می‌خوانیم:

«پس از آمدن به میهنتان مردم برهنه، گرسنه و ستمکش نظیر خودتان را گرد آورید، به آنها مژده دهید که طبقه‌ی کارگر روس بپا خاسته است. به همشهری‌های کارگر بگوئید که رفقای روس به آنها درود می‌فرستند، به آنها اطمینان دهید که اگر راه رفقای اینجا را پیش گیرند و بخواهند از یوغ استبداد رهائی یابند، اگر خواسته باشند حقوق انسانی خود را بکف آورند و نفسی به آزادی بکشند، آنگاه است که رفقای روسیه پرچم خود را بیادگار به آنها خواهند سپرد. بگذار مردم تحقیر شده و فقرزده‌ی کارگر شعار ما را روی آن پرچم بخوانند: رنجبران روی زمین متحد شوید. بگذار بخوانند و متحد شوند».

عده زیادی از این کارگران در انقلاب مشروطیت ایران که نخستین انعکاس انقلاب روسیه در خاور بود شرکت فعال جستند.

****

انقلاب مشروطیت ایران

انقلاب مشروطیت ایران (۱۹۱۱ ـ ۱۹۰۵) یکی از حوادث مهم جهانی زمان خود بشمار می‌آید. این انقلاب در اوائل قرن بیستم آغاز شد یعنی هنگامی که سرمایه‌داری جهانی پا به عرصه‌ی نوین خود امپریالیسم گذاشت. جهان میان دول بزرگ یا بعبارت دقیق‌تر انحصارهای سرمایه‌داری تقسیم شده بود. ایران ازجمله طعمه‌های باقی‌مانده‌ای بود که، برحسب موقعیت جغرافیائی خود، می‌بایستی یا در کنام امپریالیسم انگلیس فرورود یا به تصرف روسیه تزاری درآید و یا بین این دو تقسیم گردد. مناسبات مسلط فئودالی متکی به رژیم سلطنت استبدادی راه رشد را بر بورژوازی جوان بسته بود. ضربات سرمایه خارجی برای بورژوازی ملی و خرده بورژوازی شهر خردکننده بود. توده‌ی دهقانی زیر فشار استثمار وحشیانه و فقر هلاکتبار بسر می برد. تضادهای اجتماعی به منتهای حدت خود رسیده بود.

در این شرایط وقایعی در جهان رخ داد که باعث تقویت روحیه ی انقلابی در ایران شد: ناکامی‌های انگلیس در جنگ با بوئرها، شکست روسیه تزاری از ژاپن و از همه مهم‌تر انقلاب ۱۹۰۵ روسیه.

انقلاب روسیه آن تکان نیرومندی بود که موجب انفجار بلافاصله‌ی انقلاب در ایران گشت. در بدو امر بورژوازی در راس انقلاب قرار گرفت. طبقات دیگر هنوز خواستی از خود ابراز نمی داشتند. در‌واقع خلق برای گرفتن مواضع اولیه از استبداد بدنبال بورژوازی رفت. ولی غریزه از همان روز اول به بورژوازی حکم می‌کرد که تند نرود. جنبه‌ی دوگانه بورژوازی خود را نمایان می‌ساخت. به نسبت بسط انقلاب، بورژوازی راه عقب نشینی را آماده می‌نمود. ولی نیروی مردم این راه را بست. اواخر سال ۱۹۰۶ و اوائل سال ۱۹۰۷ را می‌توان سرآغاز مرحله‌ی نوینی در انقلاب مشروطیت شمرد. در نقاط مختلف طبقات جداگانه‌ی مردم با خواست‌های خود به عرصه مبارزه وارد می‌شوند. در بسیاری از نقاط آذربایجان و گیلان دهقانان از پرداخت بهره مالکانه خودداری کردند، خواستار تقسیم زمین شدند. خرده‌بورژوازی شهر بدنبال جناح اعتدالی بورژوازی عقب‌گرد نکرد. در یکرشته از بنگاه‌های کوچک موجود، کارگران دست به اعتصاب زدند. مبارزه وارد مرحله‌ی عالی خود گشت و شکل مسلحانه بخود گرفت که مهم‌ترین نمونه آن دفاع قهرمانانه‌ی تبریز و لشگرکشی انقلابیون گیلان به پایتخت است.

انقلاب مشروطیت ایران یکی از طولانی‌ترین مبارزات مسلحانه‌ی زمان خود بود. این انقلاب اجرای نقشه‌های دول امپریالیستی را (با آنکه در سال ۱۹۰۷ روسیه تزاری و انگلستان رسما ایران را بین خود تقسیم کردند) تا آستانه جنگ بین‌المللی کشاند و هنوز جنگ پایان نیافته بود که انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر این نقشه‌ها را درهم ریخت.

لنین با توجه خاصی که به جنبش رهائی‌بخش ایران ـ این همسایه‌ی بلافصل روسیه ـ داشت طی مقاله‌ی «مواد انفجاری در سیاست جهانی» در باره‌ی انقلاب ایران چنین می‌نویسد:

«وضع انقلابیون ایران در کشوری که از یکطرف اربابان هند و از سوی دیگر حکومت ارتجاعی روس در شرف تقسیم آنند، بس دشوار است. ولی مبارزه‌ی سرسخت تبریز، کامیابی‌های مکرر نظامی انقلابیون، که به نظر می‌رسد درهم شکسته‌اند، نشان می‌دهد که سردمداران شاه حتی با گرفتن کمک از لیاخوف‌های روس و دیپلمات‌های انگلیس نیز با شدیدترین مقاومت‌های توده‌ی مردم روبرو هستند. چنین جنبش انقلابی که می‌تواند به کوشندگان بازگشت به دوران گذشته اسلحه بدست پاسخ دندان‌شکن بدهد و قهرمانان چنین کوشش‌هائی را مجبور به درخواست کمک از خارج بکند، محوشدنی نیست و حتی پیروزی کامل ارتجاع ایران در این شرایط تنها می‌تواند آستانه‌ی هیجان‌های نوین توده‌ای بشود

صحت این پیشگوئی لنین را از انقلاب‌های بعدی آذربایجان، گیلان، خراسان به ثبوت رسانید. در باره‌ی اهمیت و عظمت انقلاب مشروطیت ایران و مبارزه‌ی مسلحانه‌ای که در شمال انجام شد مطالب بسیاری نوشته شده که یکی از آنها را برای نمونه ذکر می‌کنیم.

پاولویچ از تاریخ‌نویسان انقلابی روس، انقلاب ایران را چنین وصف می‌کند:

«میان کشورهای آسیائی، ایران نخستین کشوریست که صلای جنگ را علیه استبداد شاهان خود، علیه زورگوئی ددمنشانه‌ی حکومت های اروپائی، که پشت سر آنها ایستاده اند، درداد. ایران پیشتاز کوچک آسیای بیدار شده است. ولی پیشتازی است جسور که تا دل اردوگاه خصم تاخته و با وجود کوچکی خود هراس در دل دشمن افکنده است، زیرا از پس آن، هند ۳۰۰ میلیونی و سپس چین ۴۰۰ میلیونی در حرکتند

عناصر پرولتری و سوسیال دموکرات بویژه در مرحله‌ی دوم انقلاب ایران ـ مرحله‌ای که انقلاب در آذربایجان و تاحدودی گیلان جنبه‌ی دموکراتیک وسیعتری بخود گرفت ـ نقش سازمان‌دهنده و تجهیزکننده‌ی مهم و موثری ایفاء کردند و یا بهتر بگوئیم به همت آنها بود که در این نواحی انقلاب مجددا اوج گرفت و به مرحله‌ی عالی خود ـ قیام مسلحانه رسید.

علاوه بر سوسیال دموکرات‌های ایرانی عده‌‌ی قابل توجهی از سوسیال دموکرات‌های بلشویک قفقاز نیز در بحبوحه‌ی انقلاب مشروطیت به ایران شتافتند. از آن گذشته انقلابیون ایران از کمک‌های فنی سوسیال دموکرات‌های روس نیز بهره‌مند بودند. در تاریخ ۳ فوریه ی ۱۹۰۷ گارتویک سفیر روس در ایران به وزارت خارجه‌ی روسیه چنین گزارش می دهد:

«رابطه‌ی انقلابیون ایران بویژه نواحی مرزی (گیلان و آذربایجان) با کمیته‌های قفقاز بدون شک برقرار است. شبنامه‌های فراوانی که در اینجا با شعارهای عدالت، آزادی، مساوات منتشر می‌شود در چاپخانه‌ی انقلابی شهر باطوم طبع می‌شود

در یادداشت‌های چرچیل مترجم سفارت انگلیس که به گیلان سفر کرده بود چنین می‌خوانیم:

«برای من کاملاً آشکار گشت که جنبش رشت در قفقاز طرح‌ریزی گردیده و بدست یکدسته قفقازیان مصمم که عده‌ی آنها از ۵۰ تن بیش نبود، اجراء گردیده و طی شش هفته‌ای که از هشتم فوریه گذشته است بر تعداد این افراد افزوده شده و بطوری که بمن گفته شده عده‌ی آنها اکنون به ۳۵۰ تن بالغ است

مرحوم کسروی در باره‌ی نقش سوسیال دموکرات‌ها در مبارزه تبریز می‌نویسد:

«رشته‌ی کارها در دست آنان می‌بود… آنان نیک می‌دانستند که خودکامگی از میان نرفته و تنها نام مشروطه نتیجه‌ای دربر نخواهد داشت و باید نیرو بسیجید و برای نبرد آماده گردید. نیک می‌دانستند که اگر مردم را بخود رها کنند کم کم سست گردیده و از جوش فرو خواهند نشست…» (۱)

ن . ک . به لوا تاریخ نویس شوروی نقش بخصوص بزرگی برای سوسیال دموکراسی در تاریخ انقلاب ایران قائل است. وی به مطالبی از گزارش گارت ویک سفیر روسیه‌ی تزاری که مجری با تجربه‌ی سیاست استعماری تزاری در ایران بوده است اشاره می‌کند که گفته است با وجود تمایل شاه و عده‌ای از وزراء و رجال و مطبوعات هنوز گامی هم در تصویب طرح ایجاد مجلس سنا برداشته نشده است. گارت ویک اضافه می‌کند:

«این نکته دلیل واضحی بر نیرو و نفوذ جمعیت‌های انقلابی است. این جمعیت‌ها بخوبی درک می‌کنند مجلس سنا که کنسراواتیوتر است می‌تواند ترمزی در راه اجراء هدف‌های جنایت بار آنان باشد…» (۲)

این نکات درباره‌ی فعالیت سوسیال دموکراسی از منابع مختلف ذکر شد تا اگر ما از گفته خود سوسیال دموکراتها شاهدی بیاوریم حمل بر غلو از جانب آنها نشود. در پیامی که هنگام انقلاب به امضای حزب «سوسیال دموکرات ایران» خطاب به مردم کشور صادر شد گفته می‌شود:

«سوسیال دموکراسی ایران بود که مشروطیت را گرفت، دفاع تبریز را سازمان داد و در آن هنگام که استبداد خود را در همه جا پیروزمند می‌دانست و در صفوف آزادیخواهان ایران امیدی حکمفرما بود لشگرکشی به تهران را تهیه دید.»

این پیام مربوط به زمانی است که دخالت نیروهای اجنبی خطر جدی برای سرنوشت انقلاب و استقلال کشور فراهم ساخته بود. حزب سوسیال دموکرات «مردم صادق و با شهامت را دعوت می‌کند که زیر پرچم وی گرد آیند، حکومت منفور را سرنگون کنند و کشور را از ستم خارجی که می‌تواند آخرین آثار آزادی را، که با آن همه مشقت به‌دست آمده، از بین ببرد نجات دهند.» (۳)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱)کسروی ـ تاریخ مشروطیت ایران، چاپ چهارم صفحه ی ۱۷۵ ـ ۱۷۶

۲) ن. ک. به لوا- مقاله درباره‌ی سوسیال دمکراسی ایران در مجموعه‌ی مسایل تاریخ و ادبیات کشورهای خارجی خاور از انتشارات دانشگاه مسکو ۱۹۶۰

۳) پاولویچ وایرانسکی- مقاله‌ی «ایران در مبارزه برای استقلال» فصلی از کتاب «تاریخ مختصر تکامل انقلاب ایران» سال ۱۹۲۵

ادامه دارد

 

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet

 

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا