آیا تغییرات بنیادی اقتصادی – اجتماعی بدون گسستی جهشی و خون ریزی امکان پذیر است؟
ناصر آقاجری: آن هایی که دسترسی به ماسک، دستکش یک بار مصرف و ژل برای ضد عفونی را ندارند وقادر به خرید آن از بازار آزاد نیستند و هر آن ممکن است کرونا بر سرشان آوار شود، نا گزیر بهتر میبینند، بدون توجه به واقعیت مرگ بار همه گیری کرونا، به گرفتاری های ابدی و هر روزشان، بپردازند. بازتابی از یک جامعه بدون قانون و رها شده در قوانین خود به خودی “بازار آزاد”.
یک متن چکیده از فلسفه علمی در مورد پرسش بالا:
“تغییر عمیق کیفی، می تواند سریع و ناگهانی وتمام وکمال باشد، می تواند تدریجی و جزء به جزء با زوال تدریجی عناصر کیفیت کهنه باشد… جهش تدریجی را نباید با انباشته شدن تدریجی تغییرات کمی… اشتباه کرد. جهش حتی اگر ندریجی هم باشد، تغییری است در کیفیت و به مراتب عمیق تراز شدید ترین تغییر کمیت… رویه بعد، نا دیده گرفتن اصل تنوع جهش و مطلق کردن تنها یک شکل و آن هم شکل به ظاهر انفجاری یعنی دگماتیسم.”
ماتریالیسم دیالکتیک اثر اندیشمند بزرگ امیر نیک آیین، تنوع اشکال گذار در رویه ۱۷۲ – ۱۷۴
زمانی که کتابی را مطالعه می کنم به خصوص اگر نزدیک ساعت خوابم باشد تمام مطالب خواند شده، مانند یک سریال از ابتدا تا انتها در خوابم مرور میشوند، البته با اگرها وشایدهایی که هیچ ارتباطی با متن خوانده شده ندارد. معلوم نیست چرا نا خودآگاه ذهن من آنها را وارد این سریال میکند. ولی این بار با خواندن بخش تغییرات کمی به کیفی برخلاف همیشه، خواب از سرم پرید و نمی توانستم بخوابم، با خود میاندشیدم:
ایران در بحران ژرفِ اقتصادی – اجتماعی و حاکمیتی سر در گم، بدون قانون و سرکوبگر گرفتار است، مردم هم، با تحریم انتخابات مشروعیت نظام را نفی کردند. از سوی دیگر، نیروهای اجتماعی در ایران در پراکندگی به سر میبرند و حاکمیت تنها راهی را که می شناسد و کاربردی میکند، سرکوب خونین معترضین است که می خواهند طبق قانون اساسی دور ریخته شده ی موجود، از حق اعتراض خود استفاده کنند. ابعاد بحران به خط قرمزهای فروپاشی رسیده است.
از این رو، حتی برخی اقتصاددانان نولیبرال که مشوق رهبران حاکمیت برای کاربردی کردن مناسبات اقتصادی نولیبرالی در ایران بودهاند، در رسانههای نظام اعلام کردند: (نقل به مضمون) باید در مناسبات موجود (سرمایه داری نولیبرالی) تغییراتی کیفی ایجاد گردد. آقای نیلی که مشاور ارشد دولتهای پس از جنگ به خصوص دولت فعلی بود اعلام کرد: (درمهرنامه ارگان نولیبرالی ایران) در چین از سرمایه گذاری غرب استقبال کردهاند بدون آن که خصوصی سازی را کاربردی کنند. ایشان به گونه غیر مستقیم مناسباتی را تایید کردند که ترکیبی از اقتصاد سوسیالیستی و سرمایه داری کنترل شده به وسیله نهادهای مردمی در چین است. البته این نظریه ایشان، در رابطه با یک قیاس با مناسبات دولتهای نولیبرالی ایران صورت گرفته است، والی ایشان هم چنان یک اقتصاد دان نولیبرال و استاد دانشگاه چنین مناسبات ارتجاعی هستند.
در هر صورت تداوم روند سیر تحولات اجتماعی با قیام مردم و سرکوب خونین توسط اقلیت حاکم، در نهایت فروپاشی نظام را در دستور خود خواهد داشت. تنها، زمان آن و هزینه انسانی آن، مشخص نیست. شرایط ویژهای که بستگی به عوامل متعدد اجتماعی در ایران و توانایی دخالت، با وجود تضادهای منافع اقتصادی امپریالیست ها دارد، البته طبق روال همیشگی اتحادیه امپریالیستی، با نشستی مانند گوادلوپ منافع شان را به هم نزدیک میکنند و از عوامل داخلی شان خواهند خواست به فرمان نشست، عمل کنند. با توجه به این واقعیت که مردم ایران در سازمان های صنفی، مدنی و سیاسی خود متشکل نیستند وحاکمیت هم مانند اسد و قزافی مایل نیست، آزادی اندشه را که برآیند مبارزه مردم در انقلاب ۲۲ بهمن است، در کشور عملی کند. آیا سرنوشتی مانند سوریه و لیبی در انتظار ماست؟ آیا می توان این تغییرات ژرف کیفی را که پیش روی ماست، به گونه تدریجی و بدون خون ریزی کاربردی کرد؟ در این اندیشهها چنان گرفتار شده بودم که نمیدانم کی خواب مرا در خود فرو برد. در ذهنم مرز اندیشه و رویا در هم ادغام شد، در این وضعیت خاص، اندیشه و رویا ها ترکیبی خاص خلق می کنند. تصور میکردم بنیادهای اقتصادی سرمایه داری نولیبرالی در حال جا به جایی است تا مناسبات اقتصادی اصل های ۴۴ – ۴۵ قانون اساسی که سرمایه داری بخش سوم آن است نه بخش اصلی آن، جایگزین نولیبرالی گردد.
ولی چون پردازشهای ذهن من به خوبی می دانست سرمایه داری دولتی زمانی میتواند موفق و توسعه یابد، که در دستان مردم به خصوص نیروی کار مولد قرار گیرد، زیرا چنین مناسباتی با حاکمیت هر نوع استبداد و دیکتاتوری چه آسمانی و چه زمینی، در تضاد است. پس چنین مناسبات اقتصادی در صورتی امکان دارد عملی و موفق گردد، که حاکمیت موجود برای بقای باورهای مذهبی که مدعی آن است، داوطلبانه و یا با قدرت تودهای مردم، کنار برود وبا اعلام آزادی اندیشه از مردم خواسته شود در انتخاباتی آزاد (البته نه آزاد با مفهوم سرمایه داری) نمایندگان خود را انتخاب کنند، تا نوع مناسبات اجتماعیشان را، مشخص کنند. رویایی که حتی خوش خیال ترین آدمها هم نمیتوانند در توهمات خواب آلود خود به این ضرورت و آرزو برسند. ولی منِ خیال پرداز، همیشه در رویاهایم با یک اگر میتوانم از این مرزعبور کنم و سر خود را، کلاه بگذارم و به لذتی، تخیلی برسم. این مخدر رویایی، دیری نپایید. واقعیتها که دشمن آشتی نا پذیر “توهم” و خیال پردازی انتزاعی هستند، وارد میدان شدند وکابوسی را به جانم انداختند.
این وضعیت نو نیازی به اگر و شاید نداشت، تداوم وضع موجود را میدیدم وادامه روند اعتراض و سرکوب خونین وکشتار بی رحمانه را. تداوم پروسه ی موجود را می دیدم، اعتراضات و سرکوب دد منشانه را، که در نهایت به مروراقلیت حاکم را کوچک تر و کوچک تر میکند و مردم را مصمم تر، وسیر تحولات اجتماعی را خونینتر. ذهن پریشانم از این همه دد منشی برای رهایی از ناامیدی به گذشته جهان و ایران رفت. درس های تاریخ در تاریکترین استبدادهای دینی در قرون وسطی اروپا و آسیا و به خصوص در ایران را با ترکیبی عجیب وارد این بل بشوی ذهنی من کرد. مبارزه خرم دینان با مساوات طلبی مزدکی شان و حکومت یک صد ساله سربداران خراسان با سفرههای عامشان وباور به ظهور امام زمانشان، پس از شکست سپاهیان مغول را می دیدم ( به کتاب کشاورزی و مناسبات ارضی ایران در عهد مغول مراجعه گردد.) و حکومت صد ساله قرامطه لحاسا در شمال عربستان و بحرین را که با نگرش مساوات طلبی خرم دینی و تعصبات قومی شیعی و نوعی عقل گرایی ابتدایی را، در هم ریختند تا ترکیبی از تامین اجتماعی پیشرفته همراه با برده داری را با هم کاربردی کنند، (به کتاب سفر نامه ناصر خسرو مراجعه گردد) و حاکمیت شان یک صد سال در جزیره بحرین دوام آورد. اندشه های ترسیدهام فریاد میزدند: زمانی که پیروزی در آن دنیا عقب مانده ممکن بود، در زمان امروزغیر قابل تردید است.
از سوی دیگر ذهن جستجوگر منابع تاریخی، به اروپا رفت و سرکوب کاتولیکهای فئودال شده، ثروتمند و سرکوب گر را، در کنار جنبشهای قرون وسطی ایران قرار داد. رنسانس پس از سرکوب مذهب واپس گرا، دگم و لاتغیر کاتولیک، بستر مناسب توسعه دانش و صنعت در اروپا را فراهم نمود. گویی در ذهن خیال پرداز من جنگی خونین و بزرگ بین ترس و یاس، امید وپیروزی واقعیت و توهم و رویا در حال چالش بود. عاقبت مشکل پروستات به این نبرد موقتا خاتمه داد. ولی عادت دیگر ذهن من ادامه سریالی خوابهایی است که می بینم. شاید به دلیل تاثیر ژرف کتابهایی است که آخر شب میخوانم درهر صورت هنوز کاملا به خواب نرفته بودم که در گیری ذهنی بین واقعیت و رویا باز آفرینی شد. مردم بی سلاح را میدیدم که در هر دوره تاریخی در مقابل ارتشهای تا دندان مسلح پیروز میشدند.
پردازشهای ذهن من در قیاس دیروز قرون وسطی و امروزی که امکانات اطلاع رسانی ابعادی حیرت انگیز یافته و فرصتهایی که دانش در اختیار بشر مبارز قرار داده امکان پیروزی شیرین را نزدیک به یقین میساخت. منظور فاصله زمانی پیروزی داد بر بیداد را کوتاه تر به تصویر میکشید، والی در پیروزی نهایی مردم تردیدی نیست. اگر در رویا با یک اگر، داد و آزادی پیروز است در واقعیت پس از آخرین شکست پیروزی امکان پذیر خواهد شد. کابوس نیم شب درگیری خونین مبارزات مردم خوزستان را، آن چه را خود دیده بود، پیش از پیروزی انقلاب ۲۲ بهمن را به میدان این کابوسهایم آورد. در گیریهای مردم و ارتش آمریکایی شاه، در خیابان پهلوی اهواز و رو در رویی تانک و تیر بار با مشت افراشته جوانان را به سیر اندیشههایم گره زد، پیوندی غیر منتظره. شاید ذهن نا امید از پیروزی با نیروی نظامی امروزین، میخواست با نشان دادن پیروزی دستان خالی مردم پیش از انقلاب ۲۲ بهمن، با تانک و تیرباردیکتاتوری که او هم گام در حاکمیت مطلقه با تنها حزباش “حزب رستاخیز” گذاشته بود، بدین گونه میخواست ازپیروزی گذشته امید به پیروزی آینده را نوید بدهد.
در هر صورت این ترکیبات غیرمعمول ذهنی شکست استبداد را پس از تداوم پیگیری در خون ریزهایش، رقم زد. ادامه کابوسی باور نکردنی بود، کشتارِ پس از پیروزی، خون بارتر از دوران درگیری ها بود. فقط کافی بود لکه ای بر پیشانی کسی می دیدند تا او را قطعه قطعه کنند. در ایران چیزی به نام روحانی و دین سیاسی به جا نمانده بود. باور های مذهبی به درون ذهنها رفته بودند. تغییرات تغییراتی بنیادی در نگرش دینی مردم پس از کشتارهای خونینِ نهایی، عملی شده بود. دوران تاریکی که از آن به نام داعش وطنی نام خواهند برد، به درون کتاب های درسی رفتند تا کودکان با وحشت این دوران قتلهای زنجیرهای، گروهی و کشتار مردم برای اعتراضات به حق شان را، با حیرت بخوانند.
آری در تاریخ معاصر این آخرین فرصت برای کسانی است که اهرمهای حاکمیت را در دست دارند تا از حداقلهای باورهای خود پاسداری کنند. تا راه خونین ضد مردمی را رها کنند و حاکمیت را به مردم بازگردانند، والی مردم آن را با قدرت پس خواهند گرفت. در این صورت وضعیت برای برخی بسیار دشوارتر خواهد شد. تنها بدین وسیله امکان دارد سد و مانع سیر تکامل اجتماعی در ایران از میان بر داشته شود. در آن صورت در کتاب های درسی خواهند نوشت اشتباه تاریخی خود را اصلاح کردند. در حالی که از هیجان این کابوس، اطراف گردنم خیس عرق شده بود، در رختخوابم نیم خیز شده بودم. برای چند لحظه نمی توانستم موقعیت خودم را تشخیص بدهم. منظره تانک و نفر بر زرهی و صدای چندش آور زنجیرهای آنها که گویی بر گوشت وپوست من عبور میکردند، در آخر اسفالت، پهلوی، سی متری، ۲۴ متری و بیمارستان جندی شاپوراهواز، که دیوارش از گلولههای تیربار سوراخ سوراخ شده بودند و جنازههای مبارزین رها شده در حیاط بیمارستان و مردم که با فریاد و سنگ و شعار، سینه به سینه تانک ها ایستاده بودند، مرا به ۴۰ سال پیش برده بود.
بازگشت به امروز و تداعی آن روزهای انقلاب و امکان تکرار آن کابوسی در آیندهای نه چندان دور ایران، ترسناک بود. واقعیتی که تا عملی شدن آن چندی بیش باقی نمانده است. در رختخوابم نشسته به یاد امپراطور ژاپن افتادم که بیش از صد سال پیش داوطلبانه مشروطه و دموکراسی را به مردم ژاپن داد، تا با کمک مردم از ژاپن یک امپراطوری صنعتی – استعماری ومتجاوز بسازد، تا کره و چین و ویتنام را تصاحب کند و به نسل کشی و غارت منابع آنها بپردازد. آیا حاکمیت موجود در ایران خواستی در حد نگرش امپراطورژاپن دارد؟ این ها هم با دلارهای نفتی وارد درگیری لبنان و فلسطین و سوریه وعراق و بحرین و یمن شدهاند، میان این دو تنها یک تفاوت کوچک وجود دارد، ژاپنیها با دموکراسی غربی که دیکتاتوری سرمایه داری است واینها با استبداد دینی و سرمایه داری نولیبرالی همراه با نابودی سرمایه داری ملی و بی اعتنایی به مردمی که صاحب اصلی این کشور هستند، پیش می روند. تفاوت های کیفی که تغییرات بنیادی را ناگزیر می کند. ترس و وحشت کابوس ها خواب را به کلی از من ربوده بود، نیمه شب باز به سوی کتاب رفتم و به مطالعه پرداختم:
” کمونیست ها ضمن درک درست از جا و مقام رفرمها و پرهیز از مطلق کردن یا نفی مطلق آنها، کوشش خود را متوجه سازمان دادن نبرد تودههای زحمتکش و تدارک عمیق مبارزه انقلابی می کنند زیرا که تنها از این راه جهش انقلابی و کیفیتی ضرور در جامعه صورت پذیر میشود.”
ناصر آقاجری
بازنشسته ای از اتحادیه نیروی کار پروژه ای ایران
۱۹ اسفند ماه ۹۸
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet