در این نامه اطلاعاتی در بارهی فعالیت سوسیال دموکراتهای تبریز داده میشود. نوشته شده است که سوسیال دموکراتها سه محفل کارگری ده نفری تشکیل دادهاند و درنظر است که اتحادیههای کارگری نیز تشکیل دهند. گفته میشود که سوسیال دموکراتها در تبریز «نفوذ عظیمی» دارند و در همهی مسائل به آنها مراجعاتی میشود.
آخرین ماده ی دستورنامه ـ ماده ی ۱۴ ـ نظر به خصوصیتی که از نظر سازمانی دارد عیناً نقل می شود:
«هریک از اسناد مهم کمیته ی مرکزی دوازده مُهر خواهد داشت، بدین ترتیب: صدر، معاون، منشی، ثبات، صندوقدار، نفراول، نفردوم، نفرسوم، نفرچهارم، نفرپنجم، نفرششم و در وسط آنها مُهر کمیته مرکزی. در هر حال تعداد مُهرها از ۷ مهر نباید کمتر باشد. برای اسناد غیر مهم ـ از قبیل قبوض، کارت عضویت ـ فقط مُهر سوسیال دموکرات کافی است».
و اما آنچه که در سال ۱۹۰۷ جانشین این دستورنامه شده است یعنی اساسنامه ی «جمعیت مجاهدین» را میتوان تا حد معینی اساسنامه حزبی بشمار آورد ـ منتها حزبی که در زمان انقلاب بسر می برد. ما نکاتی از این اساسنامه را با استفاده از مقاله ی ن. ک. به لوا در اینجا ذکر می کنیم:
اساسنامه دارای ۴۷ بخش است که هر بخش نیز دارای مواد متعددی می باشد. اشخاصی که میخواهند وارد جمعیت شوند باید یک یا دو نفر معرف داشته باشند. اعضاء جمعیت میتوانند در آن واحد عضو جمعیت دیگری هم، که خواهان آزادی و مخالف مرام این جمعیت نباشد، بشوند. (این ماده میتواند قرینه بر این دعوی باشد که جمعیت وسیعتر مجاهدان را سوسیال دموکرات ها و یا «همتی» ها تشکیل داده و امکان باقی ماندن در حزب اصلی را برای خود محفوظ داشته اند). در اساسنامه توجه خاصی به لزوم انضباط سخت و رعایت پنهانکاری شده و تذکر داده شده است که نقض اساسنامه مجازات هائی دربر خواهد داشت که اشد آن میتواند اعدام باشد. بخش ۳۵ حاوی مواد مربوط به حق عضویت است. این مواد بخوبی نشان میدهد که منظور تشکیل دهندگان جمعیت این بوده است که طبقات مختلف را که میتوانند در انقلاب مشروطیت همراه باشند در آن جمع نمایند. حق عضویتی که در این مواد برای افراد معین شده، سوای ورودیه، ماهانه از یک قرآن تا یکصدتومان است (که پرداخت کننده ی آن در آنزمان می بایستی دارای ثروت سرشاری میبود).
ضمن مخارجی که جمعیت برای خود پیشبینی کرده بود (بخش ۳۶) مخارج تهیهی بمب، شبنامه، اعزام ناطقین و فدائیان و نظائر آن نیز ذکر شده است.
در مورد ساختمان و اصول سازمانی جمعیت گفته شده است که: جمعیت دارای کمیته مرکزی است که دستورات آن بدون چون و چرا لازم الاجراء است. عدهی اعضاء کمیتهی مرکزی ۱۵ نفر است. جلسات آن دوبار در هفته تشکیل میشود. جمعیت در نقاط مختلف شعبی خواهد داشت. این شعب میتوانند شعب فرعی تشکیل دهند. امور شعب از طرف دو مجمع اداره میشود: مجمع عمومی و مجمع خصوصی. اعضاء مجامع خصوصی را کمیتهی مرکزی تعیین می کند. مجامع خصوصی دارای ۷ ـ ۱۱ نفر عضو اصلی هستند که از میان خود هیئت عامله انتخاب میکنند: صدر، معاون، منشی، صندوقدار و دو نفر رابط با مجمع عمومی. قرارها به اکثریت بیش از نصف آراء پذیرفته می شود. مجمع عمومی از طرف مجمع خصوصی رهبری شده و در مقابل آن مسئول است. عدهی اعضاء آن ۱۱ ـ ۱۷ نفرند که از میان خود بترتیب مذکور در بالا هیئت عامله انتخاب میکنند. اعضاء جمعیت به گروههای ۲۵ نفری تقسیم شده که هریک دارای رئیس میباشد. کمیسیون خاصی به شکایات رسیدگی میکند. فدائیان را که احکام اعدام و سایر ماموریتهای سری را انجام میدادند فقط رئیس آنها میبایست بشناسد. از اسامی روسای فدائیان فقط مجامع خصوصی میتوانند با اطلاع باشند.
در این نظامنانه توجه خاصی به اصل تعاون و همدردی میشود. مخارج ویژهای برای رهائی رفقای زندانی، کمکهای مادی به خانوادههای مقتولین و زخمیان و غیره پیشبینی شده است.
و اما برنامههای سال ۱۹۰۷ (۱۵ شعبان ۱۳۲۵ هجری قمری) که نیز در شهر مشهد همراه نظامنامهی مذکور تصویب شده است از بسیاری جهات شبیه برنامهی جمعیت «همت» است و این خود رابطه ی نزدیک این دو جمعیت را نشان میدهد. برخی از مواد عیناً از آن برنامه برداشته شده و در بعضی از آنها برحسب موقعیت زمانی و مکانی تغییراتی داده شده است. مثلاً اصلاحات ارضی در برنامه «همت» عبارتست از ضبط کلیهی اراضی، اعم از دولتی و یا اراضی فئودالها و ملاکان و تقسیم آن میان زارعین؛ و حال آنکه در برنامهی «مجاهدان» تنها زمینهای متعلق به شاه و خانوادهی سلطنتی بلاعوض گرفته می شود. این برنامه برای ملاکان برنامهی تحدید مالکیت قائل شده است. زمینهای اضافی را بانک ملی (که برنامه تاسیس آنرا خواستار است) به اقساط خریداری نموده به دهقانان واگذار خواهد نمود.
همچنین در بارهی برقراری رژیم جمهوری در این برنامه چیزی گفته نشده و تنها گفته شده است که «بخواست خدا و به مقتضای زمان، هنگامی که مردم ایران بیدار شدند، موادی به این برنامه اضافه خواهد شد».
خواستهای عمدهی برنامهای عبارتند از: انتخابات عمومی برای مجلس بدون هیچگونه محدودیتی برحسب ملیت و یا دارائی، انتخابات مخفی و همزمان و به نسبت جمعیت بدون درنظر گرفتن وضع طبقاتی، آزادی مطبوعات، گفتار، مجامع، اشخاص، احزاب و اعتصابات، تعلیمات عمومی و اجباری، لغو مالیاتهای سرانه و برقراری مالیات بر دارائی و ثروت (مالیات بردرآمد)، نظام وظیفهی دوساله، برقراری ۸ ساعت کار روزانه، مسئولیت وزراء در مقابل مجلسی که آنها را انتخاب مینماید.
برنامه عبارتست از ۱۳ ماده. ماده ی ۱۰ آن جالب است و آن مخالفت با تشکیل مجلس سناست (۱). چنانکه قبلاً گفته شد بالاخره در نتیجهی پافشاری سوسیال دموکراسی انقلابی، ارتجاع ایران موفق به تشکیل این مجلس نگشت (ولی آنچه در آن موقع نشد و موجبات تأسف سفیر دولت تزاری را فراهم ساخت پس از چهل سال و اندی بدست حکومت محمدرضا شاه عملی گشت و موجبات رضایت اربابان امپریالیستی امروزی را فراهم ساخت).
اطلاعاتی که از اساسنامهی مصوب سال ۱۹۰۷ در باره سازمان جمعیت بدست میآید ناچیز و عبارتست از اینکه:
کمیته مرکزی جمعیت «مانند سابق در قفقاز است». جمعیت در شهرهای تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، رشت و تفلیس دارای شعب میباشد. در باره شعب فرعی جمعیت چیزی گفته نشده است، ولی گزارش استاندار ترکستان روس در آرشیو بدست آمده حاکی است که در عشق آباد یکی از این شعب فرعی وجود داشت که تحت نظر شعبهی مشهد اداره میشد و از مشهد به آنجا مبلّغ اعزام میگشته است و این شعبهی فرعی تا اواخر سال ۱۹۰۷ موفق شده بود یکدسته فدائی مرکب از ۱۵۰ نفر تجهیز نماید.
اینکه اسناد فوق منحصر به سازمان جداگانهای در مشهد نبودهاند محرز است. زیرا نسخهای که بدست سفارت روس افتاده متعلق به شعبهی رشت و دارای مُهر این شعبه میباشد. با اینحال هنوز نمیتوان گردهی صحیحی از شبکهی جمعیت سوسیال دموکراتها و یا «مجاهدان» بدست داد.
گفته شد که فرض وجود یک سازمان نسبتاً متمرکز سوسیال دموکرات وجود گروههای دیگری را که بنام سوسیال دموکرات فعالیت میکردهاند نفی نمیکند. اسنادی که در دست است این نکته را تائید میکند.
در شماره پنج سال ۱۹۵۹ مجلهی «مسائل خاورشناسی» از نشریات آکادمی علوم شوروی مقالهای از م. س. ایوانف تحت عنوان «اسناد تازه در بارهی گروه سوسیال دموکرات تبریز مربوط به سال ۱۹۰۸» به طبع رسیده است. این مقاله براساس مدارکی نوشته شده است که از آرشیو شخصی گ. و. پلخانف مارکسیست معروف روس بدست آمده است. در این آرشیو چند نامه به امضاء واسو، تری یا، کاراخانیان و عدهی دیگر و اسناد دیگری بدست آمده که برخی از آنها جالب توجه ویژه است:
- صورت جلسهی شمارهی ۱ مورخه ۱۶ اکتبر ۱۹۰۸ سی نفر از سوسیال دموکراتهای تبریز؛
- نامهای به امضاء واسو از تبریز به پلخانف مورخهی ۱۹ نوامبر ۱۹۰۸؛
- نامهی مورخه ۳ دسامبر ۱۹۰۸ خطاب به رجال جنبش سوسیال دموکرات اروپا، که از طرف بخشی از این گروه به امضاء تیگران دروینی ارسال شده است؛
- نامهای به امضاء چلینگریان از تبریز بنام پلخانف بتاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۰۸.
صورت جلسه حاکی است که در این جلسه که صدر آن سدراک اول و منشی آن واسو بوده است، پیشنهاد آرشاویر و واسو دائر به لزوم تشکیل گروه مستقل سوسیال دموکرات و پیشنهاد مخالف واصله از طرف ورام و سدراک دوم دائر به صلاح نبودن فعالیت صرفاً سوسیال دموکرات به مذاکره گذارده شده است.
طرفداران پیشنهاد اول استدلال میکردند که ایران وارد مرحلهی تکامل سرمایه داری شده، در کشور نطفههائی از صناعت دیده میشود، امکان آن پیدا شده که بین پرولتاریا فعالیت شود، در صورت عدم فعالیت ممکن است بورژوازی از پرولتاریا به نفع خود استفاده کند. همچنانکه در انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و سپس در انقلابهای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ دیده شد، «امروز هم در ایران مبارزه ی فعال را مردم، یعنی در درجهی اول عناصر فاقد مالکیت انجام می دهند». پشتیبانی مطلق از شعارهای بورژوازی در حقیقت به معنای دفاع از این طبقه و جلوگیری از رشد انقلاب خواهد بود. سوسیالیستها نمیتوانند با نمایندگان دموکراسی بورژوازی آمیخته شوند زیرا:
«۱) سوسیالیست و دموکرات عادی دارای جهان بینیهای مختلفند،
- دموکراتیسم یک نفر سوسیالیست با دموکراتیسم یک دموکرات عادی از لحاظ پیگیری خود متفاوتست،
- سوسیالیست، اگر متکی به نقطهی نظر پرولتاریا باشد با کامیابی بیشتری میتواند در انقلاب بورژوازی شرکت کند».
مخالفین معتقد بودند که در ایران هنوز شرایط عینی و ذهنی برای متشکل و متحد ساختن پرولتاریا نرسیده است، پرولتاریای معاصر بوجود نیامده و لذا زمینهای برای کار سوسیال دموکراسی موجود نیست. بنظر اینان تشکیل پرولتاریا میتواند عناصر رادیکال بورژوازی را به آغوش ارتجاع اندازد. لذا عقیده داشتند که باید فعلاً بجای کار خالص سوسیال دموکراتیک «در صفوف دموکراسی داخل شد، این دموکراسی را از تمایلات ارتجاعی تصفیه نمود، به تشکل آن کمک کرد و در همهی این احوال البته همانند رادیکالترین عناصر در آن میان عمل نمود».
در این جلسه به اکثریت ۲۸ درمقابل ۲ رأی پیشنهاد اولیه پذیرفته شده بود.
در نامهی واسو ضمناً مسائل دیگری هم مطرح شده است از قبیل اینکه: آیا صلاح هست که سوسیال دموکراتها به نفع آزادی بازرگانی تبلیغ نمایند، زیرا بنظر وی در حالیکه کشور فاقد صنایع ماشینی است آزادی بازرگانی میتواند ضربهای بر پیکر بورژوازی ملی باشد و به پیدایش پرولتاریای صنعتی زیان خواهد رساند. آیا باید سوسیال دموکراتها علیه سرمایه خارجی مبارزه کنند و «چه موقعی این مبارزه ارتجاعی است و چه موقعی ارتجاعی نیست؟» الخ…
در این نامه اطلاعاتی در بارهی فعالیت سوسیال دموکراتهای تبریز داده میشود. نوشته شده است که سوسیال دموکراتها سه محفل کارگری ده نفری تشکیل دادهاند و درنظر است که اتحادیههای کارگری نیز تشکیل دهند. گفته میشود که سوسیال دموکراتها در تبریز «نفوذ عظیمی» دارند و در همهی مسائل به آنها مراجعاتی میشود.
واسو مینویسد که در تاریخ ۲۸ اکتبر ۱۹۰۸ در سه کارخانهی چرمسازی تبریز، که مجموعاً دارای ۱۵۰ کارگر بوده اند، تحت رهبری سوسیال دموکراتها اعتصاب شد. کارگران یکرشته خواستهای اقتصادی داشتند از آنجمله: بالا بردن مزد برای هر واحد محصول بمبلغ یک شاهی و نیم، قبول و اخراج کارگران با موافقت نمایندگان کارگرها، بهبود شرایط صحی، پرداخت نیمی از اجرت در زمان بیماری کارگر، کم کردن کارهای اضافی و رساندن اجرت آن به دوبرابر، پرداخت مزد برای روزهای اعتصاب، عدم اخراج کارگران اعتصابی و عدم تعویض آنها بوسیلهی کارگران دیگر به هنگام اعتصاب.
در این اعتصاب کارگران وحدت عمل شایانی از خود بروز دادند، صندوق اعتصاب تشکیل دادند و کمیسیونی برای مذاکره با کارفرمایان انتخاب کردند. در تاریخ ۳۱ اکتبر این اعتصاب به نفع کارگران پایان یافت بدین نحو که مزد آنها بالا برده شد و کارفرما قبول کرد که کارگران اعتصابی را اخراج ننماید.
در پایان نامه گفته میشود که در تبریز سوسیال دموکراتها فاقد کادرهائی هستند که دارای معلومات سیاسی باشند: «در میان آمدگان تنها چهارنفر و در میان محلیها تنها دونفر کادر وجود دارد که بتوانند از پرنسیپهای سوسیال دموکراسی دفاع نمایند».
در نامهای که ت. دروینی به ژنو نوشته گفته میشود که «سوسیالیستهای ایران عده شان بسیار کم است و بطور عمده در تبریز تمرکز یافتهاند. اینان روشنفکرانی هستند که در روسیه تحصیل نموده و زیر تأثیر سوسیالیسم بینالمللی و انقلاب روسیه از ایدههای بورژوازی دوری جستهاند. تاکنون کارشان این بوده است که خودآموزی کنند و میان روشنفکران بکارهای تبلیغاتی بپردازند».
چلینگریان نیز در نامه ی خود به پلخانف مینویسد که سوسیال دموکراتهای تبریز «گروه کوچکی از روشنفکران هستند که تبلیغ ایدههای مارکسیسم را هدف خویش قرار داده اند».
ضمناً در اسنادی که از آرشیو پلخانف بدست آمده (در نامهی واسو) از پاسخی صحبت میشود که کارل کائوتسکی به نامهی این گروه داده است. در این نامه کارل کائوتسکی با فعالیت سیاسی سوسیال دموکراسی در ایران ابراز مخالفت میکند و اظهار عقیده مینماید که سوسیالیستها باید تنها در مبارزهی عمومی دموکراتیک شرکت جویند، زیرا پیشرفت اقتصادی کشور هنوز بجائی نرسیده است که پرولتاریای معاصر بوجود آمده باشد. واسو در صحت اظهارات کائوتسکی تردید میکند.
بقرار معلوم چلینگریان مسافرتی هم به تفلیس کرده و در آنجا پس از کوشش زیاد با کمیتهی تفلیس حزب سوسیال دموکرات روس تماس گرفته است. وی در شعبه نگارشات این کمیته گزارشی در باره مکاتبه با کائوتسکی داده است که شرح این مکاتبه در شمارهی دوم روزنامه مخفی «بوربا» (مبارزه) که در سالهای ۱۹۰۹ ـ ۱۹۰۸ در تفلیس منتشر میشده انعکاس یافته است.
مطالب فوق از این جهت با تفضیل بیشتری در اینجا ذکر شده که هم از نظر اطلاع از وضع مبارزات آن زمان جالب است و هم مؤید نظر ما در بارهی وجود گروههای مختلف سوسیال دموکرات است که برخی از آنها جداگانه بدون اطلاع دیگران میان مجاهدان و انقلابیون کار میکرده اند.
چنانچه از کلیهی این نامهها پیداست نویسندگان اطلاعی از وجود گروههای دیگر، از برنامه و اساسنامهی سوسیال دموکرات نداشته و برخی از آنها سوسیال دموکراتها را چند نفر روشنفکر بیش نمیدانستهاند.
بطوری که میدانیم در مجلس اول نیز چند گروه یا فراکسیون بنام «اتحادیه»، «انجمن محلی»، «اجتماعیون عامیون» و «مجاهدان» بطور جداگانه وجود داشته است. در بارهی رابطهی فراکسیون «اجتماعیون عامیون» با دیگر سازمانهای سوسیال دموکرات سندی بدست نیاوردهایم.
****
در خاتمه لازم است بازهم نکاتی دربارهی کمکهائی که از جانب سوسیال دموکراتهای روسیه و ماوراء قفقاز به جنبش مشروطیت شده است در اینجا گفته شود.
کمک سوسیال دموکراتهای روس به انقلاب مشروطیت کمک ارزندهای بود که به جنبش نیرو میبخشید و موجب توسعه و تشکل بیشتر آن شد. عدهای از آنان بطور مستقیم در مبارزه شرکت کردند: از جمله شرکت کنندگان مستقیم در جنبش مشروطیت سرگی ارژنیکیدزه است که در راس عدهای قرار داشت و فعالیت دامنهدار سیاسی انجام می داد. به هنگام توقف وی در گیلان قسمتی از مانیفست مارکس و انگلس بزبان فارسی ترجمه شد.
مرحوم کسروی در بارهی کمک سوسیال دموکراتهای روس و ماوراء قفقاز می نویسد:
«… باهماد «سوسیال دموکرات» روسی… به این شد که به شورش ایران پشتیبانی نشان دهد و دست همدردی بسوی تبریزیان دراز کند… بسیاری از کارگران که بستگان این باهماد می بودند خود خواهش میکردند که به یاوری تبریز فرستاده شوند… آمدن اینان از چند راه مایهی دلگرمی مجاهدان گردید: از یکسو دانستند که در همه جا به این کوششهای جوانمردانه ارج گذاشته میشود و آگاه گردیدند که در میان روسیان و گرجیان و دیگر تودهها همدردانی میدارند و این کشاکش میانهی آزادگی و بردگی در بسیاری جاها پیش میرود …»
نظیر همین نکته در نوشتهی پاولویچ دیده میشود. وی مینویسد:
«فعالیت پرافتخار چندین صدنفر سوسیال دموکرات قفقاز، شرکت قهرمانانهی بسیاری از آنان در مبارزه برای آزادی ایران به همهی ایران نشان داد که مسیحیان اروپا یک تودهی یکنواختی را تشکیل نمیدهند، در میان آنها هم ستمگر و ستمکش وجود دارد و این موضوع کمک بسیاری به بسط فکر برادری ملل در محیط مسلمانان متعصب نمود».
در عین حال پاولویچ به آنهائی نیز که خواستهاند ثابت کنند که نقش قاطع در انقلاب مشروطیت با خود ایرانیان نبوده پاسخ داده میگوید: «مطبوعات ارتجاعی روس و انگلیس مدعی بودند که کشور شاهنشاهی انقلابیونی از خود نداشته است. و حال آنکه در حوادثی که در سالهای ۱۹۰۵، ۱۹۰۶ و ۱۹۰۷ در ایران رخ داد انقلابیون قفقاز هیچ نقشی نداشتند. انقلابیون قفقاز فقط پس از بتوپ بسته شدن مجلس بدست لیاخوف قزاق روس در ایران پیدا شدند و بدینطریق در مقابل اتحاد شاه ایران و حکومت روسیه اتحادی از عناصر انقلابی دوکشور بوجود آوردند».
این موضوع مورد تائید مگه لادزه (تری یا) نیز میباشد. وی در گزارش خود مینویسد که پس از مراجعهی سوسیال دموکراتهای ایران بود که گروههای داوطلب از جانب سازمانهای حزب سوسیال دموکرات کارگری روس بنای آمدن به ایران را گذاردند و در تبریز و سایر نقاط قهرمانانه در جنگ شرکت کردند و این یک نمونه ابراز همدردی برادرانه زحمتکشان بود که در تاریخ کشورهای خاور نظیر نداشت.
کمک برادرانهی سوسیال دموکراتهای روس به انقلاب مشروطیت ایران به اینجا ختم نمیشود. آنان با اینکه در اثر شکست انقلاب در روسیه خود وضع دشواری داشتند از هیچ گامی برای پیشرفت انقلاب ایران دریغ ننمودند: چاپ مطبوعات (در مطابع سری باکو و باطوم)، ارسال اسلحه، تهیهی مطبعه و غیره.
این است آنچه نگارنده توانسته است تاکنون در بارهی موضوع طرح شده بدست آورد. ولی، چنانکه در آغاز گفته شد، این مسئله هنوز از مسائلی است که در مدارج اولیهی تحقیق می باشد. جای شک نیست که در آینده مدارک تازهای بدست خواهد آمد که هم به اطلاعات ما در این زمینه خواهد افزود و هم شاید تجدید نظری را در نتیجهگیریهای ما لازم سازد.
*****
۱ ـ در آرشیو مربوطه فقط ترجمهی برنامه و اساسنامه مصوب سال ۱۹۰۷ (۱۳۲۵ هجری قمری) که سفیر دولت تزار روس در تاریخ ۲۳ فوریه ی ۱۹۰۸ به پیوست گزارش خود فرستاده بدست آمده است. این اسناد در مجله شوروی «کراسنی آرخیو» به چاپ رسیده. م. س. ایوانف نیز در کتاب خود و ن. ک. به لوا در مقاله خود قسمتی از اسناد را آوردهاند. نه متن فارسی این اسناد و نه متن فارسی دستورنامهای که اخیراً در آرشیو کشف شده و مورد استفادهی ن. ک. به لوا قرار گرفته متأسفانه بدست نیامده است.
برای نوشتن این مقاله علاوه بر زیرنویسهای ذکرشده در متن، از منابع خارجی زیر نیز استفاده شده است:
- م. س. ایوانف: کتاب «انقلاب ایران ۱۹۱۱ ـ ۱۹۰۵» و مقالهی «اسناد جدید در باره گروه سوسیال دموکراسی تبریز در سال ۱۹۰۸» منتشره در نشریهی آکادمی علوم اتحاد شوروی و «مسائل خاورشناسی» شمارهی ۵ سال ۱۹۵۹
- مقالهی ن. ک. به لوا «در بارهی مسله به اصطلاح حزب سوسیال دموکرات ایران» منتشره در مجموعهی «مسائل مربوط به تاریخ و ادبیات کشورهای خارجی خاور» سال ۱۹۶۰
- مگه لادزه (تری یا) «سوسیال دموکراتهای قفقاز در انقلاب ایران» منتشره در نامهی «سوسیال دموکرات» ارگان مرکزی حزب سوسیال دموکرات کارگری روس در پاریس ـ سال ۱۹۱۰
- پاولویچ و ایرانسکی «ایران در مبارزه برای استقلال» ـ فصلی از کتاب «تاریخ مختصر تکاملی انقلاب ایران» سال ۱۹۲۵
- کتاب «قرنها مبارزهی نامساوی» ـ نشریهی آکادمی علوم اتحاد شوروی ـ سال ۱۹۶۷
ادامه دارد
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet