
روزنامهها، تعطیلی بیشتر، زیانِ کمتر
حال نباید فکری بهحال این «فاجعه فرهنگی» کرد؟ در جامعهای که «شبهمدیران فرهنگی» جای شایستگان را گرفته و بابت تولید نکردن «کالای فرهنگی» شادمان میشوند، از هرروز تعطیلی روزنامهها استقبال میکنند چراکه پول بیشتری در جیبشان باقی میماند.
تعطیلی روزنامههای کاغذی، تا پایان دوران «قرنطینه کرونا» آنهم توسط دولت، نظرات و موضعگیریهای موافق و مخالف بسیاری در ایران و در بین شاغلان این حرفه و همچنین در برخی رسانههای بیرون از کشور داشت. تعطیلی روزنامههای غیر دولتی تا ۱۳ یا ۱۵ فروردین هرسال، رسمی است که دستکم از سال ۱۳۷۶ تاکنون و حتی پیش از آن در ایران بهجا مانده و از همان زمان هم این تعطیلی دراز مدت، مخالفان و موافقانی بههمراه داشته است. شماری بر این باور بوده و هستند که کار خبر و روزنامهنگاری، تعطیلی بردار نیست و روزنامهها باید منتشر شوند. شماری دیگر، موافق تعطیلات نوروزی بوده و هستند اما ۱۵ روز تعطیلی را زمان زیادی میدانند و همان ۴ یا ۵ روز تعطیلی رسمی نوروز را برای روزنامهها نیز مناسب میدانند. با این حال روزنامههای عموما غیر دولتی، بهطور معمول تا پایان تعطیلات نوروزی یعنی ۱۳ یا ۱۵ فروردین تعطیل بوده و همچنان هستند. در مورد این تعطیلیها ابتدا باید به نکتهای «صنفی» که به حقوق روزنامهنگاران مربوط است اشاره و سپس به دلایل دیگر آن پرداخته شود.
متاسفانه طی چند ساله اخیر «بدعتی غیر اخلاقی» در شیوه ادارهی برخی روزنامهها ظهور کرده و آن این است که بهدلیل تعطیلی ۱۵ روزه روزنامهها در فروردین ماه هر سال ــ تنها حقوق ۱۵ روز به تحریریه روزنامهها پرداخت میشود که علاوهبر غیر اخلاقی بودن، «غیر قانونی» نیز هست! پاسخ مدیران روزنامهها هم به اعتراضها در همین خصوص عمدتا این است: «شرایط ما همین است و اگر ناراحتید، خوشآمدید!»
برخی روزنامهنگاران نیز به دلیل نبود نهادهای صنفی مقتدر و کمبود اشتغال، قید حقوق مسلم خود را میزنند تا در این وانفسای اقتصادی ــ معیشتی، شغل خود را از دست ندهند و به سیل بیکاران نپیوندند. از سوی دیگر، رسیدگی قانونی به شکایات احتمالی روزنامهنگاران نیز آنقدر دوندگی، بروبیا و سرگردانی دارد و وقتگیر است که بسیاری از آنان قید شکایت را میزنند و همین ضعف نهادهای صنفی مقتدر و عدم حمایت قانون باعث میشود که «سوءاستفادهچیها» نیز نهایت بهره را از وضعیت موجود ببرند و در کنار «پرداخت حقوق، کمتر از کف اعلام شده توسط وزارت کار»، «بیمه نکردن» و «عدم پرداخت عیدی و سنوات» در پایان سال، حقوق ۱۵ روز فروردین روزنامهنگاران را هم نپرداخته و حق و حقوق قانونی آنان را میل کرده و یک لیوان آب هم بر رویش سربکشند.
این نکته نیز قابل اشاره است که وضعیت اقتصادی روزنامهها طی دستکم یکدههی گذشته آنقدر اسفناک است که مدیران روزنامهها هم با مشکلات بسیار دست به گریبانند اما این مشکلات نباید دستآویزی برای پایمال کردن حقوق ناچیز این قشر زحمتکش و آسیبپذیر و زیر پا گذاشتن قانون شود آنهم از سوی مدیرانی که در روزنامههایشان دم از حقوق ملت در قیاسی بزرگتر میزنند و خود را مدیران «فرهنگی» نیز مینامند. از نگاه عمومی اما هرچند تعطیلی بیش از اندازه روزنامههای کاغذی، لطمهای بزرگ به کار حرفهای و مخاطبان این نشریات میزند اما به جرات میتوان گفت بهجز چند روزنامه، الباقی روزنامهها نهتنها دغدغهای بابت تعطیلی بیشتر ندارند بلکه از آن استقبال نیز میکنند. علاوهبر دلایلی که به آن اشاره شد، دلایل دیگری هم برای این استقبال از تعطیلی روزنامهها وجود دارد.
آمارها نشان میدهد مجموع شمارگان تمام روزنامهها در تهران، بهزحمت به صدهزار نسخه در روز میرسد. مضاف بر اینکه بسیاری از روزنامهها فقط صفحه نخستشان تولیدی است و سایر صفحاتشان «کپی» است. بسیاری از روزنامهها اصلا به چاپخانه ارسال نمیشوند و اگر تیراژی هم در کار باشد در حد «چند ده نسخه» برای تحریریه و آگهیدهندگان احتمالی در نظر گرفته میشود و بیشتر روزنامههای کاغذی تنها روی تارنمای رسمی آن روزنامه و بهصورت مجازی در دسترس مخاطبان قرار میگیرند. روزنامههایی هم که تیراژی دارند، توزیع میشوند و میتوان روی دکهها آنها را یافت، با این گرانی کاغذ و هزینههای چاپخانه ترجیح میدهند که تعداد «صفحات قرمز تقویم» بیشتر و بیشتر باشد چرا که هزینههای کاغذ و چاپشان کمتر میشود. دوره بالندگی و فراگیری مطبوعات در ایران یعنی پس از «دوم خرداد ۷۶» گذشت که شمارگان تنها یک روزنامه چند برابر تمام روزنامههایی است که امروز در کشور منتشر میشود.
بخش آگهیهای آن روزنامهها آنقدر فعال و پرکار بود که گاه تعداد کارکنان این بخش چند برابر تعداد شاغلان در تحریریههایشان بود. روزنامههای ایران در شرایط فعلی، بیمارانی بسیار وخیم احوالند که با دارو، تجهیزات و البته صیانت اهالی واقعی و نه جعلی آنها، بهزحمت زنده ماندهاند. مطبوعاتی که سالهاست نفسهایشان به شماره افتاده و اصحاب واقعی آن بسیار اندکاند و همین که در چنین شرایط دشواری هنوز به این حرفه اشتغال دارند، بزرگترین کمک به «رکن چهارم دموکراسی» بهشمار میروند. برای همین، مدیران نشریات کاغذی در شرایط کنونی در دل، خداخدا میکنند که روزهای تعطیل بیشتری در پیش باشد تا متحمل هزینههای بیشتر نشوند.
این درحالی است که مدیران و سردبیران برجسته، مجبور به خانهنشینی شدهاند یا برای امرار معاش، مشاغل شریف دیگری چون «زراعت» را برگزیدهاند و جای آنان را در بسیاری موارد افراد «غیرمسئول و غیر حرفهای» و در یک کلام، اشتباهی گرفتهاند. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار بیشری از مطبوعات داشت و تعطیلیهای رسمی بیشتر، مدیران کنونی مطبوعات را بیشتر خوشحال خواهد کرد. در دوران پس از دوم خرداد، مدیران روزنامهها بابت هر روز تعطیلی متحمل زیانهای مالی بسیار میشدند چرا که بهدلیل اعتلای روزنامهها و پرمخاطب بودن آنها ــ تعداد زیادی آگهی و سود مالی را از دست میدادند اما امروز، بابت هر یک روز تعطیلی، هزینههای روزنامهها برای مدیرانشان کمتر میشود. حال نباید فکری بهحال این «فاجعه فرهنگی» کرد؟ در جامعهای که «شبهمدیران فرهنگی» جای شایستگان را گرفته و بابت تولید نکردن «کالای فرهنگی» شادمان میشوند، از هرروز تعطیلی روزنامهها استقبال میکنند چراکه پول بیشتری در جیبشان باقی میماند.
هرمز شریفیان
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet