از تاریخ حزب کمونیست ایران (۳)
از آغاز تا تشکیل کنگره دوم
رضاشاه که قانون ضدکمونیستی را از مجلس گذراند هیچگاه اجازهی استفاده از این قانون سیاه را هم نداد تا مبادا دادگاهها کرسی تبلیغات کمونیسم گردند. عدهی زیادی از کمونیستها سالهای متمادی بدون دادرسی در زندانها بسر میبردند. عدهای از کادرهای برجستهی حزبی نظیر حجازی، علی شرقی، سید محمد تنها، انزابی، استاد غلامحسین نجار، یرواند یغیکیان، پور رحمتی و غیره بدست دژخیمان رضاشاه در زندانها جان سپردند.
کنگره دوم حزب کمونیست ایران از صفحات مهم تاریخ جنبش رهائیبخش مردم ماست و جادارد که تصمیمات آن مورد مطالعهی جداگانه قرار گیرد.
کنگرهی دوم از مبارزهی درون حزبی نتیجهگیریهای سازمانی نیز بعمل آورد و جلیل زاده و برخی دیگر را که در انحرافات خود پافشار و موجب دوگانگی در داخل حزب بودند از حزب اخراج نمود. در کنگرهی دوم کمیته مرکزی نوینی انتخاب شد. آخوندزاده، سلطان زاده، حسین شرقی، نیک بین، پیشهوری، سیفی و دیگران وارد کمیته مرکزی گردیدند.
نتیجهی عمدهی کار کنگرهی دوم ایجاد وحدت ایدئولوژیک و سازمانی در حزب بود. پس از کنگره دوم کمیته مرکزی نوین دست بکار احیاء سازمان و تبلیغات حزب شد. در کنفرانسها و جلسات عمومی با حضور نمایندگان کمیته مرکزی کمیتههای ایالتی و ولایتی نوین انتخاب شد. به نواحی فاقد سازمان حزبی نمایندگانی اعزام گشتند. کار سازمانی با وجود شرایط سخت تعقیب پلیس رونق گرفت. کمیتهی مرکزی برای کار در میان جوانان، دهقانان، ارتش، زنان و غیره مسئولینی معین نمود که با جلب فعالین حزبی مشغول کار شدند.
سازمان جوانان حزب از طریق ایجاد اتحادیههای محصلین و کارهای فرهنگی دست به فعالیت نسبتاً وسیعی زد. در تهران اتحادیهی محصلین نفوذ قابل توجهی در مدرسهی دارالفنون و طب بدست آورد. اعتصاب سیزده روزهی شاگردان دارالفنون در سال ۱۳۰۶ یکی از حوادث برجستهای بود که زیر رهبری اتحادیهی محصلین رخ داد. در تهران از طریق اتحادیهی محصلین کلاسهای اکابر و رفع بیسوادی تشکیل شد. در نقاط دیگر کشور نیز سازمان جوانان به فعالیت قابل توجهی دست زد.
با وجود دشواریهای بسیاری که کار در میان دهقانان دربرداشت حزب موفق شد در پارهای از نقاط آذربایجان، گیلان، مشهد، قزوین نقاط اتکائی برای کار در دهات تشکیل دهد.
حزب کمونیست ایران سنگ اولیهی بنای کار در میان ارتش را گذارد. حزب به کار در میان زنان نیز توجه لازم کرد. ولی مهمترین میدان فعالیت حزب، طبقه ی کارگر بود. کارگران ایران از همان روزهای اولیهی تشکیل حزب کمونیست آنرا بعنوان رهبر سیاسی و دستهی پیشرو خود پذیرفتند ولی فعالیت میان طبقهی کارگر در مرحلهی اول دوران مورد بحث، یعنی تا قبل از کنگره دوم از سه نقطهی نظر برای حزب دشواریهای زیادی دربرداشت:
- حزب هنوز کادر روشنفکری کافی به صفوف خود جلب و برای خود تربیت نکرده بود که بتوان آنها را میان کارگران گسیل داشت و بوسیلهی آنها افکار مارکسیستی را درون طبقهی کارگر برد؛
- سوای کارگران نفت جنوب که عده آنها بتدریج زیاد میشد کارگر صنعتی دیگری به معنی واقعی آن در ایران بوجود نیامده بود. کارگران ایران عبارت بودند از کارگران مطابع (بخصوص تهران)، کارگران قالیباف (بخصوص در کرمان و نقاط دیگری که بواسطهی دوری خود هنوز کمتر در شعاع فعالیت حزب قرار میگرفتند)، باربران بنادر و کارگران شیلات (انزلی ـ پهلوی)، کارگران انواع صنایع دستی و بازار (بطورعمده تهران، اصفهان، رشت، تبریز، مشهد، قزوین، زنجان و غیره). حزب کمونیست ایران در نقاط تمرکز بیشتر کارگری: مطابع، باربران بنادر، کارگران شیلات، کارگران بازار (کفاش، خیاط و غیره) فعالیت کرد و این فعالیت نسبتاً ثمربخش بود. با اینحال پراکندگی طبقهی کارگر و کمی کادر تشکیلاتی و تبلیغاتی امکان فعالیت جدی و بطریق اولی فعالیتی را که بتواند اکثریت طبقهی کارگر را در برگیرد نامیسر می ساخت؛
- سازمان حزبی دچار آشفتگی و ناهماهنگی بود.
پس از کنگرهی دوم منظرهی کار بمقدار قابل توجهی تغییر میکند:
- کادر بیشتری در دسترس حزب است، عدهای از این کادرها دارای تعلیمات سیاسی هستند؛
- آشفتگی و ناهماهنگی جای خود را به وحدت سازمانی و هماهنگی در کار داده است؛
- با ایجاد مؤسسات صنعتی رفتهرفته تمرکز بیشتری در صفوف طبقهی کارگر بوجود میآید که با صرف نیروی کمتر میتوان ثمرهی بیشتری از کارهای سازمانی و تبلیغاتی بدست آورد.
علاوه براین پس از کنگرهی دوم، حزب موفق به ایجاد وسائل بیشتری برای کار تبلیغاتی خود شد. کمیتهی مرکزی تصمیم گرفت برای نشریات حزبی و کار میان محصلین اروپای مرکزی در خارج تشکیل گردد. این مرکز با جدیت سلطانزاده که از طرف حزب مامور این کار بود تشکیل و مرتضی علوی به سرپرستی مستقیم آن گمارده شد. تحت نظر این مرکز روزنامهی «پیکار» (در برلن) و مجلهی «ستاره سرخ» (در وین) منتشر شد که هردو ارگان رسمی حزب بودند. حزب توانست کار ارسال مقالات از ایران و پخش این مطبوعات را در ایران بخوبی سازمان دهد.
در سال های ۱۳۱۱ ـ ۱۳۰۸ (۱۹۳۲ ـ ۱۹۲۹) جهان دچار بحران بیسابقهی اقتصادی شد ـ بحرانی که در آن واحد صنایع و کشاورزی را دربر گرفت. هنگامی که کشورهای متروپل هنوز در آستانهی بحران بودند طلایه آن به کشورهای مستعمره و نیمه مستعمره از آنجمله ایران رسید. سرمایه داران خارجی دست و پا میزدند تا به حساب این کشورها جلوی بحران را بگیرند. بحران شدیدی کشاورزی و صنایع ایران را فراگرفت. ضربهی این بحران در وهلهی اول به پیکر زحمتکشان وارد میشد. طبقهی کارگر برای بهبود وضع خود بیش از هر موقع دیگری آمادهی مبارزه بود. حزب کمونیست ایران خود را وظیفه دار متشکل ساختن این مبارزه می دانست. مهمترین نقاط کارگری آن زمان مؤسسات نفت جنوب و کارخانههای جدیدالتاسیس اصفهان و برخی از شهرهای دیگر بود. حزب نیروی خود را در این نقاط متمرکز ساخت.
اتحادیهی کارگران نفت جنوب که در سال ۱۳۰۴ (۱۹۲۵) با کمک برخی از فعالین حزب بوجود آمده بود فعالیتی از خود نشان نمیداد، لذا حزب در سال ۱۳۰۶ (۱۹۲۷) درصدد دادن تشکیلات مخفی میان کارگران نفت جنوب برآمد و سازمان نسبتاً مخفی بوجود آورد. از طرف این سازمان مخفی برای تشکیل کنفرانس اتحادیههای کارگری اقداماتی بعمل آمد و بیانیههائی منتشر شد تا اینکه در اواخر سال ۱۳۰۶ (۱۹۲۷) این کنفرانس با شرکت ۲۰۰ نماینده تشکیل شد. کنفرانس تصمیم گرفت علیه نفاق و اختلاف ملی که کمپانی در میان کارگران انداخته بود مبارزه کند، سازمان خود را توسعه دهد، دست به تاسیس کلوپ کارگری، کئوپراتیف و غیره بزند، و علیه جریمه، کتک و فحاشی مبارزه کند.
در آخر ژانویه ی ۱۹۲۹ (۱۳۰۷) در اثر اقدامات کمیتهی ایالتی حزب کنفرانس دوم اتحادیههای کارگران نفت جنوب تشکیل شد. عدهی اعضاء اتحادیه را در این زمان مجلهی «ستاره سرخ» سه هزار نفر مینویسد. کنفرانس علاوه بر تصمیمات سازمانی (بسط سازمان اتحادیه و غیره) یکرشته تصمیمات سیاسی گرفت: تقاضای تجدیدنظر در امتیاز نفت جنوب، حاضر شدن برای اعتصاب در اول ماه مه و غیره. کمپانی که از جریان مطلع گشت در تاریخ ۲۹ آوریل شبانه ۹۲ نفر از فعالین و کارگران عضو اتحادیه را توقیف کرد و بدین طریق اعتصاب را در روز اول ماه مه عقیم گذارد. ولی کارگران تصمیم خود را چند روز بعد اجراء کردند. روزنامهی «ستاره سرخ» جریان این نخستین اعتصاب بزرگ کارگران ایران را چنین شرح می دهد:
- «روز ۴ ماه مه ۱۹۲۹ساعت ۸ صبح اعتصاب شروع شد. دستجات پلیس که در محل واقعه آماده بودند بعلت کمی، جرئت حمله به کارگران را ننمودند. کمپانی زورقهای موتوری خود را برای حمل قشون از بنادر و شهرهای دیگر بکارانداخت. کارگران آمدن قشون را با خواندن سرودهای انقلابی و فریاد محوباد کمپانی انگلیس و ایران، محوباد عمال امپریالیسم، محوباد امپریالیسم انگلیس تلقی کردند، پاسبانان و سربازان با شمشیر و قمههای برهنه به کارگران حمله و کارگران با سنگ و چوب مقاومت کردند. در نتیجه ۲۰ نفر کارگر و ۱۵ نفر پلیس زخمی شدند… از ده هزار نفر کارگر ۹ هزار کارگر در اعتصاب شرکت کردند. عملیات معدن بکلی فلج و دکاکین همه بسته و کارگران بیکار به صف اعتصابیون پیوستند و جمعیتی قریب بیست هزارنفر کارگر و کاسبها در برابر قشون و پلیس ترتیب دادند… در همین روز در مسجدسلیمان و نواحی نزدیک دیگر نیز اعتصاب شروع شد….»
مبارزه سخت کارگران سه روز ادامه داشت، ۳۰۰ نفر از کارگران بازداشت و زندانی شدند. تقاضای کارگران در این اعتصاب به شرح زیر بود:
- بالا بردن دستمزد تا ۱۵٪،
- برسمیت شناختن اتحادیهی کارگری،
- برسمیت شناختن عید اول ماه مه،
- دخالت دادن نماینده کارگران در موارد اخراج و قبول کارگر،
- هفت ساعت کار برای جوانان کمتر از ۱۸ سال و غیره….
اعتصاب کارگران نفت جنوب باوجود اینکه شکست خورد، واقعهی بزرگی بود که اهمیت نیروی متشکل کارگری را برای نخستین بار نشان داد. مجلهی «ستاره سرخ» مینویسد:
- «این اولین نمایش است که از حیث عظمت و تجمع افراد صورت یک اعتصاب کارگری را بخود گرفته است. پیشنهادهای کارگران… بخوبی مدلل میدارد که کارگران جنوب تاچه حد به حق خود آگاه شده اند».
فعالیت حزب در نقاط دیگر تمرکز کارگری نیز موفقیت آمیز بود. در سال ۱۳۱۰ (۱۹۳۱) در کارخانهی وطن اصفهان که یکی از بزرگترین کارخانههای آن زمان بود، پس از آنکه مقدمتا از طرف سازمان مخفی به رهبری نصراله اصلانی ـ کامران کنفرانسی از نمایندگان کارگران تشکیل یافت، کارگران دست به اعتصاب همگانی زدند. این اعتصاب که پس از دوسال از تاریخ اعتصاب نفت جنوب بوقوع پیوست نشان داد که طبقهی کارگر ایران همواره آمادهی مبارزه است و از حملات هار ارتجاع واهمهای ندارد. برعکس دستگاه حاکمه مجبور شد برای فرو نشاندن هرچه زودتر اعتصاب صاحبان کارخانه را وادارد که با وجود وضع بحرانی قسمتی از تقاضاهای کارگران را برآورده سازند. نتیجهی اعتصاب این شد که ۴۰درصد به دستمزد کارگران افزود، ۱۲ ساعت کار روزانه به ۹ ساعت تقلیل یافت و عمل تحقیرآمیز تفتیش کارگران به هنگام خروج از کارخانه موقوف گشت.
وسعت فعالیت تبلیغاتی و تشکیلاتی حزب، امپریالیسم و ارتجاع را سخت نگران ساخت. رضاشاه که همواره کوشش داشت حزب را نادیده بگیرد، اکنون دیگر مجبور شد متشبث به قانون ضد کمونیستی گردد. دهم خرداد ۱۳۱۰ مجلس ایران به فرمان رضاشاه قانون ننگین ضد کمونیستی را از تصویب گذراند. در همان سال پلیس رضاشاهی به سازمان حزب دست یافت. عدهای از رهبران و فعالین حزب بازداشت و عدهای مجبور به کنارگیری موقت از کار حزبی شدند. فعالیت حزب موقتاً دچار رکود گشت. دوران رکود تا سال ۱۳۱۳ بطول انجامید.
از این پس مرحلهی سوم فعالیت حزب در دوران مورد بحث آغاز میگردد. مهمترین حوادث این مرحله انتشار مجلهی «دنیا» و محاکمهی ۵۳ نفر بعنوان عضویت حزب کمونیست است.
رضاشاه که قانون ضدکمونیستی را از مجلس گذراند هیچگاه اجازهی استفاده از این قانون سیاه را هم نداد تا مبادا دادگاهها کرسی تبلیغات کمونیسم گردند. عدهی زیادی از کمونیستها سالهای متمادی بدون دادرسی در زندانها بسر میبردند. عدهای از کادرهای برجستهی حزبی نظیر حجازی، علی شرقی، سید محمد تنها، انزابی، استاد غلامحسین نجار، یرواند یغیکیان، پور رحمتی و غیره بدست دژخیمان رضاشاه در زندانها جان سپردند.
ولی پس از آنکه سازمان نوین در سال ۱۳۱۶ (۱۹۳۷) بدست پلیس کشف و عدهی زیادی بر زندانیان سابق افزود، رضاشاه در اثر مبارزهی پیگیرانهی زندانیان و فشار افکار عمومی مجبور شد زندانیان را تسلیم دادگاه کند. محاکمه ی ۵۳ نفر نخستین محاکمهای بود که طبق قانون سیاه خرداد ۱۳۱۰ بعمل آمد. دادگاه در حقیقت مبدل به محاکمهی دستگاه حاکمه شد. آخرین دفاع دکتر ارانی ادعانامهای بود علیه رضاشاه و قانون سیاه وی. ده نفر از زندانیان به حداکثر مجازات محکوم شدند. ولی جریان بعدی نشان داد که برای دستگاه حاکمهی رضاشاهی حتی این قانون سیاه هم ارضاء کننده نیست. مرگ دکتر ارانی در زندان که به دستیاری هیئت حاکمهی آنروزی انجام شد جنایت بزرگ دیگری بود که بر جنایات گذشته افزوده شد. متعاقب آن عدهای از زندانیان به مناطق بد آب و هوای جنوب اعزام گشتند تا آنها نیز دچار چنین سرنوشتی گردند.
ولی تغییر اوضاع جهان و سرنگونی رضاشاه امکان داد زندانیان سیاسی از چنگ دژخیمان رها شده باردیگر به فعالیت سیاسی خود در صفوف حزب توده ایران به پردازند.
ادامه دارد
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet