
ناامیدی سازمان رأی اصلاحطلبان از صندوق رأی
استعفای سید عبدالواحد موسوی لاری از نائب رییسی شورای عالی اصلاحطلبان، بحث چگونگی حضور اصلاحطلبان و شورای عالی اصلاحطلبان در میان فعالان سیاسی و اجتماعی را زنده کرده است.
ستاره صبح؛ اگرچه استعفای وی به خاطر مسائل جسمی ذکرشده است، ولی با توجه به تأکیدی که او بر ضرورت بازنگری در ساختار و سازوکار نهادهای اجماعی اصلاحطلبان در عرصههای گوناگون خصوصاً در شرایط پس از پایان مجلس دهم و پایان دوره دولت دوازدهم در سال آینده و تأکید آخر وی بر اینکه: «هرچند که این استعفا با شرایط جسمی حقیر مرتبط بوده و از ماههای پیش هم با شما در میان گذاشته بودم، اما گمانم این است که این استعفا میتواند آغازی بر تغییر ساختار و سازوکارهای نهادهای اجماعی و پررنگ شدن نقش احزاب و تشکلها باشد». پسازاین استعفا، نحوه حضور اصلاحطلبان پس از مجلس دهم در عرصه سیاسی بحث مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
موسوی لاری در مصاحبه با ایرنا در مورد استعفای خود از قائممقامی شورای عالی اصلاحطلبان میگوید: «اینکه شرایط جسمی من یکی از دلایل استعفا بود، واقعیت است اما فارغ از بحث استعفا که کاملاً جنبه شخصی دارد، من میخواستم و میخواهم که اصلاحطلبان شرایط جدید و موقعیت حساس کشور را با دقت بیشتری مدنظر قرار دهند، هرچند که در قوای سهگانه حضور کمرنگی داشته باشند.»
حال پرسشهای اساسی پیش روی اصلاحطلبان این است که اصولاً شرایطی که در آن قرار داریم چیست؟ در این شرایط چه باید کرد و یا چه میتوان کرد؟ آیا با ساختار موجود اصلاحطلبان میتوانند بازهم اقدام مؤثری انجام دادند یا خیر؟ توجه به این نکات میتواند پاسخ مناسب باشد.جامعه رأیدهندهای که در انتخابات معمولاً به اصلاحطلبان رأی میدادهاند، ارتباط سازمانی و تشکیلاتی با گروهها و احزاب اصلاحطلب ندارند. این جامعه رأی، غالباً بر اساس یک شناخت جمعی که در جامعه شکل میگیرد، عمل میکنند. این جامعه رأی هیچگاه بر اساس دستور از بالا به پایین رأی نمیدهد. حتی اگر زمانی به تکرار گوش فرا میدهد، ازآنروست که شناخت جمعی جامعه هم خود به تکرار رسیده است. این جامعه، همان جامعهای است که موقعی که احساس امید میکند، باانگیزه وارد میدان میشود و با شوق انتخابات ۹۲ یا حتی ۹۶ و حتی انتخابات مجلس دهم را میآفریند، اما آنگاهکه احساس ناامیدی میکند ولو آنکه بعضی از گروههای اصلاحطلب هم در میدان باشند، کمترین مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم را رقم میزنند.
نکته بالا نشان میدهد که آن گروههایی که در شورای عالی اصلاحطلبان حضور پیدا میکردند علیرغم گستردگی و تنوع زیاد، ارتباط میان مردم رأیدهنده و این گروهها، ارتباط تقلیدی، دستوری و حتی از بالا به پایین نیست. این گروهها حتی اگر میخواستند با توان کامل وارد شوند، ولی سازمان رای اصلاح طلبان به این نتیجه رسیده بود که رأی دادن تأثیر چندانی در سرنوشتشان ندارد، به همین دلیل مشارکت اندک در انتخابات داشتند. با توجه به نکات گفتهشده، مهمترین دستور کاری که برای اصلاحطلبان وجود دارد صرفنظر از اینکه سازمان سیاستگذار چه باشد، رئیس کی باشد، نائب رئیس کی باشد یا از چه گروهها و شخصیتهای حقیقی تشکیلشده باشد، پاسخگویی به این پرسش است که چرا جامعه رأیدهندهای که میتوانست به اصلاحات رأی دهد، امروز رأی خود را بیتأثیر میبیند؟ آیا امکان تأثیرگذاری اصلاحطلبان بر سیاستهای حاکم بر کشور وجود دارد؟ عواملی که منجر به ناامیدی مردم از رأی دادن شده است، چیست؟ چه باید کرد که مردم به رأی خود امیدوار باشند و خود را درروند اداره کشور و تعیین سیاستهای حاکم بر کشور مؤثر بدانند؟ چه ضمانتهایی برای حصول اطمینان جامعه رأیدهنده وجود دارد که این جامعه از تأثیرگذاری رأی خود اطمینان حاصل کند؟ اگر مردم به یک سیاست در زمان انتخابات رأی میدهند آیا او میتواند وعدهها را اجرایی کند یا خیر؟ اگر همین روندی که منجر به انتخابات مجلس یازدهم شد در سال ۹۹ و تا پیش از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ وجود داشته باشد، از حالا میتوان انتظار تکرار مشارکت پایین در آن انتخابات را پیشبینی کرد. لازم است اصلاحطلبان با آسیبشناسی رفتار خود در سالهای اخیر، برای آینده با برنامه مشخص در عرصه حضور پیدا کنند.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotn