فرهنگی

آتش جنگل سرزمینم

مهنازمحمودی:
کاش برفی بود
تا کبک ها سرشان را
در آن فرو می بردند
و بی خیال آتش می شدند.

خرامیدن را
فراموش کردند
از این بیشه
به آن بیشه دویدند
اما پاگیر شعله های همه گیر
جان به در نبردند.

دیگر حتی دل کلاغی
برای کبک شدن و خرامیدن
لک نمی زند .

نه کبک های سوخته
التیام می یابند
نه تخم های پخته
جوجه شدن را
شب و روز می شمارند.

سنجابی هم
از این شاخه
به آن شاخه نمی پرد
تا رویای ناتمام بلوط را
کامل کند .

زاگرس بالابلند
استخوان های زغالی بلوطها را
ضجه می زند .

آتش رویشی دوباره
روح سرد زاگرس را
شاید گرم کند
شاید…

مهنازمحمودی

۹۹/۳/۳۰

 

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotn

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا