روزنامهها قربانی بحران کرونا
برای بیان همهجانبهٔ واقعیت امر باید به رسانههای مستقل بهای لازم داده شود و در حمایت از نیروهای فرهنگی خدمتگزار مردم که دغدغه دردهای ملت از یک سو و حفظ شغل آبرومندانهشان را از طرف دیگر دارند، گامهایی مؤثر برداشته شود. خواست آزادی بیان و مخالفت با سانسور و تأکید فراوان برآزادیها و ضرورت آنها، وظیفهٔ روشنفکر در قبال توده مردم است…
همدلی، حمیدرضا عظیمی: یحتمل شما هم دیدهاید یا شنیدهاید که هر کس میگوید شغل من بعد از کار در معدن، دومین کار سختِ دنیاست. روزنامهنگاری هم، همینطور است.
به ویژه اینکه اینجا ایران است! ناگاه شبانه میروی و تا نوبتِ دیگر، معلوم نیست که چند صباح باید شماره کنی و روی دیوار خط بکشی. این البته یک سوی داستان است و قطع و یقین برای همه نیست اما…. داستان روزنامهنگاری هم مثل هر کارِ سخت و صعب در این کره خاکی، عشق میخواهد.
عشق میخواهد که در این وادی بمانی و پس از هر بار صعوبت و سختی، دوباره بر همان صندلی بنشینی. عشق میخواهد که هزار بار بیکار شوی و دوباره باز روز از نو و روزی از نو. این را آنهایی که بیش از یک دهه در روزنامهها و جراید این مُلک حیران بودند و از این ساختمان در فلان خیابان به آن ساختمان در بهمان کوچه سرگردان، خوب درک کردهاند. روزنامهنگاران ایرانی قاطبهشان آدمهای خوشنشیناند که از دارِ دنیا یک قلم داشتهاند و دارند و هر جا که تقدیر خانه داشته، درآمده و چند صباحی قلم زدهاند و تا نوبتی دیگر و جائی دیگر این روند را ادامه دادهاند. روزنامهنگاری در ایران به ویژه پس از عصر طلائی در دوره اصلاحات، دیگرگون شده است. اگر تا دیروز افرادی یافت میشدند که بگویند، از کیهان یا اطلاعات بازنشست شدهاند، حالا به زور کسی را پیدا میکنید که ماندگاریاش در یک جریده بیش از دو سال باشد.
این یعنی اینکه یا روزنامهها ماندگار نیستند یا شرایط بر وفق مراد نیست… اوایل انقلاب همین روزنامه کیهان کارش به جائی رسید که حتی در یک روز دو نوبت یا بیشتر چاپ داشت و گفتهاند شمارگاناش از مرز یک میلیون نسخه عبور کرده است، اما این روزها این یک خواب بیتعبیر است.
حتی سالها بعد در دوره اصلاحات روزنامهها چنان خواننده داشتند که مشتری همان اول صبح مثل نان داغ، آنها را میخرید و با خود میبرد. حالا اما اوضاع به هم ریخته است. روزنامهداری کاری پر هزینه شده و مشکلات یکی پس از دیگری چهره خشن خود را نشان میدهد.
اگر در دوره اصلاحات ترس از بگیر و ببند بود و تعطیلی ناشی از اقدامات برخی در دستگاه وقت قضایی، امروز دیگر سایه توقیف خیلی روی سر رسانه سنگینی نمیکند چه آنکه روزنامهنگاری ایران به چنان هوشمندیای رسیده که دیگر گزک دست کسی ندهد مگر اینکه کسی بخواهد و اراده ساختن گزک باشد. حالا روزنامهها و رسانههای کاغذی با بحرانی اساسی دست به گریباناند و از چند سو محاصره شدهاند. شواهد همنشان میدهد جنگ مغلوبه است.
دست کم تعدیل در روزنامههای مختلف این را نشان میدهد و در نمونه جدید شرق با این غول روبه رو شده و حدود ده نفر تلفات داده است. اخراج. اخراج نه به این دلیل که روزنامه به نیروهایش نیاز نداشته بلکه به این دلیل که مطابق توضیح مدیر مسئول، دخلش با خرجش نمیخواند. چرا؟ روزنامههای امروز از یک سو با افزایش هزینهها مواجهاند و بحران اقتصادی که مجموع هزینهها را سرسامآور ساخته که از سوی دیگر با کوچ مخاطبان به شبکههای اجتماعی مواجهاند که رغبتی برای روزنامه خریدن و خواندن نگذاشته است. بگذریم از مابقی مشکلات از بگیر یا ببند تا دیگر موضوعات صنفی. فقط تنها پیشنهاد میتواند این باشد که کاری باید کرد چون قربانی این بساط، خبرنگاران و روزنامهنگاران هستند.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotn