چرخانمقالات

عبدالصمد کامبخش: نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران (۲۴)

شکست جنبش دموکراتیک در عین اینکه برای کادرهای علاقمند حزبی یک رشته مسائل اصولی را مطرح می‌ساخت، جنب و جوش ناسالمی هم بین افراد اتفاقی و گذرا بوجود آورد و میدانی برای فعالیت مخالفین درونی حزب گشود. اینان که از مدتها پیش به رهبری خلیل ملکی خود را برای مبارزه درون حزبی آماده می‌ساختند اینک حمله‌ی آشکار علیه رهبری حزب را که از اشتباهاتی هم مصون نبود، آغاز کردند.

حزب توده ایران پس از ناکامی جنبش آذربایجان و کردستان

۱ ـ مبارزه درون حزبی ـ ناکامی جنبش در آذربایجان و کردستان حزب توده ایران را در شرائط ناگوار قرار داد. حزب، با وجود آزادی رسمی، در معرض حملات همه جانبه ارتجاع قرار گرفت و عملاً در حالت نیمه علنی بسر می برد. رهبری حزب موقتاً مجبور به فعالیت پنهانی شد. در چنین شرائط نامساعدی بحث شدیدی نیز در داخل حزب در گرفت. ناکامی جنبش مسائل بسیاری را از قبیل چگونگی سیاست گذشته حزب، روش حزب نسبت به جنبش آذربایجان و کردستان، صحت و سقم این روش و غیره مطرح می ساخت. از جمله مطالبی که در درجه‌ی اول توجه کادرهای حزبی را بخود جلب کرد عدم پیدایش رهبری مشترک در «جبهه موتلف احزاب آزادی‌خواه» بود.

وضع موجود زمینه‌‌ی مساعدی برای استفاده‌ی آنهائی که درصدد تصرف دستگاه رهبری و منحرف ساختن حزب از مشی اصولی آن بودند، فراهم نمود.

تغییراتی که بمناسبت اوج بی سابقه‌ی جنبش در ترکیب حزب بوجود آمده بود فعالیت این عناصر را آسانتر می‌ساخت. حزب توده ایران در اندک مدتی (طی پنج سال) کامیابی‌های فراوانی بدست آورده، از گروه کوچکی به نیرومندترین حزب کشور بدل شده بود. توده‌های وسیعی از زحمتکشان در صفوف حزب گرد آمده بودند. رشد حزب طی دوسال اخیر ـ پس از پیروزی متفقین و آغاز جنبش انقلابی در آذربایجان و کردستان که نوید پیروزی‌های بازهم بیشتری را می‌داد ـ بویژه سریع بود. در جریان این وقایع عده‌ی زیادی از روشنفکران و عناصر خرده بورژوازی به حزب روی آوردند ـ از آن جمله بسیاری از عناصر متزلزل و یا فرصت طلب و استفاده‌جو که امید به پیروزی نزدیک آنها را بسوی حزب جلب می‌کرد.

شکست جنبش دموکراتیک در عین اینکه برای کادرهای علاقمند حزبی یک رشته مسائل اصولی را مطرح می‌ساخت، جنب و جوش ناسالمی هم بین افراد اتفاقی و گذرا بوجود آورد و میدانی برای فعالیت مخالفین درونی حزب گشود. اینان که از مدتها پیش به رهبری خلیل ملکی خود را برای مبارزه درون حزبی آماده می‌ساختند اینک حمله‌ی آشکار علیه رهبری حزب را که از اشتباهاتی هم مصون نبود، آغاز کردند.

اکنون برای کادرهای علاقمند حزبی بمنظور سروسامان دادن به وضع حزب از طرفی و برای مخالفین رهبری بمنظور استفاده از موقعیت از سوی دیگر موضوع دعوت کنگره‌ی دوم حزب مطرح شده بود. برای رهبری نیز در شرایط موجود ادامه‌ی فعالیت ثمربخش دشوار بود و بنابراین دعوت کنگره‌ی حزب در دستور روز قرار می‌گرفت.

بدین طریق بنا به تصویب خود کمیته مرکزی شورائی بنام شورای حزب مرکب از اعضاء کمیته‌ی مرکزی، کمیسیون تفتیش مرکزی، سه نماینده از کمیته‌ی ایالتی تهران و دو نماینده از کمیسیون تفتیش ایالتی تهران تشکیل گردید و هیئت اجرائیه‌ی موقتی از میان خود انتخاب نمود.

هیئت اجرائیه‌ی موقت که وظیفه‌دار اداره‌ی امور حزب و تدارک کنگره‌ی دوم شد، عبارت بود از ۷ نفر به شرح زیر: سه نفر از اعضای کمیته‌ی مرکزی، سه نفر از کمیسیون تفتیش مرکزی و یک نفر از کمیته‌ی ایالتی تهران. بعداً خود هیئت اجرائیه‌ی موقت دو نفر را بعنوان عضو اصلی و دو نفر را بعنوان نامزد به ترکیب خود اضافه نمود.

انتخاب هیئت اجرائیه‌ی موقت نقطه‌ی عطفی در تاریخ حزب توده ایران بود. انتخاب این هیئت ولو بطور موقت، تشنجی که بدنه‌ی حزب را پس از ناکامی جنبش در آذربایجان و کردستان فرا گرفته بود فرو نشاند و این هیئت توانست بلافاصله دست به اقدامات مبرم سازمانی بزند. ۱۵ دی ماه ۱۳۲۵ یعنی تنها ۲۵ روز پس از عقب نشینی جنبش آذربایجان و کردستان هیئت اجرائیه موقت روزنامه «مردم» را بجای «رهبر» بعنوان ارگان مرکزی حزب منتشر ساخت و به ترمیم زخم‌های وارده از حادثه‌ی شکست پرداخت.

گو اینکه فعالیت سازمانی هیئت اجرائیه موقت از همان روزهای نخستین با اطمینان خاطر آغاز گردید ولی در فعالیت سیاسی آن هنوز عدم اعتماد به خود و تزلزل احساس می‌شد. نمونه‌ی آن نخستین اسناد هیئت اجرائیه‌ی موقت است که تحت فشار عناصر اپورتونیست تسلیم‌طلب از خارج و تأثیر سخنگوی این عناصر ـ خلیل ملکی ـ در داخل انتشار یافت.

این اسناد عبارتند از: «اعلامیه هیئت اجرائیه موقت حزب توده ایران خطاب به رفقای حزبی» و «بیانیه هیئت اجرائیه موقت حزب توده ایران» (روزنامه‌ی «مردم»، شماره ۱).

سند اول بطور عمده حاوی مسائل سازمانی است. در این سند پس از اطلاع اینکه:

«بر حسب تصمیم متخذه از طرف کمیته‌ی سابق حزب توده ایران هیئت اجرائیه موقتی برای اجرای و اصلاحات لازم با اختیارات کامل انتخاب شده است».

از جمله گفته می‌شود که هیئت اجرائیه موقت،

«بوروکراسی غلط سابق را از بین برده دستگاه ساده و متمرکزی برقرار خواهد کرد».

هیئت اجرائیه موقت،

«برخلاف گذشته فقط به کیفیت اعضاء حزب توجه خواهد کرد نه به کمیت، لذا کمیسیونی از پنج نفر انتخاب نموده است که حزب را از کلیه‌ی عناصر فرصت طلب پاک کند».

در پایان اعلامیه خطاب به رفقای حزبی گفته می‌شود:

«هیئت اجرائیه در موقعی مسئولیت را پذیرفته است که اوضاع از هر لحاظ پیچیده و مبهم است. ما نمی‌دانیم تا چه حد کار ما از لحاظ سیاست کشور و اوضاع داخلی موفقیت آمیز خواهد بود، ولی مطمئناً مساعی خود را بدون دریغ مبذول خواهیم داشت».

در این اعلامیه به خط مشی سیاسی حزب نیز اشاره شده است. ولی آنچه شایان توجه است سند سیاسی ـ یعنی بیانیه هیئت اجرائیه است که نموداری از وضع خاص زمان خود و جهتی است که ممکن بود رهبری موقت حزب تحت تأثیر عوامل موجود بدان سوق داده شود. ذکر نکاتی از این سند بمنظور برخورد عینی به صفحات گذشته تاریخ حزب ضروری است.

در این سند بدوا بدرستی به جنبه‌های مثبت حزب در گذشته اشاره شده و گفته شده است که حزب توده ایران،

«برای بیداری مردم ایران کوشش خارق‌العاده کرده و نخستین حزب بزرگی است که در شهر و ده رخنه نموده و جامعه‌ی ایرانی را تکان داده است… حتی به دهقانان دور دست ایران معنی سیاست و لزوم دخالت در آن را فهمانده است... به متشکل کردن توده‌ی عظیم موفق گردیده است... در اثر مبارزه حزب توده ایران طبقات کارگر و دهقان را که تا پیش از این مبارزه، در صحنه‌ی سیاست اثری نداشته وارد میدان عمل تاریخ کرده (به نحوی که) حتی مخالفین این طبقات نیز طرفداری از آنها را وسیله‌ی عوامفریبی قرار دادند».

ولی منظور عمده هیئت اجرائیه از نشر این سند ذکر گذرای جنبه‌های مثبت گذشته‌ی حزب نبوده بلکه تجزیه و تحلیل روش گذشته و اعتراف به اشتباهات پیشین حزب بوده است. شکی نیست که حزب خواه در سیاست سازمانی و خواه در مناسبات خود با طبقات غیر پرولتری اشتباهاتی مرتکب شده بود. در بسیاری از موارد چپ‌روی‌های سازمان‌های جداگانه‌ی حزب موجب جدائی از سایر نیروهای مترقی شده و مانع اتحاد عمل می‌گردید. گرچه سهم حزب توده ایران در اشتباهاتی که موجب ناکامی جنبش آذربایجان و کردستان شد نسبتاً ناچیز بود، ولی در این زمینه نیز روش حزب دور از اشتباه نبوده است. ذکر این اشتباهات می‌توانست کمک موثری به روشن شدن خط مشی آینده حزب بکند و بر اعتماد طبقه‌ی کارگر و زحمتکشان کشور به حزب توده بمثابه یگانه نماینده‌ی منافع این طبقات بیافزاید.

متأسفانه این نکات در بیانیه هیئت اجرائیه روشنی کامل نیافته بود. در عوض قسمتی از بیانیه را مطالب مغایر با موضع حزب طبقه کارگر تشکیل می داد.

برای حزب توده ایران دفاع از منافع طبقه کارگر بمثابه حزب این طبقه عملی طبیعی بود و حزب در عین داشتن سیاست همکاری با سایر طبقات مترقی و ضدامپریالیستی آنی از این وظیفه‌ی خود عدول نکرد و این خود عامل اصلی پیشرفت سریع و بی سابقه‌ی حزب در میان طبقات زحمتکش شد. در بیانیه درست همین موضوع مورد انتقاد قرار گرفته و گفته شده است که:

«در حقیقت حزب ما با آنکه علناً حامی و طرفدار دموکراسی بود در عمل روشی نشان داد که اعتماد مردم را به آزادی‌خواهی خود متزلزل ساخت و بجای آنکه حمایت از آزادی را در سرلوحه‌ی خود قرار دهد بیک مبارزه‌ی طبقاتی وسیع و غیر لازمی متوجه شد و در نتیجه طبقات آسوده و مرفه اجتماع را متوحش ساخته آنها را به جانب مرتجعین متوجه گردانید».

حزب توده ایران که در انتخابات دوره چهاردهم شرکت جست و از طریق فراکسیون خود به بهترین وجهی از تریبون مجلس برای افشاء دستگاه حاکمه و روشن نمودن اذهان مردم کشور استفاده کرد هیچ‌گاه راه پارلمانی را برای رسیدن به هدف‌های اجتماعی و حتی هدف‌های نزدیک اجتماعی خود مطلق نکرده بود و حال آنکه در این بیانیه کوشش شده بود تکیه‌ی اساسی روی مبارزات پارلمانی گذارده شود و گفته می‌شد که:

«ما میل داریم از راه مبارزات پارلمانی مانند کلیه‌ی ملل دموکرات جهان افکار صحیح خود را پیش ببریم».

نکته جالب توجه و آموزنده اینکه هیئت اجرائیه موقت از جانب عناصری در جهت تنظیم این بیانیه تحت فشار قرار گرفته بود (در داخل خلیل ملکی و در خارج یاران وی) که قبلاً حزب را از موضع افراطی چپ در معرض حمله قرار داده بودند بنحوی که نماینده‌ی افکار آن‌ها ـ خلیل ملکی ـ در کنگره‌ی اول حزب را متهم به عدول از مبارزه‌ی طبقاتی و راه دادن عناصر غیر پرولتری به درون حزب و نیز تعقیب راه پارلمانی به جای بایکوت پارلمان می‌کرد. و نیز جالب است که طرح بیانیه هم توسط خلیل ملکی تهیه شده بود.

در بیانیه موضع انترناسیونالیستی حزب و طرفداری از جنبش آذربایجان و کردستان نیز در معرض انتقاد قرار گرفته و روش حزب در این مسئله «جانبداری متعصبانه» نامیده شده بود. به مبارزه ضدامپریالیستی در بیانیه کم‌بها داده شده بود. چنین بر می‌آمد که شعار: «استقلال، آزادی و ترقی» جانشین شعار اصلی «علیه هرگونه استعمار کشور ایران مبارزه کنیم» قرار گرفته است.

صدور اعلامیه و بیانیه شور و شعفی میان عناصر اپورتونیست و تجدید طلب برپا نمود. آنها این واقعه را گامی بسوی پیروزی خود دانستند. مخالفان داخلی که تصور غلطی از نیروی حزب داشتند و هر که را که از موضع سالم، رهبری گذشته را مورد انتقاد قرار می‌داد از هواخواهان و متحدین خود می‌شمردند چنین می‌پنداشتند که می‌توان بازهم بیشتر هیئت اجرائیه موقت را زیر فشار قرار داد و از مشی اصولی منحرف ساخت.

ولی هیئت اجرائیه موقت با اتکاء به نیروهای آگاه و انقلابی حزب، که نخستین اسناد هیئت اجرائیه موقت تکان بیدار کننده‌ای به آنها وارد کرده بود، بزودی راه صحیح خود را باز یافت.

سرمقاله شماره‌ی پنج روزنامه‌ی «مردم» پاسخ دندان‌شکنی بود که به مخربین و تسلیم طلبان داده شد. در این مقاله تحت عنوان «مبارزه‌ی شدیدتر و منطقی‌تر» با صراحت اعلام شده بود که تغییری در هدف حزب، در تمایلات و خواست‌های اجتماعی آن حاصل نشده است، حزب مبارزه‌ی همه‌جانبه‌ی خود را مانند سابق ادامه خواهد داد و کوچکترین عقب نشینی از مرام مصوبه‌ی نخستین کنگره انجام نخواهد گرفت.

در‌واقع هم مطالب «بیانیه» روی کاغذ ماند. اندک انحرافی در خط مشی اصولی حزب حادث نشد. گام‌های حزب علیه ارتجاع و امپریالیسم روز بروز مطمئن تر و محکم‌تر می شد. بدیهی است که این روش با خواست‌های عناصر اپورتونیست سازگار نبود. لذا بحران داخلی پس از آرامش اولیه مجدداً حدت یافت تا آنجا که بالاخره کار به انشعاب انجامید.

دوران پس از سکون موقت تا انشعاب سرشار از مبارزه‌ی شدید و دردناک درون حزبی است:

ـ مبارزه با برخی کارشکنی‌ها و خرابکاری‌ها از جانب افرادی که امید خود را از دست داده و یا با ماموریت ویژه‌ای وارد حزب شده بودند: اقدامات اینان بصورت انفرادی بشکل نشر اوراق و نوشته‌های گوناگون، کوشش برای ایجاد شکاف در داخل رهبری حزب از طریق تحریف وقایع و در مقابل هم قراردادن اعضاء رهبری و غیره انجام می‌شد که یکی از نمونه‌های بارز آن نشریه‌ی «حقایق گفتنی» به قلم فیروز شهاب‌پور مسئول سابق سازمان حزبی کرمانشاه است؛

ـ افشاء و طرد این افراد که بدون دشواری ویژه‌ای انجام گرفت به استحکام صفوف حزب افزود؛

ـ مبارزه با برخی انحرافات ایدئولوژیک موجود نزد عده‌ای از افراد با حسن نیت که سراسیمگی از شکست ناگهانی موجب تشدید آن شده بود از طریق یکرشته اقدامات اقناعی و ایضاحی موثر؛

ـ مبارزه با فعالیت فراکسیونی و انشعابگرانه‌ی خلیل ملکی و یارانش که فصل مهم مبارزه‌ی درون حزبی را تشکیل می‌داد و برای مدتی کار خلاق و ثمربخش حزب را فلج ساخته بود. این فعالیت از نخستین کنگره حزب از طرف خلیل ملکی آغاز شده و نظر عده‌ای از جوانان و روشنفکران را با شعار عوامفریبانه «اصلاح وضع داخلی حزب» بسوی خود جلب کرده بود. پس از وقایع آذربایجان و تشکیل هیئت اجرائیه موقت، این فعالیت شدت و بتدریج تشکل یافت. این عده بعداً بنام «اصلاح طلبان» بکار منظم گروهی مبادرت ورزیدند.

نخستین گام فراکسیونی که در‌واقع سنگ بنای اپوزیسیون متشکل داخل حزب را گذارد انتشار جزوه‌ی «چه باید کرد» دکتر اپریم بود. دکتر اپریم از تحصیل کرده‌های انگلستان بود که در اثر فعالیت در سازمان حزبی بانک ملی ایران وارد حزب شده و از همان آغاز بسوی خلیل ملکی و یاران وی گرایش یافت. جزوه‌ی «چه باید کرد» پیش از شکست جنبش تهیه شده ولی رهبری حزب مانع از انتشار آن شده بود. پس از وقایع آذربایجان دکتر اپریم انتشار جزوه‌ی خود را بلامانع دیده و این جزوه بمثابه پلاتفرم تئوریک اپوزیسیون انتشار یافت.

جزوه‌ی «چه باید کرد» حاوی «تئوری» ایست که بمنظور رسمیت دادن فراکسیون در داخل حزب بافته شده است، فراکسیونی که باید بنام «آوانگارد» رهبری واقعی حزب را بعهده بگیرد.

ادامه دارد

 

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotn

Print Friendly, PDF & Email
دکمه بازگشت به بالا