گلوگاههای مشکلات اقتصادی کشور
سرمایهدارها بهجای تولید، به سراغ واردات، دلالی، واسطهگری، احتکار و… میروند تا سود بیشتری نصیبشان شود…
گزارش اخیر مرکز آمار ایران از وضعیت اقتصاد کشور حاوی نکات تأملبرانگیز بسیاری است. این گزارش حاکی از افزایش ۲۶ درصدی شاخص فلاکت طی سه سال گذشته و رسیدن این شاخص به ۴۵ درصد است. بهعبارتدیگر شاخص فلاکت که از جمع نرخ تورم و نرخ بیکاری حاصل میشود اکنون با تورم بالای ۳۴ درصد و نرخ بیکاری بالای ۱۰ درصد، به عدد ۴۵ رسیده است. همچنین رشد اقتصادی با نفت در سال ۱۳۹۵ حدود ۱۴ درصد بوده که با نوسان در سه سال اخیر به منفی ۶.۳ در زمستان سال گذشته رسیده است. رشد اقتصادی بدون نفت نیز از ۹.۲ درصد در سال ۱۳۹۵ به منفی ۲.۵ درصد در سال گذشته رسید. اوضاع نرخ تورم نیز بیانگر رشد حدود ۲۸ درصدی از سال ۱۳۹۵ تا پایان سال گذشته است که از ۶.۹ به ۳۴.۸ درصد افزایشیافته است. وضعیت اشتغال در اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۵ تا پایان سال گذشته از این حکایت دارد که از ۱۲.۴ به ۱۰.۶ درصد کاهشیافته است. این ارقام و سایر آمار اعلامشده نشان میدهد که شاخصهای مهم اقتصاد ایران وضعیت نامطلوبی دارد که دلایل آن مدیریت، تحریم ها، کاهش فروش نفت و عدم تصویب لوایح چهارگانه است و لازم است مسئولان یک بازنگری اساسی در برنامههای اقتصادی و سیاسی کشور داشته باشند. در همین ارتباط ستاره صبح به سراغ دکتر ابراهیم رزاقی، اقتصاددان و استاد بازنشسته دانشگاه تهران رفت تا نقطهنظرهای او را درخصوص عوامل و ریشههای بحرانی شدن وضع اقتصاد کشور جویا شود. مشروح گفتوگوی این استاد اقتصاد با مصطفا صباغ، روزنامهنگار را در ادامه میخوانید.
آقای دکتر رزاقی؛ گزارشهای مرکز آمار ایران حاکی از افت همزمان بخش نفتی و غیرنفتی کشور است. به نظر شما دلایل و ریشههای افت شاخصهای اقتصاد کشور چیست؟
یکی از مشکلات اقتصاد ایران به دوران دولت سازندگی بازمیگردد که برخلاف الگوی اقتصادی مطرحشده در قانون اساسی، الگوی سرمایهداری در کشور پیادهسازی و اجرا شد. سرمایهداری هم مهمترین مسئله را سود میداند و هرجا که سود بیشتر باشد، به همان سو میرود. به همین دلیل سرمایهداران بهجای تولید، به سراغ واردات، دلالی، واسطهگری، احتکار، گرانفروشی و… میروند تا سود بیشتری نصیبشان شود. ضمن آنکه سرمایهداری مبنایی تاریخی دارد که میگوید دولت در اقتصاد دخالت نکند و خود رقابتها، میزان عرضه و تقاضا و همچنین میزان کیفیت و قیمت را تعیین کنند. این مبانی در اقتصادهای کوچک که رقابت در آن واقعی است، جوابگوی نیازها بوده و به همین دلیل در ایران هم همین الگو انتخاب شد. درصورتیکه نظریهپردازان اقتصادی بزرگ معتقدند اگر دولت در اقتصاد دخالت نکند، امکان بقای آن وجود ندارد. ایران حدود سه دهه است که این الگو را پیاده کرده درحالیکه نتایج آن در همه کشورها مشهود است و بسیاری از کشورها مانند آلمان، انگلستان و… مجبور به تغییر رویکرد خود شدند تا دولت در بازار دخالت داشته باشد و درعینحال منافع ملیشان حفظ شود.
نتیجه اجرای الگوی سرمایهداری و سیاست عدم دخالت دولت در بازار چه بوده است؟
در ایران باوجودآنکه هر چه زمان گذشته، مشخصشده که بیکاری، فقر، بیخانمانی و مشکلات اقتصادی بهجای کاهش، افزایشیافته، اما آن الگو تغییر نکرده است. اوج این سیاست اقتصادی در دولت یازدهم و دوازدهم بوده که بر اساس آمارها باید بین ۱۵ تا ۳۰ میلیون شغل ایجاد میشد، اما تعداد مشاغل ایجادشده حتی کمتر از تعداد مشاغلی بوده که به دلیل ورشکستگی و رکود، از بین رفتهاند. از طرفی مسئولان دولت در طول این سالها از کمک مجلسیها هم برخوردار شدهاند و هرچه دولت خواسته، تأیید کردهاند. بابت آن دسته از قوانینی هم که دولت اجرا نکرده، بازخواست و استیضاحی نکردهاند. برعکس این تصور وجود داشته که تحت عنوان سرمایهداری، ورود افراد صاحب سرمایه به تولید، مشکلات را حل خواهد کرد؛ درصورتیکه فکر نکرده بودند بالاترین سود در واردات، دلالی، احتکار و انواع فسادهای اقتصادی است و مشکلی به مشکلات قبلی افزوده خواهد شد.
آیا الگوهای دیگری نیز در کشور اجرا شده بود که نتایج مطلوب داشته باشد؟ به نظر شما ادامه این سیاست چه نتایجی خواهد داشت؟
در دوره دولت دفاع مقدس با کمترین هزینهها، بالاترین اقدامات ضروری کشور صورت میگرفت که نشان میداد دولت با تمام وجود به دنبال بهبود اقتصاد است، درحالیکه در این سالها نهتنها دولت مانع از صنعتی شدن و تولیدشده، بلکه مسیر را برای دلالی در بازارهای مسکن، ارز، سکه، طلا و… هموار کرده است. مجموعه این اقدامات و عملکردها کشور را به نقطه فعلی رسانده که تولید ناخالص داخلی کاهشیافته و رشد اقتصادی منفی شده است که موضوعی خطرناک است. چون مردم به هر شکل ممکن تاکنون فقر و فشارهای اقتصادی را تحمل کردهاند، اما اگر نارضایتیها بیشتر شود، دیگر ممکن است صبر و تحمل مردم کمتر شود. درحالیکه مردم صاحبان و ولینعمتان این کشور هستند و باید به خواستهها و انتظارات آنان پاسخ داده شود. بنابراین کشور به سازوکار دیگری در اقتصاد احتیاج دارد که طبق قانون اساسی، الگویی مطابق نیازهای جامعه ما در آن اجرا شود.
به عقیده شما عدم تعامل سازنده با دنیا در به وجود آمدن چنین شرایطی چقدر نقش داشته است؟
پس از پایان دوره جنگ تحمیلی، دولت آقای هاشمی رفسنجانی از الگوی سرمایهداری استفاده کرد، درحالیکه کشورهای غربی دائماً ایران را تهدید و تحریم کردند که چرا حرف ما را گوش نمیکنید. به همین ترتیب الگوی دولت آقای روحانی هم این بود که آمریکا میخواهد به ایران حمله کند و ما باید با آنها توافق کنیم و هستهای را تعطیل کردیم و باید ازنظر تسلیحاتی نیز به حرف غرب گوش کنیم. به نظر من تفکر و آرمان ایران همان بود که در قانون اساسی نوشتهشده است ولی آنچه انجام میشود متفاوت است. در موردتوافق هستهای آقای روحانی میگفت وضع ما آنقدر خوب خواهد شد که حتی منابع آب ما بهبود پیدا خواهد کرد. وضع آنقدر خوب خواهد شد که کسی احتیاجی به گرفتن یارانه نخواهد داشت. آیا دولتمردان ما نمیدانستند که وعدههای غرب امکانپذیر نیست؟ آمریکا قدرت دارد و تحریم خود علیه ایران را به سایر کشورها تحمیل میکند و فقط چند کشور توجه نمیکنند. چین و روسیه که البته روسیه به میزان کمتری توجه دارد و عراق که با ایران دادوستد دارد و اخیراً ونزوئلا که بعید میدانم تصمیم آقای روحانی بوده باشد در حال حاضر با ایران همکاریهای اقتصادی دارند.
اما تعامل با ونزوئلا یا عراق یا سایر کشورها نمیتواند در توسعه اقتصادی و رشد صنعتی کشور کمکی کند؛ شما بر این عقیده نیستید؟
این فضا که از آمریکا و فرانسه و… حرفشنوی داشته باشیم تا به توسعه صنعتی برسیم مسئلهای کاملاً بهدوراز واقعیت است. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ما آرامآرام تا روزی ۶ تا ۸ میلیون بشکه نفت صادر میکردیم ظاهراً امروز اگر بشود صادر کرد ۳۰۰ هزار بشکه و یا در بهترین حالت سالانه دو میلیون بشکه است. در آن زمان ما چه نوع کشوری بودیم؟ آیا چیزی در ایران ساختهشده بود؟ آیا ما دارای تکنولوژیهای جدید بودیم؟ کار ما صادرات نفت خام بود و در مورد پتروشیمی نیز صادرات ما نیمهخام بود و در آن مورد نیز چون هزینهها و آلودگیهای پتروشیمی بالاست گفته میشد تبدیل کنید و سپس برای ما بفرستید. همهچیز وارد میشد. امروز نیز اقتصاد کشور به همین صورت است درحالیکه توانمندی داخلی ما ازلحاظ تکنولوژی و امکانات نظامی بهگونهای است که هر آنچه میگوید در توان دارد و میتواند انجام بدهد. آیا آمریکا برای ایران صنایع و تکنولوژی جدید به وجود خواهد آورد؟ این امکان ندارد. آمریکا طرحی دارد که طی آن میخواهد چند کشور ازجمله ایران تجزیه شوند. آمریکا برای ایران همان برنامهای را دارد که برای ۱۵ کشور جداشده از اتحاد جماهیر شوروی داشتند. کشورهایی سرسپرده که هیچکدام صنعتی نشدهاند. کشورهای صنعتی دنیا مثل اروپا و آمریکا فقط به مواد اولیه و انرژی نیاز دارند و کل بازارهای دنیا را برای فروش کالاهای خود میخواهند. چطور ممکن است این کشورها کالاهای ساختهشده ایران را بخواهند. این امکانپذیر نیست. متأسفانه بسیاری از اساتید دانشگاه و نمایندگان مجلس و وزرای ما همین خط را دنبال میکنند.
با توجه به پیشبینی رشد اقتصادی منفی در سال جاری و ادامه فعالیت دولت تدبیر و امید تا یک سال آینده برای مقابله با این رشد منفی و بهبود بخشیدن به تولید و صادرات چه باید کرد؟
اگر آقای روحانی با همین سیاستها به کار ادامه بدهد وضعیت معلوم نیست اما اگر بعد از روحانی رئیسجمهوری بر سرکار بیاید که انقلابی عمل کند کار بسیار ساده خواهد بود. آمریکاییها سالانه ۱۰۰ میلیارد دلار به کشاورزان خود میپردازند تا محصولات کشاورزی ارزان تولید شود. و با آن تولید ارزان امنیت اقتصادی به وجود میآورند و کشورهای غیر صنعتی را مجبور میکنند تا فروش ارزانی برای محصولات خود داشته باشند. آمریکا این فضای بینالمللی را برای کار کردن صنایع خود و تولید بالای خود به وجود آورده است تا تمام کشورهای به تولیدات آمریکایی نیاز داشته باشند. نکته اول این است که وقتی اقتصاد ایران بهگونهای است که سود در واردات ۳۰۰ درصد است و در بازار ۵۰ تا ۶۰ درصد است چه کسی به تولید در داخل امیدوار میشود؟! در این شرایط واردکنندهها حرف اول و آخر را میزنند. بسیاری از دولتها از فعالیتی که تولیدی نیست و سود بالایی دارد مالیات میگیرند همین موضوع به عدم سود در آن بخش میانجامد و فعالین دلالی را ترغیب به تولید میکند. ولی دولت ما از این بخش مالیات نمیگیرد. دولتها به اشکال مختلف به تولید کشور خود کمک میکنند. ما دارای قدرت عظیمی هستیم و قادر به تولید هر آنچه بخواهیم هستیم چرا کار را به این بخش نمیسپاریم.
یعنی میگویید دولت تعامل اقتصادی با بخشهای داخلی کشور را ندارد؟
متأسفانه کار دولت عملاً با این دید مغایر است. این دید راهگشا است ولی مرتباً از سازش با آمریکا حرف میزنند. آقای روحانی برنامهریزی خود را دارد و حتی در روابط با روسیه وارد مسیری نشدهاند که به تولید ایران رونق ببخشند. در اینجا نیز خام فروشی و خرید کالا بهجای آن مطرح است. صنعتی شدن ایران و حذف فقر و بیکاری و خانهسازی برای همه ساده است. در دورههای قبل دو میلیون را صاحبخانه کردند آیا نمیشد ده میلیون دیگر را با همان روش صاحبخانه کرد؟ این هدف در شرایطی محقق میشود که کار به دست کسانی سپرده شود که حاضرند جان خود را برای کشور بدهند.
ستاره صبح
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet