دل نوشته همسر «مریم میرزاخانی» در سومین سالگرد درگذشت او
پروفسور میرزا خانی در سال ۲۰۱۴ به خاطر کار پر ارزش و پیشگامانه اش در زمینه ”دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها“ برنده مدال فیلدز شد که بالاترین جایزه در ریاضیات است. مریم میرزاخانی، بعد از دست و پنجه نرم کردن با سرطان روز ۲۴ تیر ماه ۱۳۹۶ در سن چهل سالگی چشم از جهان فرو بست. مجله آلمانی اشپیگل در مقاله ای در بزرگداشت مریم میرزا خانی نوشت: ”زندگی مریم میرزاخانی مانند افسانه بود. اعطای مدال فیلدز به میرزاخانی در اوت ٢٠١۴ تیتر اول روزنامه های سراسر جهان را به خود اختصاص داد. از سال ١٩٣۶ تا سال ٢٠١٠ تنها ریاضی دانان مرد این مدال را که بالاترین افتخار در عرصه ریاضی است دریافت کرده بودند. مدال فیلدز همواره معادل عنوان جایزه نوبل برای ریاضیات در نظر گرفته شده است….
ستاره صبح، یان وندرک: منش مریم این بود که همهچیز را با نگاه مثبت ببیند و زیاد در مورد سختیها حرف نزند
دیروز (دوشنبه ۲۳ تیرماه) سومین سالگرد درگذشت پروفسور مریم میرزاخانی، ریاضیدان برجسته ایرانی و اولین زن دارای جایزه فیلدز بود. چندی پیش همسر وی، «یان وندرک» که استاد ریاضیات دانشگاه استنفورد است، با انتشار مطلبی در بولتن انجمن ریاضی آمریکا درباره زندگی کوتاه و پربار مریم نوشته است. در یادداشت وی، به نقل از کانال تلگرامی انجمن ریاضی ایران آمده است: «مریم میرزاخانی برای من بسیار بیشتر از چهره عمومیاش، یک ابر ریاضیدان، نمادی برای بانوان در علم و مایه افتخار کشورش بود. هنوز هم پذیرش آنچه اتفاق افتاد و نوشتن درباره او بهنحویکه خاطرات شخصیام را با تصویری که وی در صحنه جهانی به دست آورد تطبیق دهد، دشوار است. مریم در سال ۱۹۷۷ در تهران به دنیا آمد. همچون دیگر همنسلهایش، سالهای کودکی برای او دورهای سخت و متلاطم بود. پیامدهای انقلاب اسلامی و جنگ با عراق که هشت سال به درازا کشیده شد. مریم در کودکی علاقه ویژهای به ریاضیات نداشت (هرچند میدید که میتواند تمرینهای خواهر و برادر بزرگتر خود را بهراحتی حل کند). عشق او، خواندن کتابهای داستان و آرزویش نویسنده شدن بود. وقتی وارد دوره راهنمایی شد، اوضاع تغییر کرد. با پایان جنگ، شرایط در ایران کموبیش بهتر شده بود. در تهران مدرسه راهنمایی فرزانگان ویژه دختران بااستعداد در ریاضی تأسیسشده بود و مریم نیز در این مدرسه ثبتنام کرد. مریم، در ابتدا به خاطر یکباره سختتر شدن مطالب درسی، غافلگیر شده و سال اولش چندان درخشان سپری نشد، اما استقامت به خرج داد و فهمید که وقتی تلاش کند میتواند بهسرعت پیشرفت کند. مریم تا شروع دبیرستان، به یک مسئله حلکن زبردست مبدل شده و با دوستش رؤیا بهشتی دوره آموزشی برای المپیاد ریاضی را آغاز کرد. اکنون، دستاوردهای تاریخی مریم در المپیاد بینالمللی ریاضی مشهور است؛ یک مدال طلا در هنگکنگ در سال ۱۹۹۴ و یک مدال طلا با نمره کامل در تورنتو در سال ۱۹۹۵. من برای اولین بار مریم را در سال ۲۰۰۴ در بوستون ملاقات کردم. او در آن زمان در رشته خود یک ستاره بود که تز دکترایش را در هاروارد تمام کرده و در آن تعداد زیادی مسئله مهم را در رابطه با دینامیک بر روی رویههای هذلولوی حل کرده بود. بااینحال شما نمیتوانستید این را با ملاقات وی در یک مهمانی خانگی متوجه شوید. او نمونهای از طرز برخورد متواضعانه، دوستانه و کنجکاوانه بود و درعینحال دستاوردهای واقعیاش را پنهان میکرد، شاید به این خاطر که اطرافیانش، گیج و دستپاچه نشوند. بااینکه وی مجبور شده بود برای رسیدن به جایگاهی که در آن بود، بسیاری از موانع را کنار بزند، آنچه من از او شنیدم، در درجه اول این بود که چقدر قدردان حمایت خانوادهاش در ایران و استادانش در دانشگاه شریف بود و اینکه چطور در زمان ورودش به هاروارد در سال ۱۹۹۹ مورد استقبال و حمایت قرارگرفته بود. منش وی این بود که همهچیز را با نگاه مثبت ببیند و زیاد در مورد سختیها حرف نزند. اتفاقاً وی خیلی قبلتر از بیماری مهلکش، درگیر مشکلات سلامتی آزاردهنده مخصوصاً کمردرد مزمن بود، اما او همیشه سعی میکرد از همهچیز برداشت مثبتی ارائه کند. آنچه بهصورت خاصی مرا تحت تأثیر قرار میداد، این بود که خودش را خیلی دست بالا نمیگرفت و همیشه همهچیز را در پهنهای وسیعتر میدید. اولین کتابی که به من داد، «شور زندگی» درباره زندگی وینسنت ونگوگ بود. مریم گفت این کتاب، هیجانش درباره کار و زندگی بهصورت کلی را توصیف میکند. توانایی بزرگ وی، تمرکز درونی بر آنچه میخواست به دست آورد، نگران عقاید دیگران نبودن و فقط لذت بردن از فرآیند تفکر و ادراک بود. باور دارم که او شغلش را بهجای علم بخشی از هنر میدانست. وی چندان با کاربردهای کارهایش در زندگی واقعی تحت تأثیر قرار نمیگرفت و روش خودش را برای درک فضاهای مجرد رویههایی که پسزمینه کارهایش را شکل میدادند، داشت. او همچنین هیچ علاقهای به جوایز و شهرت دنیوی نداشت. فکر میکنم حتی کنفرانسها اولویت خیلی بالایی برایش نداشتند. در عوض مریم تماس نزدیک با تعداد کمی از همکاران و سپری کردن ساعاتی در سکوت همراه با اندیشیدن به همراه یک خودکار و یک صفحه بزرگ کاغذ- بهاندازه کافی بزرگ برای مسئلههایی به بزرگی آنچه وی بر روی آنها کار میکرد- را ترجیح میداد. او بعد از فارغالتحصیلی برای یک جایگاه استادیاری به پرینستون نقلمکان کرد و من هم برای یک دوره پسادکترا در سال ۲۰۰۶ به آنجا منتقل شدم. با یک نگاه به گذشته، سالهای ما در پرینستون شاد و ساده بود؛ زندگی در خانههای اساتید جوان و دوچرخهسواری یا پیادهروی درختزار و کار کردن. ما در سال ۲۰۰۸ در بالای کوهی در نیوهمشایر و با حضور کلاً ۶ نفر ازدواج کردیم. در سال ۲۰۰۹ با شغلهای عالی و آنچه موقعیتی تمام و کمال در زندگی به نظر میرسید به کالیفرنیا منتقل شدیم و دخترم آناهیتا در سال ۲۰۱۱ متولد شد. مریم اغلب میگفت که وقتی همهچیز بهخوبی پیش میرود، دشوار است که قدردان باشی. شادمانی و موفقیت به قرار گرفتن تکههای متحرکه بسیاری در سر جایشان، تلاش فراوان و کمی شانس بستگی دارد و میتوانی بهدفعات به خودت بگویی که باید قدردان باشی. بااینوجود این یک حس طبیعی است که اتفاقات باید به همین شکل میافتاد و اوضاع به همین صورت باقی خواهد ماند تا اینکه زندگی برعکس آن را به تو میگوید. مریم اولین بانوی تاریخ بود که مدال فیلدز را در سال ۲۰۱۴ دریافت کرد؛ اما خوشی او با تشخیصی که یک سال قبل از آن دریافت کرده بود، ناقص ماند. آنچه بعدازآن تشخیص رخ داد، کابوسی از دل بستن به یک امید بعد از امیدی دیگر بود که همه آنها یکییکی در هم کوبیده شدند. مریم همچنان تا جایی که میتوانست کار میکرد، ولی با نزدیک شدن به اواخر عمرش بیش از هر چیز دیگری نگران آینده آناهیتا بود. مریم میخواست مدرسه رفتن او را ببیند و در اولین روز مدرسه آناهیتا آنجا بود. وی دو هفته بعد از ششمین سال تولد آناهیتا وقتیکه خانواده گرداگردش را گرفته بودند، از دنیا رفت.»مریم میرزاخانی تنها زن دارنده جایزه فیلدز یا همان نوبل ریاضیات در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۹۶ مصادف با ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۷ در سن ۴۰ سالگی پس از چهار سال مبارزه با سرطان درگذشت.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet