
گوناگون
خودخواهی ما یا خوددرمانی جنگلها
هرساله میهن ما با فاجعه سیل خانمانبرانداز، زلزلهٔ ویرانگر، و آتشسوزیهای گسترده روبروست! …
حمید پورمهدیابراهیمی . مدرس بینالمللی دورههای بهداشت، ایمنی و محیط زیست
در تمام علوم، نشانهها و علائم مفهوم دارند و این علائم و نشانهها از ابتدای زندگی انسان امروزی و حتی خیلی قبل از آن، در مواجهه بخشهای مختلف طبیعت با خودش نیز مفهوم داشته است؛ از صدای زوزه که خطر نزدیکشدن گرگ یا دستهای گرگ به انسان یا حیوانی ضعیفتر را خبر میداده تا نوری در دل شب یا دودی در روشنایی روز که خبر از آتشی در دور یا نزدیک میداده است. تمام این علائم و نشانهها، در یک گستره زمانی طولانی باعث انطباق بخشهای مختلف طبیعت با یکدیگر یا با انسان شده است. برگهای درختان با توجه به شرایط محیط خود، تغییر شکل ژنتیکی دادهاند و گاهی پهنتر و گاهی نیز سوزنیشکل شدهاند. انسان با صدای زوزه گرگ تندتر دویده است و در تعامل گرگها با جانوران و به جهت بقا طی هزاران سال تغییرات اساسی رخ داده است. انسان بر اساس ترسها یا نشانههایی از این دست، ذخیرهکردن را آموخته و خوب آموخته است که طبیعت چقدر برای حیاتش ضرورت دارد. البته انسان نیز در مواجهه با طبیعتی که در نزدیکی خود داشته، انطباق ژنتیکی یافته است و با توجه به این تغییرات محیط و منابعی که در دسترس داشته، برای مثال سیستم گوارش خودش را منطبق کرده است. به همین خاطر منابعی که در دسترسش بوده، بهترین منابع تغذیه ایشان بوده و هست. امروزه انسان با مجموعهای از علوم جدید در کنار دانستههای قدیمی خود با تجهیزات نوین یا حسهای پنجگانه موروثی و بر اساس ظهور و بروز نشانهها و نیازهایش باید سعی کندبه زندگی پایدار خود ادامه دهد. شکی نیست که امسال بهواسطه سوءمدیریت در مسائل مربوط به مهار آتش و انفجار در داراییهای معنوی و مادی کشور، سال تلخی بوده است. این همه جنگلسوزی، آتشهایی از نوع دیگر و این حادثه انفجار غمانگیز در کلینیک سینامهر، انگار اصراری از سوی مسئولان برای چسباندن آینه بدبینی به چشمانمان است که هرروز باورمان را به بیکفایتی بعضی از آنها پررنگ و پررنگتر میکند و وای بر اظهاراتی که بعد از این رویدادهای تلخ میکنند و مثل داغ روی دلمان میماند. چگونه میشود باور کرد شخص اول اجرائی حفاظت از محیط زیست، آتشسوزی جنگلها را عادی بداند و بگوید جنگل خودش را خاموش میکند و مثال در تأیید گفته خود بیاورد. کاش ایشان و افرادی با خط فکری ایشان، کمی بیشتر با طبیعت دوستی کنند و بدانند جنگل نیز مثل هر موجود زنده دیگری، برای آتشی که خود نیفروخته است، آمادگی مواجهه ندارد و اساسا مگر جنگل خودش خودش را روشن کرده که اکنون توقع داشته باشیم خودش را خاموش کند. حتی اگر این فرض غلط را هم بپذیریم، جنگل چگونه با اینهمه ساختوساز در حریم رودخانهها و سواحل که نهتنها چشماندازهای زیبا را که باعث آرامش ما میشود، از بین برده بلکه جلوی گردش هوا و پایینآمدن دما و بالارفتن رطوبت نسبی را گرفته است. خوب است بدانیم مرگ ژاندارکگونه یک درخت، تنها مرگ یک درخت نیست و مرگ آنی یک اکوسیستم کوچک و مرگ تدریجی اکوسیستمی بزرگتر است. بهراستی چه رابطه بلندمدت و چه انطباق و سازگاریای بین عناصر طبیعت و حتی فصول وجود دارد که با دخالتها و آزورزیهای بیحدوحصر انسان طبیعت را دچار سردرگمی کرده است؛ طبیعتی که طی میلیونها سال شکل گرفته و بهواسطه بیدرایتی مسئولان ما در فقط چند دهه از این نظم و هارمونی خارج شده است. بگذارید فقط مرور کوتاهی به رفتارهای باران، خاک و جنگل بهعنوان نمونههایی از عناصر طبیعی بیندازیم تا درک بهتری نسبت به رخدادهای مورد اشاره داشته باشیم. خوب است بدانیم برای نفوذ یک لیتر آب در اراضی جنگلی پهنبرگ، حدود هشت دقیقه، در زمینهای کشاورزی ۴۷ دقیقه و در محیط خارج از جنگل چهارساعتو ۲۷ دقیقه وقت لازم است. در عرض یک ساعت، در وسعت مشخصی از خاک جنگل پهنبرگ حدود پنج لیتر، در خاک کشاورزی کمتر از یکونیم لیتر و در محیط خارج از جنگل دودهم لیتر آب وارد خاک میشود؛ یعنی خاصیت نفوذپذیری خاک جنگلهای پهنبرگ که از مهمترین جنگلهای کشور ماست، ۴۰ برابر بیشتر از خاک زمین غیرجـــــنگلی است. به خاطر داشته باشیم که این جذب آب به کاهش فرسایش، رانش و زمینلغزش، سیل و کمآبی میانجامد. هر هکتار جنگل پهنبرگ سالانه قادر است حدود هزارو ۶۰۰ تا دو هزار مترمکعب آب را در خود ذخیره کند. با توجه به برآورد حدود هفت میلیون هکتار جنگل برای ایران، بهطور میانــگین حدود ۱۲هزارو ۶۰۰ میلیون مترمکعب آب را در خود ذخیره میکنند و این حجم آب برای کشوری خشک، چـشمگیر است. با تحلیل دادههای فوق، متوجه میشویم جنگلهای ایران بیش از ۶۱ برابر سد کـرج (۲۰۵ میلیون مترمکعب) میتوانند در خود آب ذخیره کنند. این منبع پنهان آب برای پرکردن ســفرههای زیرزمینی و بهــــبود وضعیت ذخیرهسازی و البته مسائلی که پیشتر شرح داده شد، از اهمیت بالایی برخوردار است. یک درخت صــــدساله راش با دوونیم تن وزن چوب خـــشک، در طول عمر خود باید ۵.۲ میلیون مترمکعب گاز دیاکسیدکربن هوا را جذب کند تا بتواند این مقدار چوب را تولید کند. بررسیها همچنین نشان میدهد درختان هنگام کربنگیری، از ۲۶۴ گرم دیاکسیدکربن هوا، مقدار ۱۹۲ گرم اکسیژن آزاد میکنند؛ در نتیجه درختان ۷۲ درصد از دور روز ما را تبدیل به اکسیژن میکنند. با این حساب بر همه واضح و مبرهن است که با یک حساب سرانگشتی، جنگلهای ایران میتوانند اکسیژن لازم برای ۷۰ میلیون نفر را در یک سال تأمین کنند؛ البته این در صورتی است که یک درخت هم قطع نشود و مقدار تولید دیاکسیدکربــن هر روز بالاتر نرود و این در حالی ست که ایرانیها سالانه ۵۰۰ میلیون تن گاز دیاکسیدکربن تولید میکنند و این به آن معناست که ما نیاز به حداقل مساحتی معادل ۲۰ برابر جنگلهای موجود داریم تا اثر مخرب انسان را کاهش دهیم و هوای شــــهرهایمان را بهبود دهیم. خاطرمان باشد که محققشدن این آرزوها در صورتی است که از جنگلهایمان حفاظت و جنگلکاری کنیم، مراقـب آتشسوزیهای عمدی و غیرعمدی باشیم، مراقب ورود گونههای مهاجم جنگل بهطورخاص انسانهای زیادهخواه و خودخواه باشیم تا هم محیط بهتری داشته باشیم و هم زیبایی طبیعی روحمان را صیقل دهد. بعد از آن پا روی پا بیندازیم و بهجای بداههگویی از مراقبتهای خود مانند جلوگیری از قطع بیرویه، جلوگیری از ساختوساز در سواحل و ذخیرههای سالانه در سفرههای زیرزمینی، کاهش سیلابها، باروری خاک و حفظ گونههای جانوری و گیاهی که بخشی از زنجیره حیات است و حیات ما به آنها وابسته است، با آبوتاب سخن بگوییم. بگوییم که چگونه درختان، باد حامل ذرات ریز را شانه میکنند و میتوانند در هر هکتار جنگل تا ۶۸ تن گردوغبار را در خود رسوب دهند و چگونه سالانه با جنگلکاری کمبودهای حیاتی مردم را جبران میکنیم. از نگاه علم ریشهیابی مشکلات، حوادث و علم رفتار هم که به آن نگاه کنیم، رخداد یک حادثه یا رفتار نادرست، نتیجه اثرگذاری و برهمنشینی عواملی است که باید بهدرستی کنار یکدیگر نگه داشته شوند و چیدمان درست این عوامل و برهماثرگذاری آنها به زبان ساده، نیاز به مدیریت، تفکر سیستماتیک، دوراندیشی، برنامهریزی و البته هوش غریزی دارد. چگونه میشود آتشسوزی جنگلها را ۹۰ درصد خطای انسانی دانست، اما از عواملی که بر این دست خطای انسانی یا بروز این رفتار اثرگذار است، چیزیی نگفت؟ یا به زبان دیگر، اگر خطای انسانی باعث وقوع چنین رخدادهایی است، چرا برای جلوگیری از خطاهای انسانی که اساسا ماهیتی غیرعمدی دارند، کاری نمیشود؟ نقش مسئولان مرتبط در این تغییر رفتار چیست؟ آیا رفتارهایی که بعد از این حوادث از سوی مسئولان بروز میکند، برای جلوگیری از برداشتهای غرضورزانه رسانههای معاند است یا اساسا از بیاهمیت جلوهدادن موضوع حکایت میکند؟
با تغییر رویه از سوی مسئولان در امر صیانت از محیط زیست و نگاهی خردمندانه به آن میتوان امیدوار بود حرفهای ایشان باورپذیرتر باشد و درد جانکاه این به تعبیر ایشان خودسوزی و خوددرمانی کمی تقلیل یابد. درغیر این صورت، مردم را در ماشینی نشانده که اتفاقا دو آینهبغل دارد؛ یکی که در آن عقبه مخالفان را نزدیکتر میبینیم و در دیگری عملکرد مسئولان اجرائی کشور را و من شخصا در اتفاقات اخیر، آینه عملکرد مسئولان را به خود نزدیکتر میبینم و آتش و انفجار سوءمدیریت را در خیال خود از هر نشانهای و پاسخهای غیرمسئولانه را از هر علامتی برای یک حادثه دیگر به خود نزدیکتر میبینم.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet