زنان
استثمار زنان تحصیلکرده در مشاغل غیر رسمی
اشتغال در این سالها به دغدغه جوانان تبدیل شده است؛ بهویژه برای قشر تحصیلکرده که همواره در جستوجوی شغل مورد علاقه خود با مشکلات زیادی روبهرو میشوند. بیکاری گریبان بسیاری از افراد تحصیلکرده را گرفته اما زنان تحصیلکرده نسبت به مردان از مشکلات بیشتری رنج میبرند، طوریکه گاهی مجبورند برای اینکه استقلال مالی داشته باشند دست رد به مشاغل غیررسمی نزنند. مشاغلی که زنان در آن از حداقل خدمات مانند بیمه برخوردار نیستند….
از طرفی آمارهای سالهای گذشته هم نشان میدهد زنان نسبت به مردان سهم بیشتری در قبولی دانشگاهی دارند، چنین وضعیتی یعنی زنان تحصیلکرده در مشاغل غیررسمی استثمار میشوند. در همین کنکور سال۹۹ بعد از اعلام نتایج مشخص شد که زنان با آمار ۱۰۱هزار و ۹۱۲نفر یعنی ۵۳.۶درصد در مقایسه با مردان با آمار ۸۸ هزار و ۳۶نفر یعنی ۴۶.۴درصد بیشتر صندلیهای دانشگاهها را تصاحب کردهاند. سهمی که اگرچه با حرفوحدیثهای زیادی مانند سهمیهبندی جنسیتی همراه بود که اگر درست باشد علیالقاعده باید باز هم سهم بیشتری برای زنان در ورود به دانشگاه درنظر گرفت. روندی که تقریباً از سال ۷۷ شروع شده و تا به امروز ادامه دارد. اما پرسش اصلی این است که تاثیر این قبولیهای دانشگاهی در اشتغال آنان چقدر است؟ چیزی که بهنظر میرسد مطابق با آخرین آمارها فقط ۲۰درصد از زنان دانشآموخته در مشاغل رسمی(مشاغلی که خدمات بیمهای ارائه میدهند) کار میکنند و این در مقایسه با سهم ۹۰درصدی آقایان همان چیزی است که میشود نام آن را «شکاف جنسیتی» گذاشت.
روزنامه «همدلی» دراینباره با «شهلا کاظمیپور» جمعیتشناس و استاد دانشگاه تهران به گفتوگو نشست. وی در ابتدا به آمارهای مربوط به نرخ بیسوادی در ایران اشاره کرد و در این زمینه گفت: «از جمعیت ۸۰میلیونی ما در سرشماری سال ۹۵ بیش از ۸میلیون نفر یعنی حدود ۱۰درصد آنها بیسواد بودند. نکتهای که من همیشه به آن انتقاد دارم. یعنی در کشوری که این همه سال درباره سوادآموزی فعالیت کرده ما هنوز ۱۰درصد جمعیت بیسواد داریم که سهم زنان ۶/۵میلیون و سهم مردان ۲/۳میلیون نفر است.»
این جمعیتشناس در ادامه به آمارهای مربوط به افراد درحال تحصیل مطابق با آخرین سرشماری سال۹۵ اشاره کرد و گفت: «از میان کسانی که در دوره ابتدایی، راهنمایی و متوسطه تحصیل میکنند در آمارهای سال ۹۵چندان تغییری ایجاد نشده و یک مقدار هم کمتر شده، چراکه قاعده هرم سنی ما در حال کمتر شدن است. در عوض سهم جمعیت مردان و زنان در آموزش عالی به شدت افزایش پیدا کرده، به این دلیل که کسانی که در دهه ۶۰ به دنیا آمدند الان به سمت آموزش عالی سوق پیدا کردند. بنابراین آمارها مطابق آخرین سرشماری نشان میدهد جمعیت درحال تحصیل در کشور ما از دوره تحصیل عمومی(ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان) تا آموزش عالی ۹میلیون و ۳۰۰هزار مرد و ۸میلیون و ۴۰۰هزار زن هستند. که از این میان حدود ۲میلیون و ۱۰۰هزار مرد و ۱میلیون و ۸۰۰هزار زن در آموزش عالی هستند. البته در دوره دکترا هم نسبت به آمار سال ۹۰ سهم زنان افزایش پیدا کرده است. این نشان میدهد سهم دانشجویان ما در آموزش عالی برای زنان روبه افزایش است.»
اما نکتهای که باید به آن توجه کرد افزایش زنان تحصیلکرده در مقطع آموزش عالی است. آمارها نشان میدهد در مقایسه با دو سرشماری در سالهای ۹۰ و ۹۵ زنان تحصیلکرده در آموزش عالی رشدی حدود ۱.۵۹درصدی دارند این درحالی است که مردان با رشد ۱.۲۸درصدی روبهرو هستند. «کاظمیپور» دراینباره به همدلی گفت: «مطابق آخرین سرشماری کسانی که در حال حاضر تحصیل نمیکنند اما باسواد هستند(از ابتدایی تا فارغالتحصیلان آموزش عالی) حدود ۲۳میلیون مرد و ۲۱میلیون زن هستند. از این گروه حدود ۵میلیون مرد و ۴میلیون و ۶۰۰هزار زن در آمارهای سال ۹۵ دارای مدارک بالای فوق دیپلم هستند. این نشان میدهد زنان در حال نزدیک شدن به مردان هستند. چراکه در سرشماری قبلی در سال۹۰ آقایان دانشآموخته ۳میلیون و ۴۰۰هزار نفر بودند خانمهای دانشآموخته ۲میلیون و ۹۰۰هزار نفر بودند.»
حالا با توجه به آمارهای ارائه شده باید در جستوجوی پاسخ به یک پرسش بود، اینکه چه درصدی از این زنان تحصیلکرده جذب بازار کار شدهاند و اگر هم جذب کار شدهاند، در چه مشاغلی با چه کیفیتی فعالیت میکنند؟ چیزی که بهنظر میرسد درخصوص سهم زنان شاغل در مقایسه با سهم زنان تحصیلکرده کارنامه درخشانی وجود نداشته باشد. استاد جمعیتشناس دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش «همدلی» گفت: «سهم زنان در آموزش عمومی(ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان) و آموزش عالی بعد از انقلاب افزایش پیدا کرده است و تعداد دانشآموختگان آموزش عالی در زنان به آقایان نزدیک شده. همانطور که گفتم در سرشماری سال ۹۵ حدود ۵میلیون دانشآموخته مرد داریم و حدود ۴.۶میلیون دانشآموخته زن، اما وقتی وارد مشاغل میشویم از این میان حدود ۹۰درصد آقایانِ دانشآموخته شاغل هستندٰ اما درباره خانمها حدود ۲۰درصد از زنان دانشآموخته شاغل هستند. بنابراین سهم اشتغال زنان نسبت به مردان در میان دانشآموختگان بسیار پایین است.»
با این وجود پرسش بعدی که در مقابل این جامعهشناس قرار دادیم این بود؛ چرا چنین وضعیتی ایجاد شده است؟ «کاظمیپور» در پاسخ به چرایی وجود این نابرابری سهم بیشتری را به عدم تعادل عرضه و تقاضا در بازار کار داد و تأکید کرد:«کلاً به دلیل مباحث اقتصادی و تحریم و عدم رشد اقتصادی ما نتوانستیم شغل ایجاد کنیم در نتیجه بیکاری برای آقایان و هم برای خانمها با ضریب بیشتر افزایش پیدا میکند. بنابراین مشکل اصلی عدم امکان ایجاد مشاغل جدید هست. وقتی بازار کار محدود است چنین وضعیتی به کارفرما قدرت انتخاب میدهد، او ترجیح میدهد برای استخدام، مرد انتخاب کند و خانمی که فرزند دارد یا بعداً نیاز به مرخصی زایمان دارد را قبول نمیکند. اما اگر عرضه کار متناسب با تقاضا زیاد باشد، طبیعی است که کارفرمایی که دنبال نیروی کار هست زنان را هم برای کار انتخاب میکند. حالا شما مقایسه کنید با بعضی از کشورها که نیروی کار ندارند و به صورت مهاجرت نیروی کار تزریق میکنند.»
این جمعیتشناس درباره وضعیت اشتغال زنان تحصیلکرده ادامه داد: «خیلیها با توجه به آمارها میگویند جمعیت بیکار زنان زیاد نیست، اما این دلیل دارد؛ وقتی درباره زنان آمارگیری میشود یک عدهای از آنها خودشان را بیکار اعلام نمیکنند. در زمان سرشماری خودشان را خانهدار اعلام میکنند، درحالی که آنها بالقوه دوست دارند سرکار بروند. اما همینکه به اشتباه میگویند خانهدار هستیم میروند جزء جمعیت غیرفعال(جمعیت فعال= شاغل + بیکار) بنابراین از تعداد بیکاران زنِ در جستوجوی کار به صورت تصنعی کم میشود.»
این جامعهشناس با اشاره به اهمیت کیفیت مشاغل برای زنان به روزنامه «همدلی» گفت:«خیلی مواقع در بخش خصوصی کارفرماها ترجیح میدهند نیروی خانم استخدام کنند، چراکه نیروی خانم را تحت پوشش بیمه قرار نمیدهند و اینها نیروی کاری هستند که در زمان بحرانهای اقتصادی به سرعت میشود اخراجشان کرد.»
وی ادامه داد: «ما در اشتغال زنان با دو پدیده مواجه هستیم. یکی اشتغال رسمی و دیگری اشتغال غیررسمی، در اشتغال رسمی خانمهایی که جذب سازمانهای دولتی و خصوصی میشوند آنهایی هستند که تحت پوشش بیمه قرار دارند. بنابراین بیمه خدمات درمانی، بازنشستگی، بیمه بیکاری دارند. توجه کنید این اعداد و ارقامی که اعلام میشود همه مربوط به بخش رسمی است. یک گروه بزرگی از خانمها در بخش غیررسمی اشتغال دارند، منظورم بخش غیردولتی نیست، اشارهام به زنانی است که اگر جایی مشغول هستند به دلیل نداشتن خدمات بیمهای جزء آمارها محسوب نمیشوند. اینها کار نامناسب و کار غیررسمی هستند.»
او با انتقاد به عملکرد دولتها گفت: «هنر ما این نیست که اشتغال زنان را بالا ببریم، هنر ما این است که اشتغال زنان را در بخش رسمی افزایش دهیم. زنانی جذب بخش غیررسمی میشوند که نیاز مالی دارند، به کارهای با شرایط نامناسب تن میدهند. همین متروی تهران را درنظر بگیرید، چقدر از زنان آنجا دستفروشی میکنند؟ اینها کارهای غیر رسمی هستند که زنان در آن استثمار میشوند. کسی که به این زنان جنس میدهد تا در مترو بفروشند تمام سود برای او است درحالیکه این زنان فقط دارند نیروی خودشان را از دست میدهند، چهار روز دیگر کمردرد و هزار جور بیماری میگیرند. هنر دولتها باید این باشد که سهم اشتغال زنان و مردان را در بخش رسمی افزایش دهد. یعنی هر کسی هر جایی کار میکند الزاماً باید بیمه شود. خیلی از زنان تحصیلکرده که بیکار هستند و به اشتباه خودشان را خانهدار اعلام میکنند، به این نوع مشاغل غیررسمی تن در نمیدهند.»
روزنامه «همدلی» دراینباره با «شهلا کاظمیپور» جمعیتشناس و استاد دانشگاه تهران به گفتوگو نشست. وی در ابتدا به آمارهای مربوط به نرخ بیسوادی در ایران اشاره کرد و در این زمینه گفت: «از جمعیت ۸۰میلیونی ما در سرشماری سال ۹۵ بیش از ۸میلیون نفر یعنی حدود ۱۰درصد آنها بیسواد بودند. نکتهای که من همیشه به آن انتقاد دارم. یعنی در کشوری که این همه سال درباره سوادآموزی فعالیت کرده ما هنوز ۱۰درصد جمعیت بیسواد داریم که سهم زنان ۶/۵میلیون و سهم مردان ۲/۳میلیون نفر است.»
این جمعیتشناس در ادامه به آمارهای مربوط به افراد درحال تحصیل مطابق با آخرین سرشماری سال۹۵ اشاره کرد و گفت: «از میان کسانی که در دوره ابتدایی، راهنمایی و متوسطه تحصیل میکنند در آمارهای سال ۹۵چندان تغییری ایجاد نشده و یک مقدار هم کمتر شده، چراکه قاعده هرم سنی ما در حال کمتر شدن است. در عوض سهم جمعیت مردان و زنان در آموزش عالی به شدت افزایش پیدا کرده، به این دلیل که کسانی که در دهه ۶۰ به دنیا آمدند الان به سمت آموزش عالی سوق پیدا کردند. بنابراین آمارها مطابق آخرین سرشماری نشان میدهد جمعیت درحال تحصیل در کشور ما از دوره تحصیل عمومی(ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان) تا آموزش عالی ۹میلیون و ۳۰۰هزار مرد و ۸میلیون و ۴۰۰هزار زن هستند. که از این میان حدود ۲میلیون و ۱۰۰هزار مرد و ۱میلیون و ۸۰۰هزار زن در آموزش عالی هستند. البته در دوره دکترا هم نسبت به آمار سال ۹۰ سهم زنان افزایش پیدا کرده است. این نشان میدهد سهم دانشجویان ما در آموزش عالی برای زنان روبه افزایش است.»
اما نکتهای که باید به آن توجه کرد افزایش زنان تحصیلکرده در مقطع آموزش عالی است. آمارها نشان میدهد در مقایسه با دو سرشماری در سالهای ۹۰ و ۹۵ زنان تحصیلکرده در آموزش عالی رشدی حدود ۱.۵۹درصدی دارند این درحالی است که مردان با رشد ۱.۲۸درصدی روبهرو هستند. «کاظمیپور» دراینباره به همدلی گفت: «مطابق آخرین سرشماری کسانی که در حال حاضر تحصیل نمیکنند اما باسواد هستند(از ابتدایی تا فارغالتحصیلان آموزش عالی) حدود ۲۳میلیون مرد و ۲۱میلیون زن هستند. از این گروه حدود ۵میلیون مرد و ۴میلیون و ۶۰۰هزار زن در آمارهای سال ۹۵ دارای مدارک بالای فوق دیپلم هستند. این نشان میدهد زنان در حال نزدیک شدن به مردان هستند. چراکه در سرشماری قبلی در سال۹۰ آقایان دانشآموخته ۳میلیون و ۴۰۰هزار نفر بودند خانمهای دانشآموخته ۲میلیون و ۹۰۰هزار نفر بودند.»
حالا با توجه به آمارهای ارائه شده باید در جستوجوی پاسخ به یک پرسش بود، اینکه چه درصدی از این زنان تحصیلکرده جذب بازار کار شدهاند و اگر هم جذب کار شدهاند، در چه مشاغلی با چه کیفیتی فعالیت میکنند؟ چیزی که بهنظر میرسد درخصوص سهم زنان شاغل در مقایسه با سهم زنان تحصیلکرده کارنامه درخشانی وجود نداشته باشد. استاد جمعیتشناس دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش «همدلی» گفت: «سهم زنان در آموزش عمومی(ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان) و آموزش عالی بعد از انقلاب افزایش پیدا کرده است و تعداد دانشآموختگان آموزش عالی در زنان به آقایان نزدیک شده. همانطور که گفتم در سرشماری سال ۹۵ حدود ۵میلیون دانشآموخته مرد داریم و حدود ۴.۶میلیون دانشآموخته زن، اما وقتی وارد مشاغل میشویم از این میان حدود ۹۰درصد آقایانِ دانشآموخته شاغل هستندٰ اما درباره خانمها حدود ۲۰درصد از زنان دانشآموخته شاغل هستند. بنابراین سهم اشتغال زنان نسبت به مردان در میان دانشآموختگان بسیار پایین است.»
با این وجود پرسش بعدی که در مقابل این جامعهشناس قرار دادیم این بود؛ چرا چنین وضعیتی ایجاد شده است؟ «کاظمیپور» در پاسخ به چرایی وجود این نابرابری سهم بیشتری را به عدم تعادل عرضه و تقاضا در بازار کار داد و تأکید کرد:«کلاً به دلیل مباحث اقتصادی و تحریم و عدم رشد اقتصادی ما نتوانستیم شغل ایجاد کنیم در نتیجه بیکاری برای آقایان و هم برای خانمها با ضریب بیشتر افزایش پیدا میکند. بنابراین مشکل اصلی عدم امکان ایجاد مشاغل جدید هست. وقتی بازار کار محدود است چنین وضعیتی به کارفرما قدرت انتخاب میدهد، او ترجیح میدهد برای استخدام، مرد انتخاب کند و خانمی که فرزند دارد یا بعداً نیاز به مرخصی زایمان دارد را قبول نمیکند. اما اگر عرضه کار متناسب با تقاضا زیاد باشد، طبیعی است که کارفرمایی که دنبال نیروی کار هست زنان را هم برای کار انتخاب میکند. حالا شما مقایسه کنید با بعضی از کشورها که نیروی کار ندارند و به صورت مهاجرت نیروی کار تزریق میکنند.»
این جمعیتشناس درباره وضعیت اشتغال زنان تحصیلکرده ادامه داد: «خیلیها با توجه به آمارها میگویند جمعیت بیکار زنان زیاد نیست، اما این دلیل دارد؛ وقتی درباره زنان آمارگیری میشود یک عدهای از آنها خودشان را بیکار اعلام نمیکنند. در زمان سرشماری خودشان را خانهدار اعلام میکنند، درحالی که آنها بالقوه دوست دارند سرکار بروند. اما همینکه به اشتباه میگویند خانهدار هستیم میروند جزء جمعیت غیرفعال(جمعیت فعال= شاغل + بیکار) بنابراین از تعداد بیکاران زنِ در جستوجوی کار به صورت تصنعی کم میشود.»
این جامعهشناس با اشاره به اهمیت کیفیت مشاغل برای زنان به روزنامه «همدلی» گفت:«خیلی مواقع در بخش خصوصی کارفرماها ترجیح میدهند نیروی خانم استخدام کنند، چراکه نیروی خانم را تحت پوشش بیمه قرار نمیدهند و اینها نیروی کاری هستند که در زمان بحرانهای اقتصادی به سرعت میشود اخراجشان کرد.»
وی ادامه داد: «ما در اشتغال زنان با دو پدیده مواجه هستیم. یکی اشتغال رسمی و دیگری اشتغال غیررسمی، در اشتغال رسمی خانمهایی که جذب سازمانهای دولتی و خصوصی میشوند آنهایی هستند که تحت پوشش بیمه قرار دارند. بنابراین بیمه خدمات درمانی، بازنشستگی، بیمه بیکاری دارند. توجه کنید این اعداد و ارقامی که اعلام میشود همه مربوط به بخش رسمی است. یک گروه بزرگی از خانمها در بخش غیررسمی اشتغال دارند، منظورم بخش غیردولتی نیست، اشارهام به زنانی است که اگر جایی مشغول هستند به دلیل نداشتن خدمات بیمهای جزء آمارها محسوب نمیشوند. اینها کار نامناسب و کار غیررسمی هستند.»
او با انتقاد به عملکرد دولتها گفت: «هنر ما این نیست که اشتغال زنان را بالا ببریم، هنر ما این است که اشتغال زنان را در بخش رسمی افزایش دهیم. زنانی جذب بخش غیررسمی میشوند که نیاز مالی دارند، به کارهای با شرایط نامناسب تن میدهند. همین متروی تهران را درنظر بگیرید، چقدر از زنان آنجا دستفروشی میکنند؟ اینها کارهای غیر رسمی هستند که زنان در آن استثمار میشوند. کسی که به این زنان جنس میدهد تا در مترو بفروشند تمام سود برای او است درحالیکه این زنان فقط دارند نیروی خودشان را از دست میدهند، چهار روز دیگر کمردرد و هزار جور بیماری میگیرند. هنر دولتها باید این باشد که سهم اشتغال زنان و مردان را در بخش رسمی افزایش دهد. یعنی هر کسی هر جایی کار میکند الزاماً باید بیمه شود. خیلی از زنان تحصیلکرده که بیکار هستند و به اشتباه خودشان را خانهدار اعلام میکنند، به این نوع مشاغل غیررسمی تن در نمیدهند.»