
شاد و آموزش و پرورش استثنایی
بعد از انتشار ویروس کرونا مساله آموزش و تربیت کودکان در تمام دنیا با چالش اساسی مواجه شد که هر کشوری بنا بر بسترهایی که داشت و بودجهای که به مساله آموزش و این چالش اختصاص داد هر یک به گونهای در پی حل این بحران برآمدند.
اعتماد، مهدی فتحی: در ایران با حرکت به سوی آموزش بر بستر شبکههای اجتماعی وزارت آموزش و پرورش چون توان کنترل و نظارت خود را در کمترین میزان ممکن دید، سریعا اقدامات پیشگیرانه و کنترلگونه خود را آغاز کرد و با دستپاچگی و به کارگیری افراد غیرمتخصص و در راس آن مدیر شبکه شاد که غیرمتخصصترین فرد ممکن این وزارتخانه در این زمینه بود، اقدام به راهاندازی شبکه آموزش دانشآموزی یا همان شاد کرد که یک کپی تمام عیار و البته بسیار ناقص از شبکههای اجتماعی خارجی از جمله تلگرام بود.
کمکم به این شبکه دانشآموزی بال و پر دادند و با اجبار مدارس، معلمان و دانشآموزان به فعالیت در این شبکه آمارسازیهای خود را نیز آغاز کردند. بیتردید در این میان قشرهای متنوعی از جامعه دانشآموزی مغفول ماندند که از جمله آنها اقشار کم درآمد، مناطق محروم، روستاها، مرزنشینان و دانشآموزان با نیازهای ویژه یا همان دانشآموزان استثنایی بودند که با توجه به مشکلاتی که دارند؛ میزان درآمد خانواده یا قرار گرفتن در مناطق محروم و برخوردار، برایشان چندان مفهومی ندارد. البته مشکل عدیده این دانشآموزان نداشتن گوشی و عدم دسترسی آسان به فضای مجازی و در بسیاری از مناطق محروم حتی عدم دسترسی به تلویزیون است.
این دانشآموزان جدا از اینکه ناخواسته هزینههای هنگفتی جهت نگهداری به والدین خود تحمیل کردهاند، مشکلاتشان به گونهای است که حل کردن آنها از عهده شبکههای اجتماعی خارج است. دانشآموزان روشندل یا با بینایی بسیار کم به طور کل از دایره آموزش مجازی نه تنها در شاد بلکه در هر بستر مجازی دیگری خارج شدهاند و به جرات میتوان گفت در این مجموعه اصلا دیده نشدهاند. این دانشآموزان در کلاسهای حضوری و روی کتاب؛ لااقل دستگاههایی به نام صفحهخوان دارند و میتوانند با آن بخشی از نیازهای خود را تامین کنند اما روی شاد این امکان به طور کل برایشان وجود ندارد.
دانشآموزان کم توان ذهنی یا اوتیسم نیز در این بستر چندان دیده نشدهاند زیرا بیشتر این دانشآموزان یا گوشی و تبلت ندارند یا اگر هم داشته باشند استفاده از آن در بحث آموزش مجازی برایشان چندان مفهومی نداشته و غالبا خانوادهها و مثل همیشه بیشتر از همه؛ مادرانشان درگیر این مساله هستند که با توجه به اینکه مادران باید برای این کودکان مادری کنند نه معلمی و در اغلب موارد مادران تخصص چندانی در امر آموزش کتب درسی ندارند؛ لذا با مشکلات عدیدهای روبهرو هستند که فقط باید به جای آنها باشی تا بتوانی درک کنی در این مدت که آموزشها غیرحضوری و مجازی شده است چهها که نمیکشند.
در بخش دانشآموزان با مشکلات جسمی حرکتی باز میتوان گفت که به نسبت دو قشر دیگر دردسرهای کمتری دارند اما این سری از دانشآموزان که امید به بهبودی در آنها نسبتا بالاست، با هزینههای بسیار زیادی که خانوادههایشان برای درمان و بهبودیشان میکنند تقریبا کمر مخارج خانواده را شکستهاند و دیگر توانی برای تهیه گوشی، تبلت یا کامپیوتر برای خانواده باقی نگذاشتهاند.
همچنین دانشآموزان با مشکلات شنوایی و گفتاری نیز در این دایره به کلی دیده نشدهاند و فقط دبیرانشان با ترفندهایی که به کار میبرند به آنها آموزشهای لازم را ارایه میدهند، چون آموزش مجازی در کنار دیدن، نیاز به شنیدن و درک کردن دارد و اگر فیلمهای آموزشی با زیرنویس نباشند این دانشآموزان صرفا یک بیننده خواهند بود.
این موارد که به دلیل زیاد بودن آنها و اینکه در یک یادداشت کوتاه به هیچوجه قابل ارائه نیستند به صورت تیتروار فقط اشارهای به آنها شد تا آنان که میفهمند و تخصصی در این زمینهها دارند و کاری از دستشان برمیآید، بنشینند و برای هر یک از اینها چارهای اصولی و درست بیندیشند تا این سری از کودکان در جامعه دانشآموزی کشور از قافله آموزش و پرورش عقب نمانند. به امید آنکه مدیریت و اجرای تمامی امور، به خصوص آموزش مجازی و واقعی؛ به دست افراد متخصص، توانمند، آگاه و اهل فن سپرده شود تا جامعه از این منجلابی که در آن افتاده است هر چه سریعتر نجات یابد. معلم و فعال مدنی
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet