آنانی که جای نان گلوله نصیبشان شده است!
سه هفته از وقوع فاجعه سراوان میگذرد. بر اساس گزارشهای اولیه درباره این رویداد در رسانههای عمومی و شبکههای اجتماعی: روز چهارم اسفندماه ۹۹ در پی تیراندازی نیروهای سپاه پاسداران به سمت سوختبران بلوچ در نقطهٔ صفر مرزی “آسکان” دستکم ۱۵ تن کشته و زخمی شدند. از روزهای نخست اسفندماه ۱۳۹۹ و آغاز اعتراض مردم در سیستان و بلوچستان، در پی کشتهشدن سوختبران با شلیک مستقیم نیروهای مسلح، مقامهای عالی دولتی و مسئولین نظامی و امنیتی این استان، به مردم خشمگین برچسب ضدانقلاب، اغتشاشگر و ضد نظام زدند و رسانههای منتشرکننده اخبار این وقایع را معاند معرفی کردند…..
بنا بر گزارش فعالان بلوچ، اعتراضها در استان سیستان و بلوچستان ادامه یافت، و همزمان، اختلال و قطعی مکرر شبکه اینترنت در منطقه امکان بهروز شدن اخبار اعتراضها را دشوارتر کرده است. اکنون پس از گذشت سه هفته از این سرکوب خونین، هنوز خبر یا گزارشی دقیق از تعداد کشته شدگان و زخمیها داده نشده است. همزمان با انتشار ویدیوهایی از شلیک مستقیم سپاه پاسداران به سوختبران بلوچ، اعتراضهای مردمی در چهارم اسفندماه ۱۳۹۹ آغاز شد و بار دیگر معضل فقر، بیکاری، و سیهروزی مردم و تبعیض نسبت به آنان در این استان پهناور و برخوردار از بسیاری مواهب طبیعی را در مرکز توجه قرار داد.
به گزارش ۱۲ اسفند ماه ۱۳۹۹ کمپین حقوق بشر ایران: “دستکم ۲۳ نفر از معترضان در استان سیستان و بلوچستان از زمان شروع ناآرامیها جان خود را از دست دادهاند. “حسن محمدزهی” کودک [ی] ۱۳ ساله … در جریان اعتراضات مردمی در قلعه بید، جانش را از دست داد. …[ افزون بر این] شمار بالایی از افراد هم بهشدت زخمی شدند که این آسیبها در برخی موارد بسیار جدیست. ”
اگرچه استفاده از برچسبها غیر انسانی و غیر حقوقی از سوی رژیم، برای معترضان و انتشار دهندگان اخبار سرکوب مردم، طی چهار دهه گذشته دیگر نه جدید است و نه غیرمنتظره، و حتی بی تاثیر هم هست، اما سوال این است که چرا رژیم «ولایت فقیه» که پیروزیاش با شعار حمایت از مستضعفان بود، به خصوص از انتخابات ۱۳۸۸ به اینسو، چنین خشونتبار و بدون توجه به ریشه اعتراضهای اقشار زحمتکش و آسیبپذیر جامعه، آنها را سرکوب میکند؟!
طی چند ماه گذشته شلیک مستقیم به کولبران در کردستان، قتل سوختبران در سیستان و بلوچستان و سرکوب بازنشستگان و کارگران، در کنار شلاقزدن اقشارزحمتکش و کم درآمدی که تنها معترض به بیعدالتی هستند، ظاهراً بخشی از برنامهریزی علنی و بی مهابای امنیتی در کشور، برای سرکوب هر اعتراضی از سوی مستضعفان به فقر و فلاکت موجود است.
همچنین وقتی رئیس قوه قضائیه میگوید: «بیش از ۹۰ درصد پروندههای مهم در این قوه تعیین تکلیف شدهاند»، با نگاهی به اجرای سریع حکم اعدام تعداد زیادی از مخالفان و متهمان امنیتی و عقیدتی در سال گذشته، همینطور صدور و اجرای احکام زندان مخالفان سیاسی و معترضان کارگری، در کنار نیمهکاره ماندن نمایش برخورد با مفسدان اقتصادی، روشن میشود مماشات با غارت و دزدی عوامل صاحب قدرت و نفوذ در ایران، در کنار ایجاد رعب و وحشت با افزایش فشار امنیتی و سرکوب در جامعه، تنها آورده تلاش دستگاه قضا برای اجرای عدالت بوده است. «عدالتی که نتیجهاش برای طبقه کارگز و دیگر زحمتکشان جامعه رنج مضاعف است.» وجود فقر و محرومیت در سیستان و بلوچستان چنان عیان و آشکار است که نیازی به ارائه آمار و ارقام نیست. نام استان سیستان و بلوچستان خود همنشین محرومیت و فقر و فلاکت بوده است. رسانهها و مقامهای حکومتی نیز به این واقعیت تلخ اذعان دارند.
معترضان سیستان و بلوچستان اغتشاشگر نبوده و نیستند
روز گذشته نماینده سیستان و بلوچستان در شورایعالی استانها، با شرح مسائلی که باعث شده در این استان جوانان به شغلهایی مانند سوختبری روی بیاورند گفت: « مردم منطقه برای امرارمعاش و ازروی ناچاری و بیکاری دست به سوختبَری میزنند و اگر زمینههای اشتغالزایی آنها در بخشهایی نظیر صیادی فراهم شود هرگز بهسوی شغلی که جانشان را تهدید میکند، نخواهند رفت.»
سوختبری در سیستان و بلوچستان یکی از منابع درآمد مردم محروم استان است.استانداری و دیگر مسئولان زیربط استان چندی پیش طرحی بهنام “رزاق” تهیه کرده و بهاجرا گذاشتند که بر اساس این طرح بهاصطلاح رزقوروزی دهنده، انتقال سوخت و فروشش در آن سوی مرز از سوی ساکنان نوار۲۰ کیلومتری مرز، قانونی شد. بهگفتهٔ فعالان بلوچ، این طرح یکی از زمینههای نارضایتیهای اخیر بوده و در نتیجه آن جمعیت زیادی از شهروندان در استان سیستان و بلوچستان که به سوختبری مشغولاند ولی محل زندگیشان بیش از ۲۰ کیلومتر با مرز فاصله دارد، منبع درآمدشان را از دست میدهند. «شه بخش گرگیج» با اشاره به واقعیت تکاندهنده فقر و فلاکت فراگیر در سیستان و بلوچستان تشریح کرد: «با توجه به اینکه ۲۵ درصد از کل جمعیت این استان زیرپوشش کمیته امداد و بهزیستی هستند و بیش از ۸۰ درصد جمعیت آن جزء دو دهک آخر جامعه میباشند چگونه میتوان انتظار داشت که سوختبری مردمی که راه دیگری برای امرارمعاش ندارند، متوقف شود.»
علاوه بر نرخ بیکاری، دو شاخص نرخ مشارکت اقتصادی و نسبت اشتغال، از جمله شاخصهای بسیار مهم مربوط به بازار کار بهحساب میآیند. نرخ مشارکت اقتصادی استان در سال ۱۳۹۸ به ۳۷.۵ درصد رسید که پس از استان مرکزی، پایینترین نرخ مشارکت اقتصادی در میان استانهای کشور بود. حال با داشتن روایتهایی از تورم و بیکاری، میتوان به تصویری از شاخص فلاکت در استان سیستان و بلوچستان و مقایسه این شاخص با میانگین کشوری شاخص فلاکت پرداخت. میانگین شاخص فلاکت در سال ۱۳۹۸ برای کل ایران ۴۴.۵ بود، اما این شاخص برای استان سیستان و بلوچستان به ۵۰.۲ میرسید.
نگاهی به آمارهای دیگر معیشتی و درمانی در سیستان و بلوچستان از جمله برخورداری تنها ۲۶ درصد از بازنشستگان از مزایای بازنشستگی و حداقل حقوق و بیمه درمانی در حالی که این میانگین در سایر نقاط کشور ۶۷ درصد است، روشن میکند که مشکل اصلی نه سوختبران، بلکه حکومتی است که پس از ۴۲ سال با وجودی که رهبر آن از ابتدای انقلاب کاملاً با مسائل و محرومیتهای این خطه آشنا بوده، نهتنها ثروت ملی را بهصورت عادلانه مصروف توسعه این بخش محروم کشور نکرده است که با انتشار اخبار هرروزه هزاران میلیارد اختلاس و مخارج توسعهطلبیهای منطقهای، باعث عمیقتر شدن زخم پیکر بیمار و رنجور سیستان و بلوچستان شده است.
حال این مسائل را اگر در کنار مختصر فرصتهای اشتغال در این استان و سوءاستفاده از سوی حکومت بگذاریم دیگر همه چیز مشخص و روشن میشود. این تعبیر دردناک روشنگر نتیجه اعتراض به فقر و تنگنای معیشتی در محرومترین استان ایران است. پرسش تأملپذیر این است: چرا سیستانوبلوچستان توسعه نمییابد؟
نگاهی به تصاویر زندگی مردم محروم سیستان و بلوچستان، گاه این تردید را برای بیننده ایجاد میکند که آیا واقعاً اینجا بخشی از کشوری است که بزرگترین منابع نفت و گاز جهان و بیشترین میزان ذخائر معدنی جهان و متنوعترین زیست محیط خاورمیانه را دارد؟!
بیتردید برای همه روشن است که ارتجاع حاکم، با اعمال سیاستهای تبعیضآمیزش نسبت به این خطه، ضمن پایمال ساختن حقوق مسلم اقلیتهای مذهبی، مسیر رشد و اعتلای اجتماعی کشور که اقلیتهای مذهبی در آن نقشی قطعی دارند، سد کرده است، و چالشهای نگران کنندهای نیز در چشمانداز آینده میهن ما پدید آورده است! عملکرد جنایتکارانه پاسداران رژیم ولایت فقیه در شهرستان سراوان، و همچنین موج اعدام های زندانیان سیاسی و دگراندیشان در خوزستان و سیستانوبلوچستان در ماههای اخیر، نشانههایی دیگر از ماهیت عمیقاً ضد مردمی و استبدادی رژیمی است که با سیاستهای مخربش دهها میلیون ایرانی را به زیر خط فقر و ورطهٔ محرومیت رانده است و هیچ مخالفت و اعتراضی را نیز در این زمینه برنمیتابد. بسیاری اعتقاد دارند در پشت صحنه تیراندازی به سوختبران، برنامهای جهت انحصار توزیع سوخت و تسهیل کار قاچاقچیان سازمانیافته و گروههایی که با حمایت مافیای رسمی اقدام به قاچاق سوخت میکنند، وجود دارد. این موضوع چندان غیرقابلباور هم نیست. وقتی به آمار فروش سوخت در سیستان و بلوچستان توسط سوختبران به نسبت آمار قاچاق سوخت در مرز توسط تانکرها توجه میکنیم، میبینیم که به جای بستن آن مسیر، طرح رزاق برای بستن مسیر سوختبران طراحی و اجرا میشود.
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید
@sedayemardomdotnet