تباهی کار مولد
تولید و کار، بنیادیترین سرشت انسان و جامعه انسانی هستند پس خودفعلیتبخشی و بهکارگیری استعدادها و شکوفایی سرشت انسانی، در کار و تولید نهفته است. شرایط کار در اغلب بنگاههای تولیدی در ایران نامناسب است. شرایط بهگونهای است که نهتنها کارگران احساس خود فعلیتبخشی و خودارزشمندی نمیکنند، بلکه از حداقل امکانات نیز محرم هستند.
حمزه نوذری . جامعهشناس و استاد دانشگاه
از نظر مارکس در نظام سرمایهداری کارگر از کار آفریننده و آزاد که سازنده انسان است، محروم میماند و نیروی کار برای زندهماندن کار میکند. در این نظام، نیازهای اقتصادی انسان را به کار وا میدارد. در چنین وضعی، نیروهای کار احساس میکنند فقط در فعالیتهای حیوانی خود مثل خوردن و آشامیدن آزادی عمل دارند، حال آنکه در وظایف انسانیشان که مهمترین آن کار است، احساس انسانیت نمیکنند؛ زیرا نه فرایند تولید را در کنترل دارند و نه محصول آن را.
وود، یکی از شارحان مارکس، معتقد است علت نظاممند این امر که مردم و بهویژه کارگران در جامعه سرمایهداری نمیتوانند احساس معنا یا خودارزشمندی را حفظ کنند، آن است که آنان خود را در وضعیتی مییابند که نیازشان به خود فعلیتبخشی برآورده نمیشود و نمیتوانند قابلیتهای انسانیشان را پرورش دهند و به کار گمارند. مارکس سرشت اصلی و ویژگی منحصربهفرد انسان را در کار و فعالیت تولیدی خلاصه میکند. از نظر او، انسانها ذاتا تولیدکننده هستند و فعالیت تولیدی جنبه فراگیر عینیت آنان بوده پس تولید و کار اساسیترین کارکرد انسان است. فعالیتی که رضایتبخشی انسان را به دنبال دارد و میتواند قوا و استعدادهای انسان و سرشت اصلی او را عینیت ببخشد، کار یا تولید است.
به عبارتی، تولید و کار، بنیادیترین سرشت انسان و جامعه انسانی هستند پس خودفعلیتبخشی و بهکارگیری استعدادها و شکوفایی سرشت انسانی، در کار و تولید نهفته است. شرایط کار در اغلب بنگاههای تولیدی در ایران نامناسب است. شرایط بهگونهای است که نهتنها کارگران احساس خود فعلیتبخشی و خودارزشمندی نمیکنند، بلکه از حداقل امکانات نیز محرم هستند. در مواجهه با شرایط نامناسب کاری، اغلب کارگران دچار مشکلات عمدهای در محل کار و زندگی اجتماعی خود شدهاند؛ کارگران جوانتر به دنبال خروج از کار تولیدی هستند و راهبردهایی را دنبال میکنند تا در اولین فرصت به مشاغل خدماتی، خرید و فروش و واسطهگری روی بیاورند. در اغلب پژوهشها کارگرانی که تجربه کاری بیشتری در بنگاه تولیدی دارند، اظهار میکنند امید آنها به بهبود شرایط کاری و اقتصادیشان در کار تولیدی بسیار کمتر شده روابط خویشاوندی و خانوادگیشان نابسامان شده و فشار و تعارض خانوادگی در زندگیشان افزایش یافته است؛ بهگونهای که با مشکلات زیادی مواجه میشوند.
یافتههای پژوهشها نشان میدهد اعتبار و منزلت کار مولد به علت شرایط نامناسب کاری، کاهش یافته است و کار مولد، علاقهمند کمتری دارد. مثالهای زیادی در این زمینه وجود دارد. کارگری که در یک کارخانه مهم تولیدی کار میکرد و مهارت زیادی در تولید داشت، به جهت شرایط نامناسب کاری و دستمزدهای اندک، کار مولد را کنار گذاشت و اکنون در کار خرید و فروش دلار کار میکند و در طول یک هفته به اندازه یک ماه کار در شرایط نامناسب تولیدی درآمد دارد. بهجای تولید محصول و ایجاد ارزش اضافی، برای کسی که دلال دلار است، کار میکند؛ به این شکل که دوستان و اعضای خانواده را برای خرید هر نفر مبلغ دوهزارو ۳۰۰ دلار با پول واسطهگر به صرافی دولتی میبرد و بعد از خرید در بازار آزاد میفروشد. با سهمیه دلار هر نفر یک میلیون تومان درآمد کسب میکند که نصفی از این درآمد به او تعلق میگیرد، یعنی ۵۰۰ هزار تومان و اگر بتواند هفتهای ۱۰ نفر از فامیل و دوستان را برای این کار ترغیب کند، ماهانه پنج میلیون تومان درآمد خواهد داشت که بسیار بیشتر از درآمد کار در شرایط نامناسب کار تولیدی است. وقتی از این فرد پرسیدم این درآمد همراه با ریسک است و ثابت نیست، در پاسخ اشاره کرد که در کار در بنگاه تولیدی نیز با ریسک اخراج و… روبهرو هستیم و با همه بالا و پایین شدن، کار خرید و فروش در مجموع بهتر از کار تولیدی است.
این موضوع پیامدهای اقتصادی زیادی برای جامعه به بار میآورد؛ ازجمله اصالتزدایی از کار مولد و کاهش رشد اقتصادی اشتغالزا. شرایط کاری در بنگاههای تولیدی بهگونهای است که نیازها و ضرورتهای اقتصادی کارگر را برآورده نمیکند و شاهد پدیدهای به نام شاغلان فقیر هستیم. علاوه بر آن، شرایط کاری بهگونهای است که کارگران در فضای کوچک و بسته با حداقلهای بهداشتی و ارتباطات کلامی ناچیز کار میکنند که هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی بسیار ضعیف میشوند. اگر شرایط کاری بهگونهای باشد که کارگر ارتباطات کلامی با همکاران داشته باشد، کمتر دچار بیگانگی از کار میشود. دستمزدهای پایین و ساعات طولانی کار و رفتوآمد از منزل تا محل کار، وقت آزادی برای آنکه کارگر به خانواده و دیگران بیندیشد، باقی نمیگذارد؛ در نتیجه کارگران علاوه بر محل کار و در روند تولید، در زمینه خانوادگی نیز دچار مشکلات عدیدهای میشوند. برای مثال، کارگران بنگاه تولیدی پوشاک اغلب شرایط کاری خود را با سایر مشاغل مقایسه میکنند؛ در مقایسه با مشاغل خدماتی و خرید و فروش، احساس نابرابری و فرودستی دارند، درحالیکه جزء کارگران مولد هستند و سهم زیادی در ارزش افزوده محصول نهایی دارند. این کارگران احساس میکنند نسبت به ساعات کاری که مشغول فعالیت هستند، در دستمزدها و سود در پایینترین مرتبه قرار دارند.
در چنین شرایطی که دستمزدها از حداقل زندگی کمتر است، کارگر نمیتواند نیروی خود را بازیابد و مایحتاج خانواده را تأمین کند که نتیجه آن شکلگیری شاغلان فقیر است. شرایط نامناسب کاری مانعی جدی بر سر راه فرهنگ و اخلاق کار و زمینهساز بیگانگی از کار است. بیگانگی کارگر تولیدی از درون تولید آغاز میشود و سپس در فعالیتهای روزانه دیگر رخ میدهد. کارگری که شرایط نامناسب کاری را تجربه میکند، از کار بیگانه میشود و سپس این روند در عرصه خانواده و سایر افراد ادامه مییابد. اگرچه شرایط کاری که در آن روابط انسانی و ارتباطات غیررسمی میان کارگران وجود دارد، از نظر کارگران شرط لازم در کاهش بیگانگی و گسترش فرهنگ کار است، اما شرط کافی نیست.
شرایط اقتصادی کشور بهگونهای است که صاحبان بنگاههای تولیدی (کارفرمایان) وقت و توان اندیشیدن به بهبود شرایط کارگران را ندارند و این مسئله در اولویت کاری کارفرمایان قرار ندارد. شرایط اقتصادیای که کارفرمایان در شکلگیری شرایط نامناسب درون بنگاه به آن اشاره میکنند، ازجمه اجاره سنگین محل کار و کمبود مواد اولیه، ذهنیت آنها را از بهبود شرایط کار کارگران دور کرده است. برای بهبود شرایط کاری کارگران موانعی است که کارفرما باید برطرف کند، مانند وضع بهداشتی محیط کار، شرایطی که کارفرما باید به وجود بیاورد مانند توجه به نیازهای کلامی کارگران و رفع برخی موانع مانند حمایت درست و مؤثر از کار مولد که به سیاستهای دولت برمیگردد. در شرایط کرونایی وضعیت کارگران در کارهای تولیدی بهویژه در کارگاهها و کارخانههای کوچک، نامطلوبتر شده و نیازمند توجهی جدیتر است.
شرق
به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید